ما همیشه منتظریم تا ایدهای بهمون الهام بشه. منتظریم تا ایده رنگ کردن اثر هنریمون بهمون الهام بشه، منتظریم تا ایده کار خفن بعدیمون بهمون الهام بشه یا ایده مارکتینگی که منتظرش هستیم بهمون الهام بشه. کلا نشستیم یه گوشه منتظریم بهمون الهام بشه.
هنوز هم خودمم گاهی این کارو میکنم، مثل اسکلی که این همه سال از انتظار کشیدن برای نزول الهام درس نگرفته.
انتظار و گشتن به دنبال ایده یه رویای رومانتیک بیش نیست. اینکه دست به چیزی نزنم، ذهنم رو درگیر نکنم و یه گوشه منتظر باشم تا یهو ایدهای به ذهنم وحی بشه تا مشکلاتی که الان پیش روم هستند رو حل کنه، یه وعده توخالیه.
الهامات یکم شبیه عشق میمونن. دنبال عشق بینقص بودن مثل دنبال ایده بینقص گشتنه. هرچقدر سختتر تلاش کنی، بیشتر طول میکشه تا به دستش بیاری. در صورتی که این چیزا کلا شانسیه.
شاید با خودتون بگید شانسی بودنش عادلانه نیست، چون بعضیها خوش شناس و بعضیها بدشانستر از بقیه هستن. برای من شانس بیشتر تبدیل به یک نوع نگرش و شیوه کار شده.
درسته که شما کنترلی روی شانس یا الهاماتتون ندارید، اما قطعا میتونید شرایط رو جوری بهبود ببخشید که احتمال بروز شانس و الهاماتتون بیشتر بشه.
اگر میخوایم برای رفع یک مشکل یا خلق چیزی الهام بگیریم، اول از همه باید دست از دنبال الهامات گشتن برداریم. ممکنه به نظر عقلانی نیاد خصوصا مواقعی که تحت فشار ددلاینها هستیم و باید سریع کارها رو جمع و جور کنیم، و فرصتی برای فکر نکردن به کارهایی که باید دربارهشون فکر کنیم نداریم.
بیاید تصور کنیم الهامات تو الگوهای تصادفی برای ما اتفاق میوفته، مثل توی مثالی که پایین آوردم. وقتی زور میزنیم که ایدهای از خودمون تولید کنیم (بخش ۱) راه من به صورت خطی و باریکه، و شانس اینکه یهو ایدهای به ذهنم برسه خیلی کمه. ممکنه تا ابد ادامه پیدا کنه.
اگر به خودم برای ایدهمند شدن فشار وارد نکنم میبینیم که مسیرم بیشتر طبیعی و تصادفیه (بخش ۲). در این حالت ممکنه برم قدم بزنم، یا فیلم ببینم، کتاب بخونم یا اینکه شروع کنم به کار کردن. مهم نیست چی کار میکنم، ولی اتفاقی که میوفته اینه که خودم رو تو مقعیتهایی قرار میدم که احتمال برخورد با اون دایرههای کوچک الهامات بیشتر میشه.
نکتهاش اینه که همین حالا دست به انجام کاری بزنید. مهم اینه که سریع دست به کار بشید حتی اگر ایدهای ندارید که میخواید چی کار کنید و به کدوم سمت قراره برید. ایدهها زمانی به ذهنتون میرسن که در حرکت هستید، نه وقتی که بیحرکت یک جا منفعل نشستید.
پابلو پیکاسو قبلا گفته
«الهامات وجود دارن، ولی باید مشغول کار باشیم تا سراغمون بیان»
این موضوع جالبیه، چون دقیقا بر خلاف تصور ماست که میگه اول ایدهای داشته باشیم بعد روش کار کنیم. ولی این تصور حقیقت نداره، حقیقت دقیقا برعکس چیزیه که ما فکر میکنیم.
پس دفعه بعدی که گفتید «الان حس نمیکنم ایدهای داشته باشم» دیگه میدونید چطوری مشکل رو رفع کنید. دست به کار بشید و ایده خودتون رو شکل بدید.
برگرفته از مطلب The Inspiration Lie، نوشته توبایاس ون اشنایدر
اگر مطلب بالا براتون جالب بود؛ لطفا دکمه قلب قرمز ❤️ پایین رو فشار بدید. با این کار خوندن این مطلب به افراد بیشتری پیشنهاد میشه.
همچنین میتونید بنده رو در ویرگول دنبال کنید تا از طریق بخش «نوشتههای دوستان» راحتتر به نوشتههای جدیدم دسترسی داشته باشید.