تو قسمت هفتم از فصل اول سریال لاست، به اسم «شپپره» که توسط جک بندر کارگردانی و توسط جنیفر جانسون و پاول دینی نوشته شده بود جان لاک یه دیالوگ خیلی عالی داشت.
در کل فلشبکهای این قسمت درباره گذشتهٔ چارلی پیس و وارد شدنش به گروه راک درایو شفت و داخل جزیره هم پیرامون مضرات مواد مخدر بود؛ همچنین همون قسمتی بود که همه بلاخره تصمیم میگیرن از ساحل به غاری که روح پدر جک شپرد بهش نشون داده بود نقل مکان کنن. در آخر این قسمت چارلی به طور معجزه آسایی گیتار بیسش رو بالای این غار پیدا میکنه.
وقتی چارلی از جان لاک خواست که یکی از اون مجسمههای مریم مقدس که توشون مواد بود رو بهش بده، جان لاک یه پیلهی شبپره روی یه شاخه میبینه و میگه:
– فکر می کنی توی این پیله چیه ، چارلی؟
– نمی دونم ، شاید یه پروانه.
– نه ، خیلی از اون زیباتره. این پیله یه شب پره اس. یه کنایه اس. پروانه ها توجه همه رو جلب می کنن. ولی شب پره ها دور خودشون ابریشم می پیچن. اونا قویتر هستن و سریعتر
– این خیلی جالبه، ولی …
– این سوراخ کوچیک رو میبینی؟ این شب پره الان داره میاد بیرون، اون الان داره به شدت تلاش می کنه، اون داره قسمت نازک پوسته پیله رو باز میکنه. حالا، من می تونم کمکش کنم، چاقو رو بر میدارم خیلی آروم سوراخ رو باز می کنم و شب پره آزاد می شه. ولی اون احتمالا برای زنده موندن خیلی ضعیف خواهد بود. تلاش کردن در حالت طبیعی راهیه برای مقاوم شدن.
پانویس: نوستالژی! ترجمه: ع.ف.جاوید
این مطلب رو ۲ سال پیش در تامبلرم نوشته بودم.
اگر مطلب بالا براتون جالب بود؛ لطفا دکمه قلب قرمز ❤️ پایین رو فشار بدید. با این کار خوندن این مطلب به افراد بیشتری پیشنهاد میشه.
همچنین میتونید بنده رو در ویرگول دنبال کنید تا از طریق بخش «نوشتههای دوستان» راحتتر به نوشتههای جدیدم دسترسی داشته باشید.