میخوام از تجربه براتون بگم ! از تجربه ی دیگران که شده عذاب زندگی همگان! درکش سخته برام اینکه یک چیزیو خودم تجربه نکنم و طرف مقابل پافشاری کنه که من تجربش کردم اینکارو انجام نده .چرا؟ سوال خیلی خوبیه :چون اون کار براش سودی نداشته منفعتی نبرده .شکست خورده .ضرر کرده برای همین میگه من تجربش کردم . من نیمه پر لیوان رو هم دیدم .من این جاده رو تا ته رفتم اما سوال اصلی اینجاست ایا هر ادمی یکیه؟!منظورم اینه ایا چیزی که تو تجربش کردی شکست خوردی برای کس دیگری موفقیت به بار نیاورده .یا همه مثل تو ضرر کردن؟!چرا نمیزارید خودمون تجربه کنیم .توانایی که هنوززز من در خودم نمیشناسم با شما یکی نیست!اصلا ممکن نیست یکی باش.شاید ضعیف تر از شما باشم اما کی اخر راه رو میفهمه.ته داستان همه که یک شکل تموم نشده و نمیشه!شماها زندگی کردید .اون دوران خوب رو گذروندید . به قول خودتون تو جامعه بودید . تجربه دارید . فهمتون بیشتر شده خب پس دردتون چیه؟به جای ما چرا زندگی میکنید؟ چی میخواید ؟ اجبار میکنید ک به چی برسید؟ بزارید خودمون بخوریم زمین .زخم شیم.بزارین قویتر شیم .تاکی هستید ک مارو زیر سایه خودتون نگه میدارید .سخته و تلخه ولی حقیقت محضه !! من از شنیدن تجربه هاتون خسته شدم میخوام خودم تجربش کنم با جون و دل نتیجشو به جون بکشم . میخوام پشیمون شم . چتونه؟شماهایی که گذروندید این دوران رو که .خودتون همسن ما بودید درسته دورانمون فرق داشت .دغدغه ها فرق داشت ولی ادمیت ک فرق نداشت .داشت؟؟زندگی ک سختم باش برا شما درمونشم دم دستتون بود نبود؟؟پس چه مرگتونه که نمیزارید ما نسل جدید با خواست خودمون بریم جلو! پشیمون بشیم به درکککککککککک .چرا نمیزارید ماخودمون تصمیم بگیریم .شاید دید تو از نیمه ی پر لیوان برای تو هست برای من نه! شاید این مسیری ک شکست خوردی سهم تو بود سهم من نه! افتادی زمین و تجربه نامیدیش! چه جالب شاید این افتادنه برای تو بود نه من؟مگه خدایید ک میگید موفق نمیشی .نمیتونی .من اینطوری کردم نشد نکن نمیشه.دست بردارید بزارید زندگی خودم رو خودم بچرخونم تا این سن همه چی رو شما رقم زدید .بزارید بعد این من رقم بزنم شاید اعداد شانسم رو شد و برد به نام من شد!! بزارید قمار کنم با زندگیم ببازم .درد داره میفهمم . سخته میفهمم .اما یادتون رفته این زندگی سهم منه؟؟ چرا به جای من تصمیم میگیرید . اجبار به انجامش قرار میدید . شکست میخورید و میندازید گردن ما ها ؟ مگه ما تصمیم گرفتیم .چرا سهممون از این زندگی . از زندگی خودمون .زندگی کردن خودمون رو نمیدید؟با چه زبونی بگم .چطور بفهمونم این زندگی سهم منه . برای منه .اینکه عمرتون رو بد یا خوب گذروندید و حال برای زندگی من تصمیم میگیرید .انصاف نیست! من زندگی خودمو میخوام بدون شماها.بدون اجبار ها.جالبه از اجبار بیزارید و خودتون اجبارید برای بقیه! دست نگه دارین بزارید اینبار ما تجربه کنیم . بد یا خوب بلاخره مطمینم چرخ این زندگی برخلاف ماهم باش یه روز برای ما هم خواهد چرخید . این تجربه ها برای شماست نه برای ما.شما طعمشو چشیدی ن ما پس بزارید هرکسی خودش زندگی خودشو به دست بگیره . طمع نکنید به زندگی دیگران .من از هیولایی مثل شماها شدن در اینده واهمه و ترس دارم و هیچ وقت نمیخوام شبیه شما شم هیچ وقت . ادم بزرگ ها برخلاف کلمه ی بزرگ ادمهایی بسیار کوچک .کوچک و کوچکند .مثل کودکانی ک برای بردن از هم برخلاف اصول خدا لجباز میشوند و همدیگر را هل میدهند ! تجربه و سرگذشت شما از عملی و سخنی فقط فقط برای شماست نه من و نه دیگران .به عنوان توصیه و نکته میشه شنید ولی به عنوان الگو قرار داده شدن متاسفم خیر!