خسته

خستم خیلی خستم یکی هست یه اسلحه بگیره سمت شقیقم وخلاص ! چرا باور ندارید منم ادمم . منم سختی ها ودردا وفکرای خودمو دارم . خنده داره جلوی کسی از درون بپاشی و اون فقط با ترحم نگات کنه نه؟ دارم از درون میسوزم واز بیرون سردمه دارم جون میدم و سعی میکنم ک چی بشه ؟ 20 سال عمرم چی شده ک بعد اون چی بشه؟ حسرت یه چیز هایی رو به دلم میکشم ک پرنده ی توی قفس ندارتش ! پشیمون میخوام بشممم بزارین به اشتباه زندگی کنم ولی خودم پشیمون شم چتونه ! به جای کی اومدین ودارین تصمیم میگیرین کی چیکار کنه ؟ تموم نشد 20 سالمه تا چ سنی باید فقط عروسک خیمه شب بازی باشم بگین حداقل تا اون سن خودمو قانع کنم ک باش نوبت منم میرسه خودم برای زندگی خودم پازلا رو بپینم بهم بریزم . 30 ؟ 40 ؟ 50؟ به خدا صبردارم میتونم خفه خون بگیرم ولی دارین زنده زنده تمام بالامو میکشنین دارین زنده زنده جونمو میگیرین دارین از نفس کشیدن محرومم میکنین به چ گناهی دختر بودن یا خیرخواهی به چ دلیلی خانواده بودن یا پادشاهی ؟ مشکل سلطنت و پادشاهی و حاکمیته میدمش به شما فقط تنهام بزارین من تنها ولی دور شلوغ رو تنها بزارین .سقف درد چقدره نمیدونم اما اونقدری درد داره تنم اونقدره زخمی هست روحم اونقدری خونیه جیگرم ک هیچی رو نمیتونم بگم . بفهمونم . خستم از اینکه هی حرف زدم ونشنیده شدم هی گفتمو وشکونده شدم عین شماها به خدا منم انسانم تنم درد میگیره بخورم زمین و باز با پاهای لرزون پاشم چقدرتوان دارم به قول خودتون دخترا چقدر قوی میتونن باشن بهونه اوردین موهام بلنده نمیتونم درس بخونم چون تمرکزمو میزنه بهم و هی جلو اینم الان چی کوتاهشون کردم از موهایی ک جونم بهشون بند بود میخواستم خیلی بلند باشن و نرسیده به بلندی کوتاهشون کردم چی شد ؟ تمرکزم برگشت؟ چی میدونید از من احمق ک بنا به دونستن دغدغه ها م گذاشتین چی میفهمین از فکرای تو سرم ک بنا به رد کردنم میکنین ؟ خدا گفته ضعیف کشی گناهه یه سوال ازخود خدا دارم واقعا فقط جسمو کشتن گناهه؟ روح چی گناه نیست؟ میگین بعد هرسختی اسونیه پس چرا من بین سختی ها دارم خفه میشم چرا؟ خستم از اینکه میشینم اونقدری فکر میکنم راه چاره پیدا کنم ودراخر دست خالی خونه اول میوفتم دیگه واقعا نمیکشم . دلم میخواد داد بزنم هرچی ک تو فکرم بگمو خلاص شم ولی صدایی ازحنجرم خارج نمیشه . انگار ک محکومم به سکوت وتظاهر به شاد بودن . فقط میتونم جایی بنویسم ک دارم میسوزم و جون میدمو میمیرم و دریغ از کسی ک صدامو بشنوه وفقط یه بار بپرسه خوبی؟ میخوام بشکنه بغضمو و گریه کنم اونقدری گریه کنم ک کور شم اونقدری داد بزنم ک تارهای صوتیم نابود شن اونقدری صدای بلند بشنوم ک کر شم اره من این نعمت های دیدن و گفتن و شنیدن رو نمیخوام خدا من این نعمت نفس کشیدنم نمیخوام جنس داده شدت پس گرفته میشه؟ من فقط تاریکی و سکوت دردناک زیر خاک رو میخوام همین من فقط روحم خوابیدن رو میخواد تا ابد اره من خیلی خستم!