باروت و ابریشم (لیلا عسگری)
باروت و ابریشم (لیلا عسگری)
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

اقتصاد سیاسی طالبان؛ نگهبانان متعصب راه‌ها و گنج‌ها!

باروت و ابریشم (1)

مرضیه (لیلا) عسگری‌وش*: کشور محصور در خشکی و کوه‌های تیزخشم و هم مرز با چندین قدرت منطقه‌ای در خاورمیانه. نامش افغانستان است. این روز‌ها با نام‌هایی، چون قیام پنجشیر و جنایات طالبان دوباره بر سر زبان‌ها افتاده است. برای برخی نماد مبارزه ملی و شهیدان راه آزادی وطن و برای برخی تبدیل به سکوتی مرگبار و تردید شده است.

از زمان خروج کامل نیرو‌های آمریکایی در چندماه اخیر، که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم به سوی این کشور سرازیر شدند و سپس قرار بود دولتی ملی و دموکراسی را برایشان به سوغات ببرند؛ حالا افغانستان دستخوش وقایعی خونبار و حیرت‌آور شده است. حیرت‌آور نه برای قدرت‌های جهانی بلکه برای مردمانی که در سرزمین‌های مجاور با نگرانی و بهت چشم به سرنوشت افغان‌ها دوخته‌اند. مردمانی که سالهاست با بوی باروت و خون خو گرفته‌اند.

داستان تکراری؛ سربازان صلح!

علی‌رغم چندین هزار صفحه گزارش و بررسی‌های موجود در جهان درباره نقش عربستان و بن‌لادن سعودی به‌عنوان طرح‌ریزان حمله به برج‌های دوقلو در ایالات متحده، حکومت مرکزی آمریکا به رهبری جرج بوش بمب‌افکن‌های خود را برای یک حمله تلافی‌جویانه در سال ۲۰۰۱ به سوی افغانستان روانه کرد. در پی این حملات، طالبان که پیش از آن با سرکوب نیرو‌های مجاهد افغان روی کار آمده بود عقب‌نشینی کرده و نیرو‌های آمریکایی عنان قدرت را دراختیار گرفتند.

بر اساس برخی منابع آمریکا از سال ۲۰۰۱ تا به اکنون حدود ۲.۲۶ تریلیون دلار در افغانستان هزینه کرده است. اما حالا به گفته جو بایدن افغانستان دیگر موضوع ایالات متحده نیست! سوال این است که این مبالغ هنگفت چه سودی برای آمریکا داشته است؟

با حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق سیل عظیمی از شرکت‌های چندملیتی و موسسات غیر دولتی به سوی این دو کشور سرازیر شده است. در طول چند سال اخیر حدود ۷۸۷ میلیون دلار در سمن‌های افغانستان توسط آمریکا هزینه شده است تا در آن از حقوق بشر و زنان حفاظت شود. این سمن‌ها در طول زمان به بنگاه‌های اقتصادی تبدیل شده‌اند و اساسا در شکل‌گیری روندی مترقی برای حمایت از زنان و حقوق اقلیت‌ها در افغانستان نقش چندانی نداشته‌اند.

عمر صدر استاد علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی افغانستان می‌گوید جامعه مدنی‌ای که آمریکا مدعی ایجاد آن در افغانستان بوده ارگانیک نبوده است و نه به افغانستان بلکه به سازمان‌های خیریه‌ای پاسخگو بوده‌اند.

در واقع حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه دلایل بسیاری داشته و دارد. از مبارزه با کمونیسم شوروی در دوران جنگ سرد تا تثبیت موقعیت نظامی و اقتصادی در منطقه و مقابله با شکل‌گیری قدرتی به‌ نام چین و کنترل کشور‌های نفتی حوزه خلیج‌فارس.

تصمیم سخت آمریکا

از زمانی که زلمی خلیل‌زاد نماینده ویژه ایالات متحده برای صلح افغانستان به جرج بوش گفت «ما نمی‌توانیم مشکلاتمان را بدون حل مشکلات آن‌ها (افغانستان) حل کنیم»، حالا آمریکا به این نقطه رسیده است که دیگر افغانستان و قدرت یافتن طالبان مسئله ما نیست. طالبان که یکی از بهانه‌های اصلی حضور آمریکا در منطقه عنوان می‌شد حالا نگرانی‌ای برای هژمونی جهانی ایجاد نمی‌کند.

یکی از دلایل حضور آمریکا در افغانستان را در طول این ۲۰ سال می‌توان ذخایر عظیم معدنی دانست که توسط شرکت‌های چندملیتی آمریکا کنترل می‌شد. در یکی از گزارش‌های سال‌های اخیر نیرو‌های آمریکا آمده است که حدود ۳۰ درصد از این منابع به‌دست نیرو‌های طالبان افتاده است.

از آنجایی که بخش بزرگی از این منابع مانند لیتیوم در ولایات جنوبی واقع شده است خارج شدن آن از دست شرکت‌ها و واگذاری به طالبان می‌تواند از موارد مهم عدم انگیزه برای ادامه فعالیت‌های اقتصادی آمریکا باشد. درکنار آن، آمریکا در طول این سال‌ها روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار هزینه اقتصادی و ۲۵۰۰ کشته و بسیاری زخمی در جنگ افغانستان داشته است و حالا بحران همه‌گیری کرونا و تحت فشار قرار گرفتن اقتصاد ایالات متحده می‌تواند بهانه خوبی برای کاهش این هزینه‌های هنگفت باشد.

برخی هم معتقدند با کمرنگ شدن نقش ماسک و وسایل بهداشتی دوران کرونا حالا وقت آن است که کارخانه‌های اسلحه‌سازی که تولیدات خود را بهداشتی کرده بودند به تجارت اصلی خود بازگردند، یعنی تولید اسلحه برای جنگ‌های احتمالی در منطقه خاورمیانه!

از طرفی احتمالا خروج آمریکا به طرح «یک کمربند-یک جاده» چین یا همان جاده ابریشم جدید بی‌ارتباط نیست. این طرح که در سال ۲۰۱۳ توسط چین مطرح شد در سال‌های اخیر به یک موضوع اساسی و مهم برای حدود ۱۶۰ کشور جهان تبدیل شده است.

جاده ابریشم که قرن‌ها پیش مسیر جابه‌جایی ابریشم، ادویه، دارو، باروت و حتی طاعون بود در دنیای مدرن نیز در حال بازسازی دوران شکوه خود است. جاده ابریشم جدید می‌تواند موجب تقویت زیرساخت‌های حمل‌و‌نقل دریایی و زمینی در مسیر طولانی از چین تا آسیای مرکزی شود و همچنین برخی پیش‌بینی می‌کنند که این مسیر می‌تواند موجب تقویت یوآن چین و کاهش وابستگی مالی آن به دلار ایالات متحده باشد. از این رو، آمریکا برای برهم زدن این مبادله جدید شاید نیازمند یک ناامنی و بی‌ثباتی دیگر در منطقه باشد.

حتی با وجود مذاکرات آمریکا با گروه طالبان می‌توان انتظار داشت آمریکا و طالبان وارد یک شراکت سودآور در کنترل منابع معدنی افغانستان بشوند بدون آنکه هژمونی جهانی دیگر هزینه‌ای بابت جنگ در افغانستان بدهد.

دهلیز ابریشمی چین

از زمان غصب کابل توسط طالبان بسیاری از رسانه‌های غربی از منافع چین در قدرت‌گیری طالبان می‌نویسند. اما آیا چین منفعتی از حضور طالبان در افغانستان می‌برد؟

یکی از راه‌های پیش‌بینی شده در طرح «یک کمربند-یک جاده» دهلیز تاریخی جنوبی است. مسیری که دربرگیرنده افغانستان، ایران و تاجیکستان است و به‌دلیل اشتراکات بسیار هویتی و فرهنگی می‌تواند به یکی از مسیر‌های مهم در جاده ابریشم تبدیل شود. از این رو، بی‌ثباتی و جنگ داخلی در افغانستان برای بازرگانان و تجار جهانی نمی‌تواند داستان جذاب و سودآوری باشد.

از دیگر مسیر‌های پیش‌بینی شده در طرح جاده ابریشم جدید انتقال کالا از مسیر دهلیز اقتصادی چین ـ پاکستان (CPEC) به آسیای مرکزی است. این مسیر به ارزش ۵۷ میلیارد دلار بخشی از پروژه راه ابریشم جدید چین به‌شمار می‌رود که منطقه کاشغر در استان سین کیانگ را به بندر گوادر در جنوب غرب ایالت بلوچستان پاکستان متصل می‌کند. هدف از اجرای این طرح اتصال مناطق کوهستانی و درحال توسعه غرب چین به آب‌های آزاد از کوتاه‌ترین راه (حدود سه هزار کیلومتر) است. درصورت پیوستن عملی افغانستان به این مسیر، پروژه راه ابریشم جدید چین علاوه‌ بر خطوط ریلی ازطریق جاده‌های افغانستان نیز به آسیای مرکزی که پکن و اسلام‌آباد درصدد فتح بازار‌های پنج جمهوری واقع در آن منطقه هستند، متصل خواهند شد. این گام بزرگی در پیوند دادن شرق و جنوب آسیا به حوزه اوراسیای مرکزی (شامل آسیای مرکزی و قفقاز) و رقابت با هند و دیگر کنشگران اقتصادی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است.

با توجه به نقش افغانستان در طرحی، چون «یک کمربند-یک جاده، می‌توان گفت چین همواره به‌دنبال ایجاد امنیت در مرز مشترک خود با افغانستان بوده است. همانطور که گفته شد یکی از مهم‌ترین استان‌های ایغورنشین آن یعنی سین کیانگ با افغانستان هم‌مرز است. از این رو ناامن شدن مرز‌های شمالی می‌تواند زنگ خطری برای چین باشد.

از آنجایی که چین در سال‌های اخیر بار‌ها اذعان کرده است که در امور داخلی کشور‌های هم‌پیمان تجاری خود دخالتی نخواهد داشت پس می‌توان انتظار داشت در تلاش برای ایجاد ثبات در وضعیت داخلی افغانستان رفتاری ابهام‌آمیز میان سکوت و مذاکره با طالبان در پیش گیرد. همچنین افغانستان به‌تنهایی و با توجه به بحران‌های عظیم اقتصادی و کمبود منابع مالی نمی‌تواند مقصد چشم‌نوازی برای بازار کالا‌های چینی باشد تا مداخله در امور آن را برای هژمونی بالقوه جهانی توجیه‌پذیر کند.

در این میان ایران و روسیه نیز نگرانی از قدرت گرفتن طالبان در منطقه دارند. جنگ و ناآرامی در افغانستان می‌تواند مسیر‌های ترانزیتی روسیه به آسیای مرکزی را به خطر اندازد. مسیرهایی که برای این کشور مهم و ا ستراتژیک است و ناآرامی در مرز‌های ایران هیچگاه برای دولت مرکزی آن خوشایند نخواهد بود. ایران و روسیه نیز همانند چین سکوت را به‌جای دخالت در وضعیت فعلی ترجیح می‌دهند و چشم انتظار فرصتی مناسب برای تامین منافع خود هستند، چه طالبان در کابل در قدرت باشد و چه دولت دیگری در افغانستان.

پاکستان و گسستن زنجیر بندگی

در چند روز اخیر که شاهد تقابل نیرو‌های مقاومت ملی با طالبان در افغانستان هستیم نام کشور پاکستان بار‌ها به‌گوش خورده است. کشوری که در حمایت از طالبان جنگ‌افزار‌ها و شاید کماندوهای خود را به سمت ولایت پنجشیر گسیل داشته است. جنگ میان افغانستان و پاکستان محدود به روز‌های کوتاه گذشته نیست و این تقابل همواره از تاریخ شکل‌گیری کشوری به‌نام پاکستان وجود داشته است.

یکی از علت‌های اصلی این تضاد مسیر ترانزیت واردات و صادرات میان این دو کشور بوده است. کنترل دولت‌های افغانستان بر این مسیر ترانزیتی هیچ گاه برای اسلام‌آباد خوشایند نبوده است. یکی از دلایل مهم ائتلاف پاکستان و طالبان را باید در این دانست که در زمان طالبان بود که مسیر ترانزیت کالا به آسیای مرکزی برای پاکستان هموار شد. از این رو به نشان قدردانی، دولت پاکستان از منابع مالی گرفته تا نیرو‌های نظامی به طالبان کمک می‌رساند. گویی طالبان برای نخست‌وزیر پاکستان «زنجیر بندگی را پاره کرد.»

اما برخلاف پاکستان هند به‌عنوان یکی دیگر از قدرت‌های تاثیرگذار بر افغانستان، از وضعیت پیش آمده ناخشنود است. در سال‌های اخیر هند ۳ میلیارد دلار در پروژه‌های عمرانی افغانستان سرمایه‌گذاری کرده بود و بورسیه‌های تحصیلی مناسبی را به دانشجویان افغانستانی تخصیص داده بود. بسیاری از پروژه‌های اقتصادی پیش‌بینی شده هند در افغانستان حالا راکد خواهند ماند به‌خصوص که دولت فعلی روی کارآمده در افغانستان روی خوشی به هند نشان نمی‌دهد چرا که بزرگترین متحدش یعنی پاکستان سال‌هاست به‌عنوان بزرگترین رقیب هند در منطقه نقش ایفا می‌کند.

شیران پنجشیر

شاید آنچه که این روز‌ها ذهنمان را درگیر خود کرده است سرنوشت مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در دره زمردین پنجشیر با طالبان باشد. دره‌ای که به‌دلیل موقعیت خاص خود میان کوه‌های صعب‌العبور و معدن‌های زمرد و یاقوت به‌عنوان یک توان اقتصادی برای مجاهدین در دوران جنگ سرد، تبدیل به پایگاه ضدکمونیسم شد. حالا این پایگاه محل شکل‌گیری نیرو‌های مختلفی علیه طالبان شده است. طالبانی که گرچه هنوز کاملا واضح نیست چه متحدانی دارد، اما از قوای مالی و نظامی چشم‌گیری برخوردار است.

طبق گزارش ناتو این نیرو در سال منتهی به ۲۰۲۰ چیزی حدود ۱.۶ میلیارد دلار بودجه دراختیار داشته است حدود ۲۵ درصد آن (۴۱۶ میلیون دلار) از کشت تریاک به‌دست آمده است. گرچه از زمان قدرت‌گیری طالبان، این نیرو اعلام کرده است کشت تریاک را ممنوع خواهد کرد، اما این موضوع محتمل است که طالبان به‌دنبال این است که قیمت این ماده سیاه که خاطرخواهان زیادی در جهان دارد را با کاهش عرضه آن بالا برد تا از محل درآمد آن ابزار سرکوب و تثبیت خود را فراهم کند. درکنار آن، همچنین حمایت‌های نظامی پاکستان و اتحاد با قطر، ترکیه و عربستان و سکوت قدرت‌های جهانی در برابر اقدامات آن می‌تواند مسیر را برای تثبیت قدرت طالبان باز کند.

نتیجه این مبارزه هرچه باشد باید درنظر داشت که گره خوردن منافع اقتصادی قدرت‌های جهان با طالبان می‌تواند راه را برای عقیم ساختن هرگونه جنبش ملی برای بازپس‌گیری قدرت و ایجاد نظم جدید باز کند. در هر حال احتمالا سهم مردم افغانستان از ابریشم تجارت بین‌الملل تنها باروت خواهد بود...

این یادداشت در رسانه دیدارنیوز به تاریخ ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ منتشر شده است.


اقتصاد سیاسی بین‌المللطالبانآمریکاجاده ابریشمافغانستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید