asuka
asuka
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

.


همه چیز دیوانه کننده است.
امروز وقتی در بازی مافیا باختم، در خفا بغض کردم. گرچه اشک نریختم اما من به خاطر یک بازی احمقانه در مرز گریه کردن نبودم.
من به خاطر دیروز محزون بودم. و پریروز. و روز قبلش. و...
اصلا چرا باید تصمیم بگیرم؟ چرا باید در سن کم برای یکی از بزرگترین تصمیم های زندگی ام فکر کنم؟
دختر های اروپا در نوجوانی به اینکه چقد همکلاسی‌شان، همانی که چهارشانه است و صورتی تراش خورده دارد، جذاب است. و من؟ اوه. باید تصمیم بگیرم یک انسان شاد متوسط یا یک افسرده ی پولدار باشم.
تصمیم بگیرم که هرروز بمیرم و زنده شوم که درنهایت مهاجرت کنم یا هرروز بخندم و شاد باشم اما تا ابد در زندان باشم.
کمک.
هرروز فریاد میزنمش. اما کسی نمی‌شنود.
دلم را به چند تِرَک و لیریک خوش کرده‌ام و فکر می‌کنم که وقتی آگوست‌دی با اطمینان می‌گوید"همه چیز درست میشه"باید حرفش را باور کنم. باید بهش ایمان داشته باشم.
من در مرز فروپاشی هستم. چیزی به اینکه مدرسه ام را آتش بزنم و تمام وسایل خانه را بشکانم نمانده.
کمک.
من زنده‌ام؟ جوابش را نمی‌دانم اما به درک. به هرحال، امیدوارم حالا که از لحاظ روحی در برزخ قرار دارم، فیزیکم فُوت نشود. زمان بیشتری نیاز دارم. من باید زنده بمانم تا خیلی چیزها را بفهمم و ثابت کنم.
به اندازه میخوابم. اما کمبود خواب دارم. تقریبا روزی یکبار در هفته بیرون میروم اما احساس میکنم سال هاست که در خانه زندانی‌ام. دوست دارم کتاب هایم را زود به زود تمام کنم اما وقتی یک کتاب را تمام میکنم غمگین میشوم. من افسرده نیستم. من فقط، ناراحتم. من امید دارم اما نگرانم که امیدم تمام شود. من در تلاش برای یافتن پاسخ هستم و تا وقتی جواب هایم را نگیرم از دنیا نمیروم.
من نیاز به دوست دارم. وقتی می‌بینم مردم درباره‌ی چیزهایی که دوستشان دارم چگونه صحبت می‌کنند قلبم به‌درد می‌آید.
من به استراحت نیاز دارم. گاهی وقت‌ها، از شدت غر زدن هایم اطرافیان فکر می‌کنند که من به اندازه‌ی کافی قوی نیستم. فکر می‌کنند من کم آورده‌ام.
درست فکر نمی‌کنند. اما به هرحال، من نیاز به استراحت دارم.
من از جنسیتم متنفرم. از بازیچه بودن. چرا تمام دوستی های بین دو مونث به ویرانی پایان می‌یابد؟
چقد روز است که اشک نریختم؟ گریه نکردن نشانه‌ی ضعف است؟ بله. من ضعیف شده‌ام. من تمرکز کافی ندارم. وقتی امتحانی را که به خاطرش روزها خواندم و خیلی تلاش کردم را، خراب می‌کنم، غمگین می‌شود. زیاد هم. اما اشک نمی‌ریزم. این ضعف من است. اما من برای چیزی که در آن مقصر نیستم عذر خواهی نمی‌کنم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید