۲۰ رقصنده
۲۰ رقصنده تصمیم گرفتند ، دنیارا از آشفتگی نجات دهند.
همانطور که قرن ها پیش موفق شده بودند.
آنها به چهار گروه پنج نفره تقسیم شدند. هر پنج نفر ماموریت و یژه ی خود را داشتند؛ در چهار گوشه دنیا.
در هر گروه رقصنده اول ،آموزش رقص را برای سیاستمداران در برنامه داشت.
صدها سال بود سیاستمداران با سلاح سیاست دنیا را تیره و تار کرده بودند .جنگ و شکاف طبقاتی و فقر حاصل سیاست آنها بود. اما سیاستمداران در رقصیدن ناشی بودند.
علاوه بر آن توازنی در جنسیت آنها نبود .برای رقص، دو زوج زن و مرد لازم بود ولی اکثر سیاستمداران مرد بودند.
رقصنده ی اول احساس شکست کرد .اگر سیاستمداران نمی رقصیدند، نمی توانست دنیا را نجات دهد.
رقصنده دوم آموزش رقص برای نویسنده ها را در برنامه داشت.
نویسندگان با سلاح نوشتن به نجات دادن دنیابرخاسته بودند؛ اما تنها
آگاهان قبول کرده بودند تا با آنها همراهی کنند. افسوس که افراد آگاه انگشت شمار بودند.
اگر نویسنده ها نرقصند، نمیتوان دنیا را نجات داد
رقصنده دوم احساس شکست کرد .
رقصنده سوم آموزش رقص برای دانشمندان را در برنامه داشت.
دانشمندان با سلاح علم به نجات دنیا می اندیشیدند؛ اما خروجی آزمایشگاهها بیشتر در حال ریشه کن کردن نسل بشریت بود.
دانشمندان اصلا رقص را روش علم ی برای نجات دنیا نمی دانستند.
رقصنده سوم احساس شکست کرد .
رقصنده ی چهارم مأموریت داشت رقص را به کشاورزان آموزش دهد. صدها سال بود که کشاورزان می کاشتند ودرو می کردند
و کشاور زی را تنها راه نجات بشر می دانستند.
کشاورزان رقص آیینی را خوب اجرا می کردند؛ اما فقط هنگام برداشت محصول.
آنها تنها شکمهای گرسنه را سیر می کردند.
رقصنده چهارم احساس شکست کرد.
رقصنده پنجم زوج های عاشق را آموزش می داد
زوج های زیادی ازاو استقبال کردند .
رقصنده انواع رقص ها را آموزش داد .
اما سرزمین هایی بود که رقص ممنوع بود،سرزمینهایی که رقصیدن جرم بود.
و سرزمین هایی که نیاز به نان بیشتر از رقص بود.
رقصنده پنجم امید خود را از دست داد.
دنیا در حال از هم پاشیدن بود.
دود وسرب و خشونت و جهل و تبعیض ،
رقصند ه ها را ناامید کرد.
۲۰ رقصنده به غار پناه بردند.
غاری که بیش از هزار سال پیش نقش آنها در دیواره هایش حک شده بود.
آنها قرنها پیش متولد شده بودند ؛زمانی که رقص زیباترین کنش بشر و بهترین وسیله برای نجات دنیا از آشفتگی بود .
آنها دنیا را به حال خود رها کردند .
شاید قرنی دیگر، زمانی که بشر به سلاح رقص باور پیدا کند، دوباره برگردند.
_______