ویرگول
ورودثبت نام
عطاالله طباطبایی
عطاالله طباطباییمن یک نیمچه مهندس هستم که کارهای مختلفی رو تست میکنه.
عطاالله طباطبایی
عطاالله طباطبایی
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

چرا دیگه هیچی حال نمی‌ده

این که برای خودم یک کاری بکنم برام خیلی ارزشمنده. این که بتونم فارغ از این که دیگران چه فکری می‌کنند کارهای مورد علاقه‌ام رو پیش ببرم. اما دو سال گذشته این طور نگذشت.
شروع کردم به نوشتن و سعی کردم که حرصم رو روی کلمات خالی کنم. چیزهایی که نداشتم یا نمی‌تونستم داشته باشم رو در کلمات پیاده می‌کردم. چیزهایی که می‌خواستم تغییر کنند رو هم همینطور. اینقدر غرق کلمات شده بودم که خودم رو فراموش کرده بودم. اینکه چه کارهایی انجام دادم. اینکه چه کارهایی دارم انجام می‌دم. همه چیز رو فراموش کردم و خودم رو غرق کردم.
اما از یکجایی متوجه شدم که یک چیزی درست نیست. اینکه دیگه هیچی مثل قبل نیست. از انجام‌دادن کارها لذت نمی‌برم. اینکه دیگه در جمع بودن برام ارزشمند نیست. چونکه دیگه هیچی مثل قبل نبود. چون که همه خودشون رو فراموش کرده بودند. حالا من حواسم به خودم بود، اما دیگه کسی توجهی به چیزهای مهم نداشت. انگار همه چیز تبدیل شده به یک لذت آنی سطحی. حتی نمی‌فهمم چرا بعضی چیزها برای آدم‌ها لذت بخشه با اینکه برای من نیست. انگار وقتی آدم‌ها حواسشون به خودشون نیست، نمی‌تونن به همدیگه هم توجه کنن.
این حجم از بی‌توجهی دیگه برای من طاقت‌فرساست. دیگه هیچی حال نمی‌ده چون دیگه هیچی مهم نیست.


۳
۲
عطاالله طباطبایی
عطاالله طباطبایی
من یک نیمچه مهندس هستم که کارهای مختلفی رو تست میکنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید