ویرگول
ورودثبت نام
عطا
عطا
عطا
عطا
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

منم نمیدونم قراره چی بشه


ذهن خیلی مهم. ذهنم من یه قسمت هاییش خراب و اونجوری که میخوام فکر نمیکن. یه جورایی مسموم شده. کوچیک فکر میکن. درگیر مسائل بیخود میشه. عوض اینکه از تمام تواناییش استفاده کن, بزرگ فکر کن و نترسه. این بیشتر شبیه منه تا قدم های کوچیک و با ترس. نمیگم یهو یه کاری بکنم همه چی عوض شه. نه. ولی باید برم تو دلش. یعنی باید یه کاری بکنم که راه برگشتی نباشه. این میتونه حتی یه قول مردونه به خودم باشه که دیه نتونم ازش رو برگردونم و باقی مسیر رو با این فرمون برم جلو. گذشته رو بزارم کنار.

عمل کردن به قول هایی که به خودمون میدیم بهترین کار برای بازیابی خودمون هست. با این کار تیکه های کوچیک خودمون و دوباره بازیابی میکنیم. تیکه های خوب. آروم آروم عین یه لگو دوباره خودت رو میسازی. با هر قولی که به خودت میدی و بهش عمل میکنی. رو به جلو میری. به حساب بانکیت توجهی نکن. میدونم دارم مزخرف میگم. منظورم اینه با فکر کردن به حساب بانکی بیشتر استرس میگیریم چون اون عددی که میخوایم رو نشون نمیده. به جاش به همین کارها و قول ها و تغیرات کوچیک مستمر فکر کن. شاد بودن رو تمرین کن. حتی با حساب بانکی خالی. چون هیچ تضمینی نیست که اون حساب پر شه و عددی که تو میخوای رو نشون بده. نمیشه شاد بودن رو نگه داشت واسه فردا. واسه روزی که همه چی اوکی شده. توی همین روزهای خاکستری, حتی با هوای آلوده, با حساب خالی, هوای سرد, حتی با لاستیک های صاف. باید تمرین کرد. این قولی هست که باید به خودت بدی. سخته ولی غیرممکن نیست.

همه چیز یه طیف ه. خوشحالی. ناراحتی. پولداری بی پولی. صفر و یک نیست. یک طیفه. از صفر تاااا یک. و ما مدام در حال حرکت و سفر از این سر طیف به اون سرش هستیم. خیلی وقت ها اون وسط ها هستیم. کارها و تصمیماتمون این طیف رو تکون میده. مثلا فکر نکردن به حساب بانکیت وقتی نگران قسط ها هستی, قطعا شما رو خوشحال نمیکن ولی بنظرم طیف رو کمی به سمت یک یا همون حس بهتر حل میده. فقط کمی. شاید همون کمی بتون انرژی کافی رو در ما به وجود بیاره که بتونیم حرکت کنیم. زندگی کنیم. امرز رو زندگی کنیم. با همه دغدغه هامون فرصت زندگی به خودمون بدیم.

منم میدونم دارم مزخرف میگم. هممون درگیر هستیم. درگیری مالی از همه بیشتر. بی خبر از فردا و نگران از آینده. هممون این حس و داریم. من میدونم دارم مزخرف میگم. ولی همین مزخرفات شاید عقربه رو یه کوچوبو به سمت حس بهتر هل بده. یه کوچولو فقط. وگرنه ما که بچه نیستیم. میدونیم که شرایط واقعا به گ ا ی هست :)
نمیشه که چون شرایط اینجوری هست بگی من زندگی نمیکنم. بگی من امروز صبح بیدار نمیشم. لامصب زندگی تنها چیزیه که نمیشه ازش مرخصی گرفت. هر لحظه باید مشغول زندگی باشه. آگاهانه مشغولش باشی. همیشه هم که اینجوری نمیمون(امیدوارم). مبارزه. مبارزه. مبارزه. مبارزه کردن حس خوبی داره. میدونم که هممون از این جنگ هر روزه خسته شدیم. از این نبرد که اصلا نمیدونم واسه چی هست. اصلا ره به جایی میبره یا نه. ولی نمیشه دست از مبارزه کشید. مبارزه ما هم این مدلی هست. توی این دوره از تاریخ مبارزه ما هم اینه. یه زمانی جنگ های صلیبی بود. الان هم جنگ های اقتصادی و مبارزه با ابلهین(عرازشه) هست. راهش فقط ادامه دادن. هر روز. هر روز. هر روز. پیروز میشیم؟ من نمیدونم. پولدار میشیم؟ من نمیدونم. به عشقمون میرسیم؟ من نمیدونم. ما هم با خانواده جمع میشیم دور هم سر میز شام لبمون بخنده؟ عکس های قشنگ بگیریم؟‌من نمیدووونم. فقط میدونم که باید دنبال اینا رفت. اینا خودشون نمیاد. کلی مانع گذاشتن سر راه ما واسه اینکه این طیف رو صفر نگه دارن. نزارند تکونش بدیم. ولی ما از جنس کسایی که بیخیال زندگی و آرزوهاشون میشن نیستیم. ما توی همین سیاهی هم ادامه میدیم. توی همین آلودگی حتی با لاستیک های صاف ادامه میدیم. هیچ چیزی توی ادامه ندادن و یه جا نشستن نیست. همه چیز توی اون مسیری هست که هر روز صبح باهاش روبرو میشی. از رخت خواب گرمت میای بیرون و میری تو دل سیاهی. اونجاست که باورها عوض میشه.

ادامه بده برادر
ادامه بده خواهر. نبینم گریه هات تو رو غمگین کن. گریه کن سبک شی. به بزرگی و بی پایان بودن خودت باور کن. نزار کثیفی امروز چیزی از ارزش هات کم کن. ادامه بده عزیزم.
برای خودت ادامه بده.

دوست شما, عطا.

زندگیبی پولیافسردگیخانواده
۰
۰
عطا
عطا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید