چند روز پیش، پادکست سخنرانی یرواند آبراهامیان درباره انقلاب ایران در دانشکده تاریخ بین الملل در مدرسه اقتصادی لندن (LSE) را شنیدم. پیش از گوش دادن به سخنرانی با خواندن چکیده کوتاه سخنرانی حدس میزدم که احتمالا با یک تز نسبتا «خارق عادت» درباره انقلاب سال ۵۷ روبرو خواهم بود. در چکیده نوشته بود «انقلاب ایران دنیا را تکان داد، اما تاثیر چندان ماندگاری بر خارج از کشور باقی نگذاشت.» آبراهامیان به این ویژگی انقلاب ایران میگوید پارادوکس. در سخنرانی نسبتاً کوتاهش او میکوشد توضیح دهد منظورش از تأثیر بین المللی چیست و چگونه بر خلاف بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی معتقد است تأثیر انقلاب ایران در میان مرزهایش محدود باقی ماند.
خلاصهٔ استدلال آبراهامیان این است که از یک طرف انقلاب ایران تمام ویژگیهای انقلابهای کلاسیک دوران مدرن مانند انقلاب فرانسه، روسیه و چین را دارد. یعنی تمام طبقات اجتماعی، از نخبگان گرفته تا طبقهٔ متوسط و طبقهٔ کارگر و فرودست را درگیر میکند. انقلاب همچنین ساختار حکمرانی و ساختار قدرت را در کشور زیر و رو میکند و فصل جدیدی از نظام سیاسی در ایران آغاز میشود.
اما از طرف دیگر، بر خلاف انقلاب های بزرگ جهانی، انقلاب سال ۵۷ فاقد آن تأثیر تاریخساز و جهانیای است که از یک انقلاب کلاسیک انتظار میرود. گفتمانی که انقلاب ایران را به پیش برد، که توسط کسانی مثل شریعتی و جلال آل احمد شکل گرفته بود مبتنی بر «بازگشت به خویشتن»، نفی غرب و احیای ریشههای بومی و ملی بود. این گفتمان تا حدی عکس گفتمان اسلامگراهای سلفی است که غالباً جنبشهایی جهانوطنی بودند و گاهی حتی به شکل خشونتآمیزی، با نیروهای ملی و بومی مشکل داشتند.
به این ترتیب اگر قرار بود انقلاب ایران به لحاظ گفتمانی به جایی صادر شود، این عنصر بازگشت به خویشتن باید صادر میشد. در این حال هر ملتی «خویشتن» و ریشهٔ تاریخی خودش را دارد. پس نمیتوان پیوند مشخصی بین انقلابها و جنبشهای منطقهای با انقلاب ایران پیدا کرد به نحوی که همان شعارها و شکل حکومت انقلابی ایران در آن جاها تکرار شود. پس بر خلاف انقلاب روسیه و چین که کمونیسم و مائوئیسم را در جهان منتشر کرد، انقلاب ایران تأثیر گفتمانی بسیار اندکی بر خارج از ایران داشت.
آبراهامیان میکوشد تحلیلها و مثالهایی را که موفقیت صدور انقلاب را به انقلابیون ایران نسبت میدهند رد کند. نخست اینکه عمدهٔ این تلاشها برای صدور انقلاب توسط خود نیروهای داخلی مانند آیت الله خمینی مسکوت ماند و در مجموع به شکست انجامید. از فعالترین افراد در این زمینه، آیتالله منتظری، محمد منتظری و سیدمهدی هاشمی بودند که اولی عزل شد، دومی ترور شد و سومی اعدام شد.
نکتهٔ جالب این است که تأثیرات منطقهای ایران در خاورمیانه، در کشورهایی مثل سوریه، لبنان و عراق، که توسط جمهوری اسلامی همیشه بزرگنمایی میشود، پیشینهاش نه به انقلاب که به پیش از آن برمیگردد. آبراهامیان از حمایت محمدرضا شاه از شیعیان عرب و تشکیل جنبش امل در لبنان مثال میآورد یا حضور مستقیم نیروهای نظامی ایران در یمن و عمان را مطرح میکند. نفوذ ایران در منطقه لزوماً به معنای موفقیت پروژهٔ صدور انقلاب نیست.
ضمن اینکه سرکوب گروههای چپ بعد از انقلاب مخصوصا در خلال وقایع سال ۵۹ باعث نوعی واکنش منفی در گروههای چریکی فلسطینی و عرب شمال آفریقا شد و امیدی که در میان این گروهها مخصوصا جنبش آزادی بخش فلسطین با رفتن شاه پدید آمده بود به سرعت به ناامیدی بدل شد.
سخنرانی آبراهامیان که با لحنی نسبتا آرام و بسیار ساده فهم ارائه میشود حاوی نکتهها و خاطرههای بامزهٔ فراوان دیگری است. مخصوصا در بخش پرسش و پاسخ، مسائل بسیاری از جمله مسائل معاصر جامعه و سیاست ایران مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. اگر دوست دارید از تلگرام برای شنیدن سخنرانی استفاده کنید این لینک را دنبال کنید.