شما شاید یادتان نیاید ولی ما قدیمیترها یادمون هست که روزی در این مملکت شعار هر ایرانی یک وبلاگ سر زبانها بود و رئیس جمهورمان به تعداد و رتبه ایرانیها در دنیای وبلاگها مینازید و باهاش پز میداد. دوره و زمونه تغییر کرده. خدمات آنلاین فضای کشور رو پر کرده و حسابی تنور خدمات محتوا محور گرمه. سال ۱۳۸۱ وقتی میخواستیم از سرویس وبلاگ پرشینبلاگ رونمایی کنیم، بهزور حدود ۷۰۰ بلاگ فارسی را فهرست کردیم ولی کمتر از یک سال بعد، صدها هزار وبلاگ فارسی داشتیم که از هر دری سخن میگفتن. یکی در بلاگش صبح بخیر میگفت، یکی برای عشق ندیده زندگیش شعر میگفت، دیگری از داستان خودش و بچههاش مینوشت، یکی از تازههای تکنولوژی میگفت، اون یکی اسرار داشت به گفتن مگوییهایی که بعدا کار دستش داد و ...
ولی کمکم سر و کله شبکههای اجتماعی و سرویسهای میکروبلاگینگ پیدا شد و موضوعاتی مثل روزمره نویسی، اعلام وضعیت احوال روزانه یا ارتباطات خانوادگی و دوستانه به این شبکهها منتقل شد و با توجه به امکانات دوسویه خوبی که این شبکهها داشتن، کمکم از تعداد وبلاگها کم شد. اما در عوض محتوای بهتری مثل مقالات و نوشتههای تخصصی، آموزشی، داستانی، خاطرات روزانه، خبری، تکنولوژی، وبلاگ شرکتها و کسبوکارها همچنان در وبلاگها باقی ماندند و رشد کردند. شاید شبکههای اجتماعی باعث کم شدن رشد وبلاگها از نظر تعداد شد ولی از نظر محتوا، اونها رو غنیتر و بهتر کرد تا اینکه وبلاگها به عنوان رسانه شخصی، جمعی و حتی کسبوکاری، تاثیرگذارتر و مهمتر شدن.
امروز با اومدن نسل جدیدی از سرویسهای وبلاگ مثل همین ویرگول خودمون و ایجاد شبکهای از نویسندگان، داستان وبلاگها جدیتر دنبال میشه و خیلیها مثل خودم که سالها از این حوزه فاصله گرفته بودن، دوست داریم دوباره برگردم و بنویسم. محتوای بهتر، خوانندههای بهتری هم داره و به قول قدیمیها مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد.