*
بعد از دیدن انیمیشن Soul متوجه شدم کارگردانش یعنی پیت داکتر همون کارگردان Up و Inside out انیمیشنهای مورد علاقه منه . Up رو وقتی دیدم تا مدتها ذهنم رو قلقلک میداد و تصویر اون بادکنکهای رنگی پس زمینه گوشی و لپتاپم بود. بعد وقتی Inside out رو دیدم شگفت زده شدم و اون رو برای بارها و بارها دیدن نگه داشتم. پرداختن به این ابعاد از روانشناسی در یک انیمیشن کودکانه بینظیر بود و هست. Soul رو هم دوست داشتم ولی همچنان Inside out در بالای لیست نشسته. تصویرسازی خلاقانه مسائل روانشناختی در Inside out زیرپوستی و خوشپرداخت بود در حالیکه مفاهیم فلسفی در Soul خیلی گلدُرُشت و شعاری میخوره تو صورتت. ولی با همه اینها، Soul انیمیشنیست که باید همهی آدمبزرگها ببینن. مخصوصا ما آدمبزرگهایی که فکر میکنیم برخلاف آدمهایی که بر اساس کلیشهها و اصول و عرف جامعه و حتی گاهی ذهن خزنده ماقبل تاریخی زندگی رو گذاشتن رو دکمه Auto pilot و روزمرگی میکنند و گذران ، ما چارچوب کلیشهها روشکستیم و مثل کارل کاراکتر پیرمرد انیمیشن Up کلی بادکنک رنگی به خونهمون بستیم و معلق میان زمین و هوا خوشحالیم از اینکه رویاهامون رو دنبال میکنیم . غافل از اینکه زندگی واقعی حتی رهاکردن کلیشهها و اصول و فاصله گرفتن از جو جامعه مدرکزده و دویدنها و نرسیدنها هم نیست . وقتی به رویاها و آرزوهامون هم میرسیم میبینیم بازهم اون مزهای رو نداره که تصور میکردیم.
*
انیمیشن Soul یه تلنگره به ذهن همه ما که در مسیر رسیدن به رویاها و خواستههامون گاهی یادمون میره زندگی کنیم . گاهی یادمون میره نگاه کنیم ، لمس کنیم ، بچشیم ، ببوییم و بشنویم . به کجاچنین شتابان؟ درنگ کن . زندگی کن . زندهباش .
و مرگ که سر هر پیچ زندگی منتظر ما نشسته و معلوم نیست کی و کجا به ما فرمان ایست بده. پس بهتره خودمون بایستیم و تماشا کنیم . قدری آهستهتر . قرار نیست آدم مشهور و بنام و صاحب مقام و منالی باشیم تا احساس خوشحالی کنیم قرار نیست پلههای مدارک و مدارج و ترقی رو دوتا یکی طی کنیم که به اون بالابالاها برسیم قراره از مسیر لذت ببریم . رقص اون برگ پاییزی رو با باد تماشاکنیم . همون که هر پاییز میبینیم و نمیبینیم . همون که مشکاتیان دید و از دلش قطعه خزان رو بیرون آورد. اون ماهی سیاه کوچولوی ذهن بهرنگی که خلاف جهت رودخونه شنا کرد تا به اقیانوس برسه رویادتونه؟ مهم بود برسه یا نه ؟
*
خیلی جالب بود که دیدن رقص برگ پاییزی که از درخت پایین میافتاد در ذهن جو کاراکتر اصلی انیمیشن Soul هم باعث خلق یک آهنگ شد و در جایی دیگه از انیمیشن در مکالمه درخشان جو باخانوم نوازنده به داستان ماهی سیاه کوچولو اشاره شد انگار بند خلاقیت همه آدمها ورای مکان وزمان به یک نقطه کیهانی وصله.
چون نمیخوام داستان رو باز کنم و لو بدم فقط اشارهوار بگم که بخش مربوط به روحهای گمشده عالی بود . همه ما باید به درون پوسته هیولاهای زشت و سیاه و ترسناکی که ما رو در برگرفتن بریم واون کودک زخمخورده و ترسیده از تحقیرها و سرزنشها رو بغل کنیم ، نوازش کنیم ، زخمهاش روالتیام ببخشیم تا اون هیولای تاریک نیست و نابود بشه و نجات پیدا کنیم.
زندگی کوتاهه . خیلی کوتاه . زنده باشیم و هر لحظه رو زندگی کنیم .