ابتدای همهگیری کرونا بود . من خوشخوشان جلد دوم تاریخ تمدن رو شروع کرده بودم و وسطای جلدچهارم در جستجوی زمان از دسترفته بودم. پروست یه جورایی جهانبینی کلنگر من رو تحتتاثیرجزءنگری خودش قرار داده بود و داشتم دیدن و شنیدن رو بیشتر و بهتر تمرین میکردم که یهو کروناحس خوشخوشانم رو بههم ریخت. ترس، بیحوصلگی ، بههم خوردن نظم و ترتیب کارها باعث شد ایندو تا کتاب رو رها کنم و به فکر یه راهحلی باشم . رفتم سراغ یوگا و مدیتیشن و در مسیر همزمانیرویدادها یه روز تو کتابام چشمم افتاد به یه کتابی که یادم نمیاومد من خریدهباشمش و هیچوقت هم ندیده بودمش . کتاب چاکرا درمانی از شلیلا شارامون و بودو . جی. باجینسکی ، نشر افکار وبرگردانِ رایمون شهابی . شروع کردم به خوندنش . مطالبش برام جالب بود به ویژه بخشی که مربوطبه تقسیم سالهای عمر براساس تمرکز روی چاکراها بود و من دقیقا در ابتدای سن تمرکز رویچاکرای چشمسوم بودم. کمی دربارهش بیشتر تحقیق کردم و با اینکه صد در صد بهش باور نداشتم ولی برام جذاب شد . جالب بود که کتاب برای پاکسازی چاکراها و به جریان انداختن انرژی درون اونها پیشنهادهایی مثل توجه بیشتر و نگاه کردن به آسمون و گوش دادن به طبیعت رو داده بود و این باعث شد پیادهروی رو شروع کنم و شد عادت روزانه .
بازهم در ادامه روند همزمانی رویدادها دوستی پیام داد که میخواد دوره یوگانیدرا رو به صورت آنلاین برگزار کنه . راستش اولش شک داشتم که اصلا حس و حال نیدرا و مدیتیشنهای طولانیمدت رو تو این حس و حال و وسط کرونا داشته باشم . ولی الان که دارم این گزارش رو مینویسم دورههای کامل یوگانیدرا رو که پنج دوره بود گذروندم و به همهی دوستانم هم پیشنهاد دادم . کتابش رو هم خریدم و خوندم . هنر وانهادگی بر اساس کتاب یوگانیدرا نوشته سوامی ساتیاناندا و اقتباس و برگردان بدرالدین موسوی نسب زیرنظر جلال موسوینسب(آناندا جیوتی) انتشارات فراروان.
یه مت یوگا خریدم ، عودهای دستسازی رو که سالهاپیش از هندوستان خریده بودم پیدا کردم و شمعهایی که حیفم میاومد بسوزونمشون رو روشن کردم. حس خوبی بود هر هفته یه جلسه یوگانیدرای آنلاین ، اول حرکات سلام برخورشید و به جریان انداختن انرژی و بعد نیدرا با صدای مربی دوره دوست خوب و خوشصدای من از دوران انجمن کتاب ایران و روزگار اشتغال به صوتی کردن کتابها ، دنیا حیدری.
نیدرا به ذهن و افکارم نظم داد و باعث شد عمیقتر و بهتر بخوابم . در رویاهام آگاهانه وارد بازی بشم و دنیای جدیدی رو تجربه کنم و دوباره و بعد از سالها یوگا رو پی بگیرم و ادامه بدم.
و اما داستان رویدادهای همزمان ادامه داشت و جذابتر و جذابتر میشد. تو یه صفحه معرفی کتاب راه هنرمند رو دیدم و حس کردم باید بگردم دنبالش. خلاصه گشتم و پیداش کردم. راه هنرمند (بازیابی خلاقیت) نوشته جولیا کامرون- فیلمنامهنویس و کارگردان مشهور - با ترجمه گیتی خوشدل از نشرپیکان. کتاب یه دوره تمرینیه شامل ١٢ هفته تمرین. دو تا تمرین تکرارشونده داره یکی نوشتن صفحات صبحگاهی و یکی ملاقات با هنرمند درون که معناش برای من بیشتر تنها و آگاهانه پیادهروی رفتن شد.
من از بچگی مینوشتم البته بیشتر صفحات شبانگاهانه . همهچی شعر، داستان، دلنوشته،گزارش روزانه، خاطره. ولی سالها بود که این عادت نوشتن دیگه مرتب و همیشگی نبود . حتی وقتی بعد از چاپ شدن کتابهام تصمیم گرفتم این وبلاگ رو بزنم که باعث بشه بیشتر بنویسم هم به نوشتن روزانه متعهد نموندم و بهانهی بیوقتی و گم شدن تو روزمرگیها این عادت رو کمرنگ کرد ولی الان میتونم با افتخار بگم که از ١٨ بهمن ٩٩ بدون حتی یک روز غفلت به نوشتن صفحات صبحگاهی متعهد موندم و این نوشتن مثل یک معجزه جاری در زندگی میمونه. کتاب رو خریده بودم و تمرینهای فصل اول رو شروع کرده بودم که یه پیام دریافت کردم تو اینستاگرام از یه صفحهای به نام زندگی ازنو again_and_again_life به این مضمون که ما میخوایم دوره راه هنرمند رو به صورت گروهی ورایگان برگزار کنیم اگر شما هم دوست دارین با ما همراه بشین. این رو میدونستم که خیلی ازصفحات مجازی این دوره رو به صورت آنلاین و با قیمتهای نجومی برگزار میکنن و از طرفی به انرژی کار گروهی باور داشتم برای همین پاسخ مثبت دادم و دوره رو همراه با مربی خوشانرژی وبینظیرش رویای زیبا ادامه دادم و الان وسط هفته یازدهم این دورهی جذاب و شگفتانگیزم. تو گروه کلی دوستای خوشانرژی از سراسر نقاط ایران و جهان پیدا کردم و حضورشون باعث شد با تمام آشفتگیهای دور و برم و کار و مشغولیات فراوان اشتیاق و انگیزهم به ادامه این دوره کم نشه و باتمام توان ادامه بدم. زندگی برام پررنگتر و خوشرنگتر شد. بعد از سالها رفتم سراغ حس و حال کودکی ، مداد شمعی و آبرنگ خریدم و شروع کردم با رنگها بازی کردن. یه گلدون خریدم و هر روز رشدش رو دنبال کردم . به مراحل باز شدن هر برگ و قطرههای آبی که از درون خاک و آوندهاش به نوک برگهاش میرسید توجه کردم. خودم پروست شدم انگار . خیلی تغییرات جذاب در روح و روانم اتفاق افتاد . تو نوشتن صفحات صبحگاهی متوجه شدم که چقدر کمالگرا هستم و چقدر به هنرمنددرونم سخت گرفتم و جالب اینکه متوجه شدم مسبب این مرض کمالگرایی در من سرزنش نبوده بلکه تحسینها و تشویقهای بیش از اندازه بوده و من ناخودآگاه تلاش کردم همیشه خودم رو در قالب تصویرهایی که دیگران ساختن حفظ کنم و مثل یه نقاشی کلاسیک با مدادرنگی از خط بیرون نزنم. درحقیقت انگار تو این تمرینها با خود واقعیم بعد از سالها بیپرده و بدون سانسور روبرو شدم ونمیدونین چقدر لذتبخشه شناختن و وقت گذروندن بیشتر با موجود یگانهای که همیشگیترین همراه شما تو زندگیه و اون خودِ خودِ شما هستین. رویا مربی این دوره کلی کتابهای جذاب معرفی کرد مثل باشگاه پنج صبحیها از رابین شارما که گروهی خوندیم و باعث شد من هر روز با یه برنامه مشخص برای ورزش و نوشتن و کتاب خوندن از خواب بیدار بشم . دو تا کتاب برای خوندن تو نوروز ١۴٠٠معرفی کرد. هنر ظریف رهایی از دغدغهها از مارک منسن وخردهعادتها از جیمز کلییر هردو از نشرمیلکان. هنر ظریف رهایی از دغدغهها باعث شد من کمتر سخت بگیرم و ذهن و رفتار رهاتری داشته باشم و خردهعادتها بهم کمک کرد کلی عادت خوب وارد زندگیم کنم و عادتهای مخرب رو کنار بذارم. و الان هم چند هفتهای هست که کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ و ژانت کلوسکو / نشر ارجمند تو دوره معرفی شده که درباره طرحوارههای شخصیتی یا همون تلههاست. کتابی که مطمئنم من رو میکوبه و از نو میسازه گرچه زمان میبره و مسیر رشد، سخت و دردناک و البته درانتها( البته که انتها نداره مسیر رشد و آگاهی)شگفت انگیزه .
آره خلاصه این بود قصه من در دوران کرونا .
تلاش کردم خیلی خلاصه و فشرده بگم ولی خب فکر کنم طولانی شد میخواستم هم معرفی کتابهاباشه و هم اشتراک تجربیات ?
٣ تا از این کتاب ها رو در رادیو معرفی کردم و فایل معرفی اونها در پادکست راوک و در کانال تلگرامی چکاد chaqad هم موجوده . راه هنرمند رو هم تو همین هفته معرفی میکنم و تو صفحه اینستاگرام chaqadهم درباره معرفی دوره پست میذارم . خیلی زیاد و شدید و اکید به همه پیشنهادمیکنم این دوره رو شرکت کنن و یا کتاب رو تهیه کنین و خودتون تمرینهاش رو انجام بدین .
خیلی کیف میکنین قول میدم. ?
عاطفه آقایینژاد