عاطفه آقایی نژاد
عاطفه آقایی نژاد
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

سخت‌خوان اما جذاب

و اما جلد دوم ، در سایه دوشیزگان شکوفا


هیچ‌کس مثل پروست نتونسته تک‌تک لحظه‌های روزمره زندگی رو از خواب و خوراک و قدم زدن و دیدن مناظر و آدم های گوناگون به این دقیقی ، باتمام جزییات و با توجه به تمام حواس به رشته تحریر دربیاره . احساسی مثل عشق یا حسادت یا تنفر که حتی توصیفش برای خود آدمی که درگیرشه سخته .

در اواسط خوندن جلد دوم بعد از گاهی حرص خوردن و گاهی کلافه شدن و حس سرکوفتن به دیوار، تصمیم گرفتم هرزمان دلم خواست کتاب بخونم سراغ پروست نرم و فقط زمانی این کتاب خاص رو باز کنم که تمرکز بالا دارم و می تونم چندساعتی رو بدون حواس‌پرتی غرق دنیای پروست بشم .

زمانی که گذاشتم موج های این دریای شورانگیز منو درخودش بپیچه و بالا و پایین ببره دچار چنان لذتی شدم که از خوندن هیچ کتاب دیگه‌ای حس نکرده بودم.

پروست به حواس و ذهن حجم میده . انگار موقع خوندنش و در تلاش برای درک مفهوم توصیف هاش ذهنت کش میاد و بزرگتر میشه .

پروست استاد توصیف اون چیزهایی که در وصف نمی‌گنجه اون هم به گسترده‌ترین و جزيی ترین صورت و همین باعث می‌شه تو رو به درونی‌ترین ادراکاتت ببره.

قیاس‌هایی می‌کنه عجیب و سخت‌باور اما قابل پذیرش، جذاب و ذهن‌پرور.

خوندن این کتاب مثل بازیهای فکری باعث اتساع ذهن و پرورش اندیشه می‌شه و ذایقه حواس تو رو ناخودآگاه تغییر می ده مثل وقتی که یوگا رو شروع می‌کنی و دیگه خوردن خوراک و نوشاک غیرسالم رو دوست نداری . وقتی پروست می خونی دیگه هرفیلم و کتاب و موسیقی تو رو اقناع نمی‌کنه.

وقتی کتاب رو می‌خوندم یه جاهایی واقعا کم میاوردم ذهنم بی توجه می‌خوند.بعد از خودم عصبانی می‌شدم حس همون سرکوبیدن به دیوار میومد به سراغم . برای همین متوجه شدم خوندن این کتاب زمان داره . کتاب سرگرمی نیست که هرزمان خواستی بخونیش . و برای منی که باسرعت و زیاد می‌خونم هم درس‌های زیادی داره. سرعتم رو کم می کنه و حجم هربارخوندنم رو هم. به جاش تعمق زیاد لازم داره.

ولی وقتی یهو اون اتفاق که باید میفته و پروست تو رو به دنیاش راه میده و تورو از لذت هایی که هوش دراختیارت میزاره بهره‌مند می‌کنه اون لحظه‌است که دوست داری همیشه درجهان پروست زندگی کنی و بعد کم کم به‌طور نامحسوس حتی وقتی هم که مشغول خوندن کتاب نیستی خودت رو در دنیای پروست می‌بینی باهمون توجه و همون آهستگی و همون ریزبینی.

خیلی سخته مقابله با وسوسه بازگشت به ابتدای جمله ، به ابتدای خط ، به ابتدای پاراگراف و حتی به ابتدای کتاب چون کتاب فصل بندی نشده و تورو از لذت گذشت از هرفصل محروم می‌کنه.

راستش هرچی بیشتر در این کتاب پیش می‌رم به تبحر مهدی سحابی، مترجم اثر بیشتر پی می‌برم .

ترجمه این اثر مثل ترجمه شعر حافظ که هر کلمه استعاره‌ از چیزی دیگره و هر مصرع و بیت بطنی داره و تفسیری به یک زبان دیگه بسیار دشوار و پیچیده است ولی مترجم به حق تونسته تمام این پیچیدگی‌ها رو منتقل کنه . گاهی از خوندن کلمه‌های زیبا و خوش آهنگی که هرگز جایی نخوندی ونشنیدی شگفت زده میشی. ترجمه بسیار هنرمندانه صورت گرفته. کلمات جادویی و به‌جا انتخاب شدن. و جملات اعجاب انگیزن.

خوندن این کتاب مثل خوندن هیچ کتابی نیست . احساس می‌کنی داری قطعه‌ای رو برای اولین بار از روی نتی که بسیار درهم نوشته شده درمیاری و کشف می‌کنی . جمله های موسیقایی به سختی تکه تکه به جمله‌ها و پاسا‌ژهای بلند و نفس‌گیر بدل می‌شن.گاهی ناامید و گاهی عصبانی می‌شی ولی با تمام سختی لذتی گنگ در وجودت جریان داره.قطعه اونقدر بلنده که به پایان رسوندنش فکر نمی کنی ولی از هربخش اون محظوظ می‌شی.

درحین خوندن کتاب ذهنیات خودت رو در توصیفات پروست درباره خود و ذهنیاتش پیدا می کنی.


وقتی پروست می خونی حس می کنی اتفاق خاصی در دنیای تو در حال وقوعه . انگار ابعاد جهان تو جابه‌جا می‌شه. پروست مثل انیشتین و هاوکینز تورو به ابعاد دیگه ای رهنمون می‌شه و کتابش همچون تحقق کاربردی ماشین زمان تسلاست.

و در آخر و کمی ادبی‌تر;

دنیای پروست عمق دارد وعمق آن چون تالاب که آبش زیاد نیست پیدا نیست . هرچه پیشتر می‌روی آنرا عمیق‌تر می‌یابی و بی آنکه آن حد از عمق را انتظار داشته باشی ، درعمق بی انتهای آن غرق می‌شوی .


و همچنان ادامه دارد . . . . . .


در جستجوی زمان از دست رفتهمارسل پروستکتابمهدی سحابی
یک معلم زبان انگلیسی عاشق زبان و ادبیات فارسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید