جلد ۱:طرف خانه سوان
زیرا وقتی آنرا بخوانیم دیگر آن آدم گذشته نخواهیم بود.
مدت ها بود که درباره این رمان میشنیدم. از زمانی هم که خوندن رمان رو جدیتر گرفته بودم متوجه علاقه خودم به رمانهای کلاسیک، قطور و به ویژه چند جلدی شده بودم و این کتاب با احتساب این معیارها یکی از بهترینها بود ولی هیچوقت تصور این تجربه عجیب و متفاوت رو از خوندنش نداشتم.
نمیدونم کی بود شاید دوسال پیش که اینترنتی خریدمش و با رسیدنش کلی ذوق کردم و چون همیشه مشغول خوندن کتابم گذاشتمش تو صف تا نوبتش بشه.
چندتا کتاب رو تموم کردم و کتابای جدید خریدم و کتابای دیگهای رو شروع کردم و پروست صدام نزد.
می دونی چون من به این معتقدم که هرچیزی یه وقتی داره . مخصوصا خوندن هرکتابی اگه سروقتش نباشه اون اثری رو که باید نداره.
آره دیگه داشتم از اینکه این رمان منو صدا کنه ناامید میشدم که یه دوستی تصمیم به خریدنش گرفت و منم تو خرید اینترنتیش کمکش کردم و اینجوری بود که پروست منو صدا زد.
و ماجرای خوندن کتاب شروع شد.
چقدر جذاب بود خوندنش اون اوایل. اواخر آذر پارسال بود که شروع کردم به خوندنش البته همزمان با چندین تا کتاب دیگه.
القصه . . . (اگه کتاب رو نخونیدین می تونین با خیال راحت به خوندن باقی متن ادامه بدین چون داستان کتاب رو لو ندادم . اصلا به نظرم تو این کتاب داستان نیست که اهمیت داره بلکه سبک روایت و نگاه نویسندهست که جذابه و خوندنی)
وقتی شروع کردم به خوندن جلد اول رمان درجستجوی زمان از دست رفته و آهسته آهسته حسهام ، علاقههام ، افکار و عادتهام دستخوش تغییر میشدن به دوستی گفتم احساس میکنم جهان من به قبل از خوندن این رمان و بعد از اون تقسیم بشه و اون دوست که خودش سالها پیش این رمان رو خونده بود با تایید این حرف گفت که خیلیا میگن کتابخونا هم به دو دسته تقسیم میشن : اونایی که این کتاب رو خوندن و اونایی که هنوز نخوندنش. البته با توجه به حجمش و سبک نوشتاریش از اون کتابایی نیست که بشه برای خوندن به هرکسی پیشنهاد داد . چندین و چند عدد دلیل میتونم براتون بیارم برای نخوندنش . ولی اگه . . .
آره ولی اگه خوندینش . اگه تونستین روش خوندنش رو کشف کنین . اگه تونستین وارد دنیای عجیب و بینهایت پروست بشین دیگه دلتون میخواد کاش تعداد جلدای کتاب حتی بیشترم باشه و کتابا قطورتر .
نمیدونم شایدم الان بعد خوندن دو جلد از این رمان خیلی زود باشه برای اظهار نظر.
میخواستم این یادداشت رو بعد خوندن جلد اول بنویسم ولی هیجان نذاشت و جلد دوم رو شروع کردم و به دلایلی فکر میکردم جلد دوم رو شاید اصلا ادامه ندم . ولی تموم شد و الان دلم میخواد هرچه زودتر جلد سوم رو شروع کنم ولی اینبار تصمیم گرفتم اول کتابای دیگهای که نصفه و نیمه خونده دورمه رو تموم کنم و دربارشون بنویسم و معرفی کتاب هامو ضبط کنم و بعد تمام ذهنم رو تقدیم کنم به پروست .
خوندن این کتاب مثل مراقبه میمونه . باید به هیچچیز فکر نکنی و همه حواست رو بدی بهش .
وقتی جلد اول رو شروع کردم فکرمیکردم مثل کتابای دیگه میتونم اونرو باسرعت همیشگی و لذت بخونم . از مقدمه نسبتا طولانی کتاب که راجع به خود پروست بود شروع کردم .بعد احساس کردم یه جاهاییش داره داستان رو پیش از موقع لو میده برای همین مقدمه رو نصفه نیمه رها کردم و کتاب رو شروع کردم .
کتاب رو تا جاییکه نویسنده لحظه پروستی رو تجربه میکنه یعنی همون لحظهای که کیک مادلن رو توی یه دمنوش میزنه و بو و طعم اون یهو پرتش میکنه به یه جای دیگه خوندم و بعد انگار حس کردم دارم وارد دنیای عجیبی می شم که نویسنده ساخته وحس کردم نیاز دارم راجع به نویسنده و کتاب بیشتر بدونم ولی هرچه گشتم کمتر یافتم . یا کسی کتاب رو نخونده بود یا اونایی که خونده بودن درموردش چیزی ننوشته بودن برای همین دوباره برگشتم به مقدمه و دوباره از اول و اینبار با دقت بیشتری خوندمش . ولی وقتی خواستم برگردم به ادامه متن کتاب احساس کردم به اندازه کافی بادقت نخوندمش و از خیلی توصیف ها سرسری رد شدم . برای همین دوباره از اول شروع کردم به خوندن . خیلی از جملهها رو بارها و بارها میخوندم تا متوجه بشم . جمله ها اونقدر طولانی و نفسگیر بودن که گاهی نرسیده به آخرجمله سرنخ از دستم رها میشد. بعضی جملهها رو بااینکه چندبار میخوندم بازم نمی فهمیدم . اول فکر کردم شاید ایراد از ترجمه است . مترجم کتاب مهدی سحابی بود . بعد متن مقدمه رو که با متن کتاب مقایسه کردم کمی شک کردم . ترجمه مقدمه خیلی مفهوم و روان بود . در چند جستجو متوجه شدم متن کتاب در زبان اصلی یعنی فرانسه هم نوآورانه و بدیعه و هرچه پیش رفتم به نبوغ و تبحر مترجم بیشتر ایمان آوردم .
وقتی جلد اول رو میخوندم مدت ها به دنبال یه موتیف از ونتوی که راوی داستان شیفته شنیدنش شده بود بودم و چندی بعد متوجه شدم که فقط یه استعارهست و واقعیت بیرونی نداره . ولی توصیف شگفتانگیز راوی از این موتیف و کارهای کلاسیک دیگه باعث شد به سراغ شنیدن سمفونی های دیگه برم و برای اولین بار با تمام حواس به اونها گوش بدم و لذت ببرم . لذت شنیدن موسیقی بتهوون و باخ و موتزارت و بیشتر شناختن اونها و حتی جستجو درباره نقاشان اون دوره و کار اونها همه اثرات این کتاب عجیبه.
با اینکه نویسنده هرفرد و یا هر لحظه رو اونقدر طولانی و با آب و تاب توصیف می کنه که یه جاهایی ذهن آدم میپره و گاهی پروست رو مورد عنایت قرار میده ولی بازم آدم حیفش میاد این همه شگفتی خلاقانه در کلام پروست و بعد در تبدیل هنرمندانه اونها در کلام مترجم رو سرسری ازشون رد شه . برای همین بعد از رسیدن به انتهای کتاب وقتی داشتم خلاصه داستان رو میخوندم هرجا احساس می کردم مطلب قید شده رو به خوبی به یاد نمیارم برمی گشتم و اونرو به طور کامل میخوندم و گاهی اونقدر غرق میشدم که خودم را درحال ادامه داستان و بازخوانی اون مییافتم.
اگر شما هم این کتاب رو خوندین و یا دارن میخونین و یا حتی فقط دوست دارین که بخونین خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم .
ادامه دارد . . .