شاید زندگی پیداکردن بخشهایی از خودمان در تکهتکههایی از یک کل منسجم است. پیداکردنی که بهاندازه یک عمر طول میکشد. مقدمه مولف کتاب تکههایی از یک کل منسجم، با این جملات شروع میشود. پس باید انتظار داشت که با یک کتاب در زمینه روانشناسی و خودشناسی روبهرو شویم. کتابی که شاید در جهت تغییر نگرش ما به زندگی و روابطمان موثر باشد.
در این مطلب قصد دارم کتاب تکههایی از یک کل منسجم را معرفی کنم و تجربه خودم از خواندن آن را با شما بهاشتراک بگذارم. امید که راهنمایی برای انتخاب شما باشد.
پونه مقیمی نویسنده، روانشناس و روانکاو، این کتاب را در طول سه سال نوشته است. کتاب شامل نه فصل است و متن بسیار ساده و روانی دارد. متنها در دستهبندیهایی کنار هم قرار گرفتهاند و همه در راستای تامل و تفکر در خود و روابطمان است. فصل اول درباره نگاهی به مفهوم زندگی و واقعیتهای آن صحبت میکند. در این فصل میفهمیم که پذیرش زندگی به نگاهی بالغ، پخته و عمیق احتیاج دارد.
در فصل دوم با عنوان ما و رابطهها درباره اضطراب و پذیرش و درک احساسات میخوانیم. سپس یاد میگیریم که دوستداشتن خود با شروع رشد و تغییرات ما رابطه مستقیمی دارد. در واقع وقتی به درون خود نزدیک میشویم و به خودمان با تمام ویژگیها عشق میورزیم، میتوانیم بدون ترس از سرزنش از جانب خود، برای تغییر برخی رفتارهایمان قدم برداریم.
احساسها و راههای فرار از درد، عنوان فصل سوم است. در این فصل بهطور مفصل درباره عشق، نفرت، شادی، اندوه، حسادت، ترس و اضطراب صحبت میشود.
فصل چهارم با تفکراتی که صمیمت را در رابطه کم میکند، آشنا میشویم. صمیمیت یکی از ارکان روابط سالم است که متخصصان تاکید زیادی بر آن دارند. هرچقدر انعطافپذیری ما در رابطهها (نه منفعلبودن و بردهشدن) بیشتر باشد و تحملمان نسبت به تعارضهای رفتاری در آدمها بیشتر باشد، احتمال اینکه در رابطههای پایدارتر و بهتری قرار بگیریم، بیشتر است.
فصل پنجم به این سوال پاسخ میدهد که رابطهها میتواند بستر چه اتفاقهایی باشد. در اینجا متنهایی درباره ازدستدادن یک ارتباط و ناکامی در گفتوگو میخوانیم.
در ششمین فصل کتاب با رفتارهایی که به درککردن آدمها کمک میکند، آشنا میشویم. در این فصل عنوان هر متن با عبارت "تمرین کنیم" شروع میشود. تمرین کنیم سکوت کنیم، تمرین کنیم قضاوت نکنیم، تمرین کنیم ببخشیم و سختگیر نباشیم، تمرین کنیم از خودمان فرار نکنیم و...
ما و آدمها و تمام آن بخشهای مشترک انسانی، عنوان فصل هفت است. ما احتیاج داریم بدانیم که انسانهای ناکاملی هستیم و باید با میل به بتسازی مبارزه کنیم.
فصل هشتم به اهمیت زمان و ارتباط آن با رشد در رابطه پی میبریم. نویسنده در ابتدای این فصل میگوید: به "زمان" اعتماد کنید. تمام آنهایی را که برای بیتجربگی از دست دادهاید و تمام آن رابطههایی را که نتوانستید داشته باشید، به شما کمک میکنند تا رابطه اکنونتان را بهتر و بالغانهتر مدیریت کنید.
آدمهایی هم هستند که بهموقع وارد میشوند؛ همسرعتِ تجربه شما.
ما همه احتیاج داریم زمانهایی با تنهایی برخورد کنیم و حضورش را حس کنیم تا بیاموزیم چطور آرام باشیم بدون حضور دیگران. آخرین فصل کتاب از تنهایی و تاثیر پذیرش آن بر روابط و نگرش ما میگوید.
در این کتاب بهصورت تصادفی به متنهایی برخورد میکنیم بهنام "مکث" و "نامه". این متنها ما را دعوت به سکوت و حضور میکند و ما را به تفکر در مورد خودمان و مسیری که تا بهامروز داشتهایم، وا میدارد. با خواندن آنها میتوانیم کمی سرعت خواندن کتاب را کم کنیم و به بدن خود و جریان زندگی در اطرافمان توجه کنیم.
متنهای هر فصل کوتاه است و نویسنده بهصورت کلی درباره موضوعات مختلف صحبت میکند. برای خواندن آنها میتوانید از ابتدا تا انتهای کتاب را بهترتیب صفحات آن بخوانید یا براساس نیاز و اولویت خود سراغ موضوعات بروید.
مدتها بود که میخواستم این کتاب را بخرم و خواندنش را شروع کنم. یک روز که مشغول اینستاگرامگردی بودم، متوجه شدم که نشر بینش نو روی همه کتابهایش تخفیف خوبی اعمال کرده است. بدون اتلاف وقت سفارشم را ثبت کردم و منتظر رسیدن کتاب شدم. اگر فکر میکنید بعد از رسیدن کتاب، شروع به خواندن آن کردم، سخت در اشتباهید. آن زمان با یک استوری در صفحه اینستاگرام و تورق سریع کتاب، گذشت.
تا اینکه فروردین امسال (شش ماه بعد از خریدنکتاب) بهسراغ تکههایی از یک کل منسجم رفتم. خواندش بهمدت سه ماه طول کشید و با صبر و حوصله فراوان پیش رفتم. من بهترتیب صفحات و موضوعات، کتاب را خواندم. بعد از خواندن هر متن، حسابی فکرم مشغول میشد و با نوشتن افکار و احساسم، تا حدودی آنها را سروسامان میدادم. نوشتن به من کمک کرد که هر موضوع را عمیقتر بفهمم. این جستوجو و کاوش درونی گاهی اینقدر دردناک بود که اشکم را در میآورد؛ اما برای عبور از هر مرحله و ارتباط بهتر با نویسنده، لازم بود که آن را انجام دهم.
این تجربه سه ماهه برای من مصداق این بیت بود: چشم دل باز کن که جان بینی/ آنچه نادیدنیست آن بینی
در این مطلب به معرفی و مرور کتاب تکههایی از یک کل منسجم پرداختم. همچنین، تجربهام از خوانش این کتاب را آوردم. در آخر باید بدانیم که خواندن این کتاب تنها ما را با مسائلمان آشنا میکند. در کنار آن، بهتر است به یک روانشناس یا روانکاو (خوب) هم مراجعه کنیم تا بتوانیم عینکی که با آن خودمان، آدمها و اتفاقات را میبینیم، ترمیم یا تعویض کنیم.
اگر نظری درباره این متن دارید یا کتاب را مطالعه کردهاید، خوشحال میشوم دیدگاه و بازخورد خود را در قسمت کامنتها بنویسید.