ویرگول
ورودثبت نام
عاطفه صاحب قدم
عاطفه صاحب قدم
خواندن ۲۸ دقیقه·۱ سال پیش

نیچه از سَرسَری‌خوانان بیزار است[1]


نیچه، از تأثیرگذارترین و مشهورترین فلاسفه جهان
نیچه، از تأثیرگذارترین و مشهورترین فلاسفه جهان

چکیده

در این مقاله تلاش می‌کنیم مروری کوتاه بر «داستان ورود نیچه به ایران» و «چرایی جاذبه نیچه در ایران» داشته باشیم: نيچه اولين بار چگونه و از چه طريق به ايرانيان شناسانده شد؟ و هم‌چنین دلایل مطرح بودن آثار نیچه در ایران حتی در میان کسانی که میانه‌ای با فلسفه ندارند چیست؟ این‌‌‌ها دو پرسش کلیدی است که می خواهیم به آن پاسخ ‌گوییم. سپس با نگاهی بسیار گذرا به عناوین پرشمار و روبه‌افزایش کتاب‌های منتشره از نیچه، در بخش «در خطۀ اندیشه، گام نهادن به قلمرو نیچه کاری پرخطر است» به این پرسش کلیدی می‌پردازیم: مواجهه سرسری با متفکر ساختارشکنی چون نیچه چه پیامدها و شاید خطراتی مخصوصاً برای مخاطبان عام می‌تواند به همراه داشته باشد؟ و پاسخ را از خلال چند مفهوم کلیدی به‌خصوص نهیلیسم پی می‌گیریم.

نیچه از آغاز تا امروز

1- داستان ورود نیچه به ایران

نيچه اولين بار چگونه و از چه طريق به ايرانيان شناسانده شد؟ چه كسي نخستين بار نام او را در ايران به زبان آورد يا به زبان فارسي درباره او و انديشه‌هايش سخن گفت؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که ما در این‌جا می‌خواهیم به آن پاسخ گوییم. نگارنده این سطور تحقیقی در این زمینه ندیده است اما یکی از معدود نوشته‌های خوبی که به این پرسش‌ها می‌پردازد از علی عبداللهی است. ایشان مترجم آثاری از نیچه چون آواره و سایه اش، سپیده‌دمان، اکنون میان دو هیچ: اشعار نیچه، لطفا کتاب‌هایم را نخوان: نامه‌های نیچه به مادرش وآدمی با دیگران هستند. عبداللهی در شمارۀ6 نشریۀ مهرنامه در مطلبی با عنوان «نیچه‌ای که ما شناختیم» گزارشی از چگونگی آشنایی ما با نیچه ارائه می‌دهد.

نیچه در جوانی
نیچه در جوانی

به گفتۀ عبداللهی «از ترجمه نخستين اثر نيچه به زبان فارسي بيش از شصت سال مي‌گذرد. محمدعلي فروغي نخستين بار در سير حكمت در اروپا ايرانيان را با فلسفة معاصر غرب و طبعاً به اجمال با نيچه آشنا كرد.[2] نخستين ترجمه از آثار نيچه، خدايان عشق اشك مي‌ريزند، به قلم علي اكبر كسمايي در سال 1325، البته در ميان خوانندگان جايگاهي نيافت. ولي ماجرا به همين‌جا ختم نشد. دو سال بعد، كتاب چنين گفت زرتشت را حميد نیّرنوري منتشر كرد. اين برگردان با وجود لغزش‌هاي مفهومي اندك‌اش، و اشارات كوتاه به نكات مهم افكار نيچه در مقدمه‌، چنان كه بايد، سبك و سياق و نثر درخشان نيچه را در فارسي بازآفريني نكرد...با اين همه، همين اثر خوانندگان را با كسي آشنا كرد كه با خون مي‌نويسد، با تبر مي‌فلسفد و همزمان انديشه‌هايش براي دگرگوني جهان با خرام كبوتران پيش مي‌روند.

«بهترين اشعار نيچه» با برگردان شجاع الدين شفا، پس از اين اثر درآمد. ترجمة اين شعرها در زبان فارسي، همانند ساير ترجمه‌هاي آن‌ زمان همين مترجم از شاعران اروپايي، گوياي هيچ برجستگي و لحن نيچه‌اي يا تشخص زباني نيست. [اما]گرايش به نيچة عصيان‌گر، انقلابي و ژرف‌كاو، پس از چاپ منتخبي از ارادة معطوف به قدرت به قلم محمدباقر هوشيار[3]آغاز مي‌شود. اين ترجمه برخلاف ترجمه‌هاي پيشين، هم از زبان آلماني صورت‌گرفت و هم يك سر و گردن از ساير ترجمه‌ها بالاتر بود. با همين ترجمه -كه در آن زمان،كار بديعي‌ست- به ويژه مقدمة نسبتاً مفصل آن به قلم مترجم، داوري در باب نيچه و تفكرش آغاز شد.

كم‌و‌بيش همه داوري، پيش‌داوري، دريافت و سوءدريافت از تفكر نيچه و نيز آگاهي از فرازهايي از فلسفة او، تا به امروز با همين مقدمه شكل مي‌گيرد. مترجم در اين كتاب كم‌حجم كه از قضا برگرفته از مناقشه‌انگيزترين بخش تفكر نيچه، ارادة معطوف به قدرت است، مي‌كوشد از ترجمه صرف فراتر رود و در مقام مفسر، متن را دوباره در زبان فارسي زنده كند.

اين كوشش در عرصة زباني نيز روي مي‌دهد و كم‌وبيش سبك نوشتاري نيچه نيز منتقل مي‌شود. ولي همين تلاش ِدر زمان خود به‌جا و شكوهمند، نمي‌تواند نيچه را به خوبي به ايرانيان معرفي كند...در مقدمة هوشيار، نيچه چهره‌اي است «بت‌شكن» به هيات «ابراهيم»، «محمد(ص)» عرفاي ايراني و حتي حسن صباح با تفكراتي مايه‌ور از آثار ادبي و عرفاني سرزمين‌مان»(عبداللهی، 1389) در ادامه عبداللهی پس از نقد و بررسی سوء‌تفاهم‌های هوشیار به ترجمۀ آشوری از «چنین گفت زرتشت» در سال 1349می‌رسد: «حدود بيست سال پس از اين ترجمه‌، برگردان زيبا و شايسته از چنين گفت زرتشت به قلم داريوش آشوري، منتشر مي‌شود كه خود پديده‌اي است در نگارش فارسي و تغيير نگرش به نيچه. اين اثر...نيچه فيلسوف، زبان‌دان، كنايه‌ورز و شاعر را به خوبي به خواننده ايراني مي‌شناساند، از سويي باعث مي‌شود تفسير تك‌صدايي از نيچه تاحدي از ميان برود و تفسيرهاي واقعي‌تر و گونه‌گون‌تر از او در ميان روشنفكران، جوانه زند. اين ترجمه‌ با لحني يادآور سبك خراساني، مي‌تواند بازي‌هاي زباني، گزين‌گويه‌واره‌گي كلام نيچه، زبان تحكمي و پدرسالار فيلسوف آلماني را نشان بدهد. ساختار تمثيلي ـ روايي و كتاب‌مقدس‌وار نثر اين كتاب با نثر گزين مترجم، تا حد زيادي همخوان مي‌شود.»(همان)

علی عبداللهی  مترجم آثاری از نیچه چون آواره و سایه اش، سپیده‌دمان، اکنون میان دو هیچ: اشعار نیچه، لطفا کتاب‌هایم را نخوان: نامه‌های نیچه به مادرش وآدمی با دیگران است.
علی عبداللهی مترجم آثاری از نیچه چون آواره و سایه اش، سپیده‌دمان، اکنون میان دو هیچ: اشعار نیچه، لطفا کتاب‌هایم را نخوان: نامه‌های نیچه به مادرش وآدمی با دیگران است.


عبداللهی این‌چنین بحث‌اش را ادامه می‌دهد: به تدریج «تفسيرهاي آغازين از انديشه نيچه دگرگون شد. چنان‌كه بسياري از فلسفه‌ورزان ايراني شيفتۀ اسطوره نيچه شدند تا ژرفاي تفكرش... با ترجمه‌ها و تفسيرهاي داريوش آشوري، نوشته‌هاي داريوش شايگان، نيچه از قالب تنگ و ترش پيشين طرفدارانش بيرون مي‌آيد و چهره ديگري مي‌يابد. همين تفسير‌هاي هرچند پراكنده‌، طرفداران پيشين نيچه را محتاط‌تر و دست به عصاتر مي‌كند و نسل‌ جديدتر تا اندازه‌اي نسبت به پيشينان، به دريافت واقعي‌تر از وي مي‌رسند...داريوش شايگان در كتاب آسيا در برابر غرب وجهي ديگر از نيهيليسم نيچه را آشكار مي‌كند...رضا داوري در شماره نخست مجله الفبا درباره «مرگ خدا و زرتشت» از نظر نيچه سخن مي‌گويد...بابك احمدي در آثاري همچون مدرنيته و انديشه انتقادي، معماي مدرنيته، كتاب ترديد، ساختار و تأويل متن به معرفي ديدگاه‌هاي زيباشناختي نيچه ... مي‌پردازد. مراد فرهادپور در عقل افسرده و ترجمه فلسفه، معرفت و حقيقت، با تيزبيني به آرا نيچه مي‌پردازد.»(همان)

نيچه شايد بيش از هر فيلسوفي، اقبال اين را يافته كه به فارسي ترجمه شود. نزديك به 160 اثر، از زبان‌هاي مختلف و با سبك‌ها و لحن‌ها و نیز در قطع‌هاي مختلف، از آثار اين فيلسوف منتشر شده است. بسياري از اين آثار دو يا چند بار ترجمه شده‌اند و توسط انتشارات متفاوت چاپ گشته‌اند. اكنون تنها هشت ترجمه مختلف از «چنين گفت زرتشت» به فارسي منتشر شده است. اما در این میان تفسيرهاي دست اول از تفكر وي چون تفسيرهاي‌ هايدگر و ياسپرس كمتر به فارسي درآمده‌اند. بسياري از آثار بعدي نيچه با وجود برگردان از مؤلفان و مفسران درجه چندم از زبان‌هاي غیرآلمانی و نیز با لغزش‌هاي بسيار را هم‌چنان خوانندگان مي‌خوانند، چرا که تب نيچه‌پژوهی و نيچه‌خواني بالا مي‌گيرد.

کتاب «چنین گفت زرتشت» با ترجمه داریوش آشوری از مشهورترین آثار نیچه است.
کتاب «چنین گفت زرتشت» با ترجمه داریوش آشوری از مشهورترین آثار نیچه است.
2- چرایی جاذبه نیچه در ایران

به راستی دلایل رویكرد به مطالعه و مطرح بودن آثار نیچه در ایران چیست؟ چرا نیچه برخلاف اکثر متفکران و فیلسوفان دیگر، حتی در میان کسانی که میانه‌ای با فلسفه ندارند نیز نام آشنایی است؟ تبارشناسی این «جاذبه» نیازمند پژوهش دقیقی است اما ما در این‌جا به فراخور بحث خود، تنها به دیدگاه برخی صاحب‌نظران در این باب اشاره خواهیم کرد.

 داریوش آشوری از بهترین مترجمان نیچه در ایران معتقد است : فهم این اثر[چنین گفت زرتشت] و معنایِ غاییِ آن جز با آشنایی با تاریخِ فلسفه و علم و دین و سرگذشت «جانِ» اروپایی تا به امروز غیرممکن است.
داریوش آشوری از بهترین مترجمان نیچه در ایران معتقد است : فهم این اثر[چنین گفت زرتشت] و معنایِ غاییِ آن جز با آشنایی با تاریخِ فلسفه و علم و دین و سرگذشت «جانِ» اروپایی تا به امروز غیرممکن است.


آشوری در دیباچۀ ترجمۀ خود از «چنین گفت زرتشت»، این جاذبه را پیش‌بینی می‌کند: «می‌دانم که این کتاب، به ویژه به سبب روح شاعرانه و زبان شاعرانه‌اش، و نیز نام «زرتشت»، در میان جوانان ما هواخواهان بسیار دارد.» (آشوری، 1387: 7)

نیچه یکی از معروف‌ترین آثار خود را به نام پیامبر باستانی ایرانیان یعنی «زرتشت» عنوان‌گذاری می‌کند. همین بی‌شک یکی از علل مهم مطرح بودن نیچه در ایران است. حضور زرتشت پيامبر در تفكر نيچه، برای مخاطب ایرانی تحریک‌برانگیز است.

آشوری در مقاله‌ای که برای دانشنامۀ ایرانیکا ((Encyclopedia Iranica با عنوان «نیچه و ایران» (Nietzsche and Persia) نگاشته و در فارسی با نام «نيچه، زرتشت و ايران» ترجمه شده بدون اشاره مستقیم به بحث علل محبوبیت نیچه در ایران، به ديدگاه نيچه در نسبت به ايرانِ باستان و شاعرانی چون سعدی و حافظ و نیز نسبت میان زرتشتِ ايرانی و زرتشتِ نيچه می‌پردازد: نیچه «دستِ‌کم دو کتابِ جداگانه در باره‌یِ فرهنگ و فلسفه‌یِ يونانی دارد... آشنايیِ دانشورانه‌یِ او با تاريخ و فرهنگِ يونان و روم، و مطالعه‌یِ آثارِ تاريخیِ بازمانده از آنان، سببِ آشنايیِ وی با تاريخ و فرهنگِ ايرانِ باستان نيز بود...در مجموعه‌یِ نوشته‌هایِ او...از ايرانيانِ باستان فراوان ياد می‌کند...دل‌بستگیِ نيچه به ايران و ستايشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در گزينشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پيام‌آورِ فلسفه‌یِ خود می‌توان ديد و نيز نهادنِ نامِ وی بر کتابی که آن را مهم‌ترين اثرِ خود می‌شمرد، يعنی چنين گفت زرتشت... [نیچه] در پاره‌نوشته‌ای در ميانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگ‌اش، از يک فرصتِ از دست رفته‌یِ تاريخی دريغ می‌خورد که چرا به جایِ روميان ايرانيان بر يونان چيره نشدند» (آشوری،2004)

آشوری در ادامه در مورد دلیل استفاده از نام زرتشت به صورت ایرانی باستانی می‌گوید: «نيچه می‌خواهد نه با زرتشتِ شناخته شده در اروپا از راهِ يونان، که با زرتشتِ اصلی در سرآغازِ تاريخ از درِ هم‌سخنی درآيد»(همان) چنین اظهاراتی می‌تواند برای ناسیونالیست‌های وطنی و ستایش‌گران ایران باستان نیچه را در شمار متفکران محبوب خود درآورد.

سیاوش جمادی، مترجم کتاب «نیچه:درآمدی به فهم فلسفه ورزی او» از یاسپرس -یکی از مهم‌ترین آثار تفسیری نیچه- در مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایسنا با عنوان «دربارۀ نیچه» سعی کرده است به این پرسش کلیدی پاسخ گوید. او بخشی از این مسئله را به زبان و شیوه بیان و طرح مضامین اندیشۀ نیچه برمی‌گرداند: «نیچه به‌جای تحلیل و توضیح روشمند و پله به پله، زبان شاعران، استعاره و تمثیل، بلاغت و افزون بر این‌ها، گزین‌گویی و پاره‌نویسی را وارد فلسفه می‌كند. كلام او آكنده از رمز و راز و انگیخته‌ی شور و شیدایی است... كلیت اندیشه‌ی نیچه، رشته‌ی وحدت‌بخش تراوش‌های پایان‌ناپذیر ذهن او و زبده و لب تفكر او فراچنگ‌آمدنی نیست. درعین‌حال به قول یاسپرس، هركس هرچه بخواهد، از نوشته‌های او می‌تواند به چنگ آورد. محافظه‌كاران، انقلابیون، سوسیالیست‌ها،‌ صلح‌طلبان انسان‌دوست، جنگ‌ستایان نازی، ملحدان، خداپرستان هر یك می‌توانند اندیشه‌های خود را از زبان نیچه بشنوند... [هم‌چنین]نقد نیچه بنیان‌كن و پرده‌برانداز تمام تاریخ متافیزیك است. از همین رو فلسفه‌ی نیچه نه فقط كهنه و مندرس نمی‌شود؛ بل هر دم از نو تازه می‌شود» (جمادی، 1392)

جمادی برخی دیگر از دلایل مطرح بودن نیچه را تیتروار برمی‌شمرد: «مضمون آثار نیچه چندان پیچیده نیست. برای تماس با نیچه چندان به دانش فلسفی گسترده نیازی نیست. نیچه در همه‌جای دنیا از اقبال زیادی برخوردار است و فقط شامل ایران نمی‌شود...گزین‌گویه‌های نیچه و زبان شاعرانه‌ی آن می‌تواند در ایران پسند خاطر مردمی شود، كه تعلق خاصی به سخنان كوتاه و نغز دارند. نوعی وجد عارفانه از كلام نیچه احساس می‌شود. در آثار او كم‌تر نشانی از اصلاحات كلاسیك و تخصصی فلسفه و برهان‌آوری پیچیده و پازل‌گونه‌ای می‌بینیم كه خواندن آثاری چون اخلاق اسپینوزا، و رساله‌ی منطقی- فلسفی ویتگنشتاین را دشوار می‌كند. كلام نیچه جذاب و افسون‌كننده است و ترجمه‌ی آقای آشوری در انتقال وجه بلاغی زبان نیچه حق مطلب را ادا كرده است و تأثیر ترجمه‌ی خوب هم در این‌باره شاید بی‌اثر نباشد»(همان)

عزت الله فولادوند، یکی از بهترین مترجمان آثار مهم فلسفی در ایران
عزت الله فولادوند، یکی از بهترین مترجمان آثار مهم فلسفی در ایران

عزت‌الله فولادوند، مترجم نام‌آشنا نیز در پیشگفتار ترجمه‌اش از کتاب «نیچه» تألیف ج.پ.استرن اذعان می‌کند که دانش‌آموختگان ما توجه ویژه با آثار نیچه دارند و این امر دلایل فرهنگی و فکری و اجتماعی و سیاسی متعدد دارد: «بعضی از سخنان نیچه یادآور گذشته‌های دینی و حماسی و تاریخی ماست. کدام ایرانی است که از دیدن واژۀ «اَبَرمرد» به یاد آرش و کاوه و رستم نیفتد؟...کدام ایرانی است که ببیند بزرگ‌ترین نوشتۀ چنین متفکری با نام زرتشت پیامبر گرانمایۀ سرزمین او آراسته است و به خود نبالد و کتاب را نخوانده، خویشتن را دوست او احساس نکند؟...ایرانی غیور و خوش‌خیال با خود می‌گوید هرچه باشد نیچه آلمانی بود، و آلمانی سال‌های دراز رقیب و دشمن انگلیسی. پس به قاعدۀ مألوف دشمن دشمنم، دوست من است، آلمانی و به‌ویژه نیچه باید یار و همدوش من باشد» (فولادوند، 1383: 8-7)

در ادامه اما فولادوند با گفتن این جمله که مطلب به این سادگی نیست، چنین تحلیل‌های ساده و خامی را به نقد می‌کشد. اما پاسخ این جاذبه و توجه به راستی چیست؟ به نظر فولادوند، ژرفا و غنای اندیشۀ نیچه ، جادوی بیان، نگارش نثر آلمانی به زیبایی و شیوایی، معنای لایه‌لایه، عمیق و پیچیدۀ آثار وی می‌تواند پاسخی به این سؤال باشد. اما از این هم مهم‌تر «کیفیتی در اوست که در کم‌تر متفکری دیده می‌‌شود و دشواری کار پژوهش را چند برابر می‌کند...هیچ‌کسی در ژرف‌بینی نسبت به آن‌چه در اروپای آن روز می‌گذشت و در پیش‌بینی فرجام آن حماقت‌ها و در آینده‌شناسی به پای او نمی‌رسید و هرگز نرسیده است»(همان، 10) شخصیت نیچه و شجاعت او در زندگی، اندیشه و بیان‌اش، از آخرین مواردی است که فولادوند ذکر می‌کند.

حامد فولادوند از دیگر مترجمان آثار نیچه است. او ترجمه کتاب‌هایی از نیچه چون حکمت شادان، واپسین شطحیات و نیز کتابهایی در مورد نیچه چون مکتب فرانکفورت و نیچه از گادامر و همچنین نیچه، فروید و مارکس از فوکو را در کارنامۀ خود دارد. فولادوند در مقالۀ «جاذبه نیچه در ایران امروز» به گفتۀ خود می‌خواهد به علل و جنبه ‏های اساسی جاذبۀ نیچه بپردازد و این مهم را تبارشناسی کند. وی نیچه را اندیشمند عصر بحران می‌خواند که در شرایط بحرانی و نابسامانی در جامعه، در ابعاد ملی و بین‌المللی، بستر مساعدی برای تأثیرگذاری افکار نیچه مهیا می‌شود و نظریات انتقادی نیچه بیش از پیش، مورد توجه مردم واقع می‌شود.

فولادوند درباره علل محبوبیت این فیلسوف در میان نسل جوان کنونی نیز، به مواردی چون شخصیت عصیانگر، چند بُعدی، آزاداندیش، به‌روز بودن بینش و نگرش و شکوفایی و قوه آفرینندگی جهان‏بینی او اشاره می‌کند. وی هم‌چنین برای یافتن علل «داخلی» نیچه مآبی ایران امروز به عوامل اخلاقی و عقیدتی و نیز عوامل فرهنگی و معنوی توجه می‌کند. انتقادات بنیادین نیچه به دین و اخلاق و مسیحیت و حکومت، توجه بخشی از تحصیل‏کرده‏ های جامعه در شرایط سیاسی اجتماعی چند دهۀ اخیر را به خود جلب کرده است. هم‌چنین به نظر فولادوند، بعد جنگ جهانی دوم و پس از ترجمه‌هایی چون اشعار نیچه از شفا و چنین گفت زرتشت آشوری، جامعه ما برداشتی از نیچه پیدا کرد که احتمالاً بیشتر ادبی بود تا فلسفی.(فولادوند،1384: 51-48)

فولادوند با برقراری تشابه میان نیچه و عارفانی چون حلاج، مولوی، ابن عربی یا سهروردی اذعان می‌کند که «در دهه گذشته، صاحب این قلم با طرح بعد «عرفانی» نیچه و نیز چهره «شرقی» و «ایرانی‌مآبی» نویسنده حکمت شادان، به نوعی جذابیت نیچه را در نزد گروهی از دانش‏پژوهان و دگراندیش به لحاظی پاسخ‏گوی هویت فرهنگی، ملی، ذوق ادبی و معنویت عرفانی ایرانیان است» (همان، 51)

سیدحسن امین مترجم کتاب «تأملات نابهنگام» از نیچه، در مقالۀ «جاذبه نیچه برای ایران معاصر»، سه دلیل برای جاذبه‌های نیچه برای ایران را از زعم خود برمی‌شمرد: نخست، شهرت نیچه به نقد مسیحیت در فضای مسیحی آلمانی قرن19 که به نظر امین بی‌شباهت به سخن حافظ در فضای ریاکاری قرن8هجری نیست؛ دوم، شهرت نیچه به جنون و دیوانگی در فرهنگی است که عشق و دیوانگی بیشتر از عقل و منطق ارزش دارد و سوم، رواج یأس فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروزه. (امین، 1384: 24-23)

اقبال مخاطبان به نیچه و هم‌چنان پرفروش بودن‌اش، ناشران و مترجمان را به سمت کتاب‌سازی و ترجمه‌های ضعیف و تألیف‌های همراه با خطا می‌کشاند
اقبال مخاطبان به نیچه و هم‌چنان پرفروش بودن‌اش، ناشران و مترجمان را به سمت کتاب‌سازی و ترجمه‌های ضعیف و تألیف‌های همراه با خطا می‌کشاند


روزنامه فرهیختگان هم در مطلبی با عنوان «این نیچه پرفروش»، از نیچه در ایران با عنوان فیلسوف خوش‌شانس یاد می‌کند: «خوش‌شانسی نیچه در ایران او را به یک اقبال برای ناشران تبدیل کرده است و بیشتر از آن‌که به آثار برآمده از نام وی به‌عنوان آثار تخصصی نگاه شود، به‌عنوان یک منبع سودآور برخورد می‌شود. این نکته در صنعت چاپ و نشر و البته حوزه کتاب و ترجمه در ایران در رابطه با تعداد انگشت‌شماری از نویسندگان جهان و ایران اتفاق می‌افتد و نیچه یکی از این معدود نویسندگان است. اینکه نام یک فیلسوف به‌عنوان بِرندی برای فروش شاخص شود، هم یک اتفاق خوب در صنعت رخوت‌زده نشر حوزه‌های علوم انسانی است هم بازگو‌کننده یک مواجهه غیرتخصصی با یک اثر کاملا تخصصی» (سلیمانی اقدم،1393: 10) در این مطلب باحسین کاظمیان، مدیر نشر شورآفرین، مصاحبه شده و نظر او را به عنوان یک ناشر و کتاب‌فروش در خصوص دلایل جاذبه نیچه و پرفروش بودن آن در ایران جویا شده است. کاظمیان به‌عنوان کسی که 10 سال را هم به کتاب‌فروشی مشغول بوده است با گذری از خاطراتش تعریف می‌کند. اکثر کسانی که به کتاب‌فروشی می‌آمدند شخصیت خود نیچه را نمی‌شناختند بلکه به واسطه زرتشت یا کسی که از پیامبر نام برده سراغ کتاب‌هایش را از ما می‌گرفتند. هم‌چنین به گفتۀ کاظمیان، مخاطبان نیچه غیر از مخاطبان خاص فلسفه، مخاطبان عامی که مطالعه عمیقی از نیچه ندارند نیز هستند که جمله‌های پرطمطراق، شعرگونه و دهن‌پرکن همیشه آنها را جذب می‌کند. این مخاطبان را می‌توان از رفتار آنها در شبکه‌های اجتماعی هم تشخیص داد. نوع استفاده از الفاظ و جملات نیچه و کاربردهای دم‌دستی هم گویای این مطلب هستند که این مخاطبان چه نوع نسبتی با نیچه و آثار وی برقرار کرده‌اند.(همان)

3- در خطۀ اندیشه، گام نهادن به قلمرو نیچه کاری پرخطر است[4]

با مروری بر علل محبوبیت آثار نیچه در میان مخاطبان ایرانی، شاید هم‌چنان ابهامات و سؤالات در این خصوص پاسخ قانع‌کننده‌ای نیافته باشد. به راستی درحالی‌که جامعه ایران با بحران مطالعه روبروست و تیراژ کتاب‌هایش روزبه‌روز در حال پایین آمدن است، چه اتفاقی می‌افتد که چنین گفت زرتشت، هشت بار توسط مترجمان مختلف ترجمه می‌شود و ترجمه‌اش از آشوری به چاپ سی و ششم می‌رسد و با سرعتی تصاعدی به فروش می‌رسد و باردگر در تیراژهای بالا در مقیاس نشر ایرانی تجدید چاپ می‌شود، تبارشناسی اخلاق به چاپ یازدهم می‌رسد و آثار دیگر او نیز کم‌و‌بیش حکایتی مشابه پیدا می‌کنند. آیا می‌بایست این مسئله را اتفاقی میمون برای اوضاع نشر و ناشران و کتاب‌فروشی‌ها دانست که فروش بخش کتاب‌های فلسفی را زنده نگه می‌دارد؟ و یا نگران بود از این‌همه خوانش‌های نه چندان عمیق بدون متن فلسفی- اجتماعی آن هم از متفکری بنیان‌افکنی چون نیچه؟

هیچ خواننده‌ای نیست که نیچه را عمیق بخواند و باز همان‌گونه بیندیشد و به جهان بنگرد
هیچ خواننده‌ای نیست که نیچه را عمیق بخواند و باز همان‌گونه بیندیشد و به جهان بنگرد

می‌خواهیم نگاهی بسیار گذرا به عناوین پرشمار و روبه‌افزایش کتاب‌های منتشره از نیچه بندازیم: برگزیدۀ آثار نیچه، دمی با نیچه، آشنایی با نیچه، زندگی و آثار نیچه،پیام های کوتاه از فردریش ویلهام نیچه، چگونه نیچه بخوانیم، پیام نیچه، فردریش نیچه: درآمدی بر زندگی و تفکر او، فردریک نیچه: شرح افکار و آثار برگزیده، نقد اندیشه‌های نیچه، در شناخت نیچه، نیچه و گزین‌گویه‌هایش، نیچه: زندگی‌نامه و برگزیده‌ای از سخنان نیچه، نیچه و من، در هزارتوی نیچه، خودآموز نیچه، نیچه در فروشگاه‌ها: داستان‌های کوتاه کوتاه کوتاه، جملات بسیار زیبا از نیچه، جملات قصار نیچه، سخنان حکیمانه نیچه و... .

با بررسی دقیق‌تر به شناسنامۀ اکثر این کتا‌ب‌ها مشخص می‌شود که این‌ آثار از نظر کمّی همگی 60 تا 180 صفحه بیشتر ندارند و غالب مترجمان و مؤلفان و ناشران این دست آثار، نام‌های ناآشنا یا کمترآشنایی‌اند که گویی کارشان را با نیچه کلید زدند. هم‌چنین خیلی از این اشخاص در حوزه فلسفه و علوم انسانی هیچ کتاب دیگری ندارند. مسلم است صرف مطرح نبودن مترجم یا مؤلف، یا صرف عنوان بسیار کلی چون آشنایی با نیچه یا حتی مهم‌تر صرف تعداد صفحات یک کتاب دلیل بر سطحی بودن کار نیست اما درکنارهم قرار گرفتن تمام این عوامل و پرشمار بودن آنان شاید و تنها شاید نشان ‌دهد که نه تمامی این کتب، بلکه بخش قابل ملاحظه‌شان آثار قابل توجهی نباشند.

به‌هرحال اقبال مخاطبان به نیچه و هم‌چنان پرفروش بودن‌اش، ناشران و مترجمان را به سمت کتاب‌سازی و ترجمه‌های ضعیف و تألیف‌های همراه با خطا می‌کشاند. حسین کاظمیان به‌عنوان یکی از مدیران حوزه نشر به نقد رفتار ناشران در این مسأله می‌پردازد و می‌گوید: «ناشران نیز در جریان تولید آثار سبک و بی‌مایه از فیلسوفی مانند نیچه مقصر هستند. ذائقه‌های سطحی، ناشران را هم تحت‌تأثیر قرار داده و آنها را هم به تولید محتواهای سطحی کشانده است... وقتی ناشر می‌بیند که مثلاً ترجمه آشوری به چاپ چهلم می‌رسد پس می‌داند این نویسنده با اقبال مخاطبان مواجه است و به چشم دیگری به آثار نیچه نظر می‌کند»(همان) امری که به نظر می‌رسد سودآوری را در اولویت قرار داده و متأسفانه باعث بازتولید سلایق سطحی می‌‌شود.

علاوه بر مقصر بودن ناشران و اولویت قرار دادن عامل سودآوری، در مسیر بازتولید سلایق سطحی و انتشار آثار پرشمار ضعیف از نیچه به نقش مترجمان نیز می‌بایست اشاره کرد. می‌توان گفت گاه مترجمان از سه جهت در این امر مقصر هستند: یکی برای ملاک انتخاب برای ترجمه، دوم برای ارائۀ ترجمۀ ضعیف و سوم به دلیل جایگاه‌شان در مقام مفسر.

در مورد دلیل اول، مترجمان در وهلۀ اول با چه معیاری دست به انتخاب ترجمه‌ای از آثار نیچه می‌زنند؟ آیا ملاک‌هایی چون شهرت و سودآوری و...است یا در کنار و مهم‌تر از آن‌ها، انتخاب‌های دقیق و کارشناسی‌شده‌ای است که می‌تواند این علاقه و جذابیت نیچه را عمق ببخشد و شاید در مسیر درست‌تری هدایت‌شان کند؟ برای مثال می‌توان پرسید آیا از قلم انداختن بُعد تاريخی نوشته‌های نيچه و بدست فراموشی سپردن تاريخی که آثار نيچه در آن خلق شده، آب در آسياب مد روز شدن متفکرانی ريختن نیست که روح آثار آنان بدون شناخت متن خلق آن قابل درک نيست؟ آیا اگر این امر توسط مترجمان پوشش داده می‌شد امکان ایجاد مانعی برای بدخوانی‌ها فراهم نمی‌کرد؟

در مورد دلیل دوم، عبداللهی از مترجمان آثار نیچه در گفتگویی در مورد میزان موفقیت مترجمان در معرفی آثار این فیلسوف می‌گوید: «کاستی کار در آنجایی دیده می‌شود که مترجمانی به دلیل استقبال از کارهای نیچه، ترجمه‌هایی شتاب‌زده، آن‌هم از زبان‌های انگلیسی، فرانسه و...، از او ارائه داده‌اند که اغلبشان ارزش کمی دارند. نیچه فیلسوفی است که بدون نقش زبان و ارائه‌های کلامی آثارش، جذابیت اصلی خود را نشان نمی‌دهد و در ترجمه از زبان‌های دیگر هم کم‌وبیش این خصلت از میان می‌رود»(عبداللهی، 1392)

در ایران متأسفانه وجه فلسفی نیچه و اهمیت او در عالم فلسفه، به دلایل مختلف چندان که باید مورد توجه قرار نگرفته و نیچه در غباری از تصورات عرفانی و ادبی گم شده است
در ایران متأسفانه وجه فلسفی نیچه و اهمیت او در عالم فلسفه، به دلایل مختلف چندان که باید مورد توجه قرار نگرفته و نیچه در غباری از تصورات عرفانی و ادبی گم شده است


در مورد دلیل سوم، با مروری بر اسامی مهم‌ترین مترجمان آثار خود نیچه و بررسی پیشینۀ آنان می‌توان تاحدی به این نتیجه رسید که صبغۀ ادبی- عرفانی قوی‌تری دارند تا فلسفی؛ امری که حتی اگر کاملاً آگاهانه نیز نباشد به صورت ناخودآگاه در فرآیند ترجمه‌ تأثیرگذار است.

به قول عبداللهی، «درست است كه همزيستي تفكر نيچه با تاًملات شرقي، رازآميزي زبان و تفكرش، وفور مجاز و استعاره در سخنش او را به عارفان نزديك مي‌كند، ولي همچنان ارائه چهره‌اي سالك‌وار از نيچه هنوز هم با گذشت دهه‌ها از چاپ آثار اوليه و تاويل‌هاي گوناگون، براي خود طرفدارن پر‌و‌پاقرصي دارد.دريافت عارفانه از نيچه در ترجمه «حكمت شادان» و «واپسين شطحيات» به وضوح پيداست. اين گرايش حتي در برابرنهاده‌هاي عبارات نيچه ديده مي‌شود. در نگرش بومي‌سازي به هر قيمت و يافتن پيشينه هر تفكري در اين سرزمين، بدون روشن شدن لزوم چنين گرايشي و فضيلتي كه بر آن مترتب است ، مثلاً «دانش طربزا» مبدل به «حكمت شادان» و «نوشته‌هاي پراكنده» بدل به «واپسين شطحيات»، «آواره» بدل به « سالك» و... مي‌شوند» (عبدالهی،1389)

او در جای دیگر می‌گوید: «مشکلی که از همان آغاز در ایران در دریافت ما از نیچه وجود داشت و هنوز هم دارد این است که فکر می‌کنیم نیچه به خاطر استعاره‌ای که در جای‌جای کلامش وجود دارد مثلاً به نوعی به عرفان نزدیک می‌شود یا به خاطر لحن «چنین گفت زرتشت»، سراسر کارهایش وجهی ادبی، عرفانی، رازورانه و... دارد. همین دریافت به درست یا نادرست باعث می‌شود نکته‌های بسیار دیگری را در آثار نیچه نبینیم؛ نکته‌هایی که از قضا بسیار مهم‌اند و بعضی از آن در سخن طرفداران مدرنیسم، بعضی در میان نوشته‌های فرانکفورتی‌ها، فیلسوفان معاصر فرانسوی و هایدگر و حتی پست‌مدرن‌ها بیشتر تبیین شد و بسط پیدا کرد. در ایران متأسفانه وجه فلسفی نیچه و اهمیت او در عالم فلسفه، به دلایل مختلف چندان که باید مورد توجه قرار نگرفته و نیچه در غباری از تصورات عرفانی و ادبی گم شده است» (عبداللهی، 1392)

بیان ادبی- استعاری خود نیچه که گاه آن را در قالب اشارات و سخنان نغز و گزین‌گونه بیان می‌کند آن‌گاه که با ترجمه‌های ادبی- عرفانی در قالب کتبی آراسته منتشر شود؛ کتبی که با اولویت سودآوری می‌خواهد راوی اندیشۀ نیچه با جملاتی قصار و بس زیبا باشد، به یقین معجونی عجیب را به دستان خواننده خود می‌سپارد. مخاطبی که اگر عام باشد و از تاریخ فلسفه و تاریخ سیاسی- اجتماعی و در کل از متن و زمینه سخنان نیچه چندان آگاه نباشد و نتواند به درستی اثر عمیق را از سطحی تمیز دهد، آن‌گاه شاید نگرانی از نحوه تأثیر خوانش نیچه نام‌آشنا و پیامدها و خطرات احتمالی‌اش چندان بیراه نباشد.
نیچه می‌دانست که یگانه تلاش حقیقی و صادقانه برای غلبه بر نهیلیسم و خلق ارزش‌ها و جهانی نو، ادامه گفتگوست و برای ادامۀ گفتگو باید از غار پا بیرون نهاد و به میدان عمومی شهر رفت.
نیچه می‌دانست که یگانه تلاش حقیقی و صادقانه برای غلبه بر نهیلیسم و خلق ارزش‌ها و جهانی نو، ادامه گفتگوست و برای ادامۀ گفتگو باید از غار پا بیرون نهاد و به میدان عمومی شهر رفت.


شاید معنای این سخن را بتوان در بیان عزت‌الله فولادوند یافت آن‌گاه که انذار می‌دهد: «در خطۀ اندیشه، گام نهادن به قلمرو نیچه کاری پرخطر است»(فولادوند،1383: 17) او می‌گوید: «کسانی که در پی پول و شهرت آنی بوده‌اند، صدها دفترچه شامل گسسته‌پاره‌های سخنان او فراهم آورده به میلیون‌ها خوانندۀ غافل یا پرحرارت فروخته‌اند و اینان آوازه‌گر نیچه شده‌اند و به خیال خویش گره از مشکل زندگی گشوده‌اند: تحقیق و تحلیل را کنار گذاشته‌اند و خدا را کشته‌اند و هریک در شعاع مسکین پیه‌سوز عقل خویش اَبَرمرد شده‌اند و دربارۀ بود و نبود، داوری‌های خام و مضحک کرده‌اند. دوستداران نیچه همواره بسیار بوده‌اند؛ نیچه‌شناس کم داشته‌ایم... غرض بیان این معنا بود که در خطۀ اندیشه، گام نهادن به قلمرو نیچه کاری پرخطر است. هیچ خواننده‌ای نیست که نیچه را عمیق بخواند و باز همان‌گونه بیندیشد و به جهان بنگرد»(همان، 17- 15)

پیش از این از دیباچۀ داریوش آشوری بر ترجمه‌اش از «چنین گفت زرتشت» سخن گفتیم، نقل سخن دیگری از وی در این‌جا بجاست. آشوری به عنوان مترجمی که بیشترین آمار فروش و چاپ‌های متعدد از آثار نیچه را در کارنامۀ خود دارد به درستی نگرانی‌ای از این قبیل را بسیار شرافت‌مندانه بیان می‌کند: «فهم این اثر[چنین گفت زرتشت] و معنایِ غاییِ آن جز با آشنایی با تاریخِ فلسفه و علم و دین و سرگذشت «جانِ» اروپایی تا به امروز ممکن نیست. خلاصه، مقصود-ام این است که این کتابی نیست که بشود مانندِ یک دفترِ شعر خواند و با آن «حال کرد». حال را با این کتاب کسی می‌تواند کرد که به معنایِ تودرتویِ «قالِ» آن راه بَرَد...برایِ فهمِ این اثر خواندنِ آثار دیگرِ نیچه نیز ضروری‌ست»(آشوری، 1387: 8-7) در ادامه نیز آرزویی هشدارگونه می‌کند: «امیدوارم که روانی و آسانیِ زبانِ آن سببِ سَرسَری خواندنِ آن نشود، زیرا نویسنده‌یِ آن از «سَرسَری‌خوانان» بیزار است»(همان)

شاید بیراه نباشد اگر نقل قول آشوری از نیچه را اینگونه تکمیل کنیم: نیچه از سَرسَری‌خوانان و نیز شاید از سَرسَری‌نویسان و سَرسَری‌دوزان هم بیزار است.

مواجه سرسری با متفکری چون نیچه چه پیامدها و شاید خطراتی می‌تواند داشته باشد؟ این سؤالی است که محمد معماری در مقالۀ «ما و خطر نیچه» سعی کرده بدان پاسخ گوید. به قول او شاید خوانش بسیارِ فیلسوف ساختارشکنی چون نیچه که همه چیز را به دست تیغ تیز نقد خود می‌سپارد، آن هم در جامعه‌ای که هنوز فلاسفه کلاسیک غربی به خوبی درک و این همه خوانده نشده‌اند، می‌تواند پر حادثه و مسأله‌ساز باشد. معماری در نوشتۀ خود قصد دارد تصویری کوچک از ابعاد فاجعه‌آمیز این خطر را ارائه دهد. در این راستا وی دو مفهوم «عقلانیت» و «دموکراسی» در اندیشه نیچه را انتخاب کرده و از طریق آن‌ها می‌خواهد خطر نگاه نیچه‌ای را برای جامعه امروزی ایران واکاوی کند. هم‌چنین معماری این دو مفهوم را از آن جهت انتخاب کرده است که به زعم خودش «جامعه ایران امروز نیز عمیقاً نیازمند توجه و تجربه آنهاست؛ تجربه‌ای که می‌تواند با تأسی از افکار آوانگارد نیچه سرنوشتی متفاوت پیدا کند»(معماری، 1386: 68)

نیچه در اواخر عمر
نیچه در اواخر عمر

نقد نیچه به عقلانیت، نقدی است به اساس عقلانیت: «عقلانیت(rationalism) و باورمندی به خرد انسانی، محوریت غالب بر تمام وجوه مدرنیته است که در هر یک از این وجوه و اشکال، به شکلی متفاوت ظهور کرده است. نیچه، بی‌پروا عقل را که در قاموس مدرنیته تنها ابزار شناخت حقیقت است به مسلخ می‌برد و حاصل شناخت عقلی را چیزی جز فریب و چاپلوسی و افسونگری نمی‌داند.... نیچه تأکید می‌کند که نه تنها عقلانیت توان رهایی و آزادی انسان را ندارد بلکه راهی و ابزاری است برای نابودی و بیماری انسان... نیچه این خرد‌ستیز شهرآشوب می‌تواند محبوب و دوای درد باشد. تخریب هر آنچه از گذشته می‌آید بسان پروژه فکری «غروب بت‌ها» و رها کردن بشر در خلسه‌ای معطوف به نیهیلیسم و آرامش، برای شهروند ایرانی می‌تواند جذاب و رؤیایی باشد. اما به نظر می‌رسد این‌بار نیز سوءتفاهمی عظیم در حال رقم خوردن است... همان‌طور که از تمثیل‌های مولانا و حافظ و عطار، می‌توان اجتماع‌گریزی را به جای شهود و ادراک و معرفت غالب بر آثار این بزرگان استخراج کرد، عقل ستیزی نیچه‌ای نیز می‌تواند به بی‌مسئولیتی و ولنگاری اجتماعی تعبیر شود... عقل‌ستیزی نیچه ریشه در پیش‌بینی وی از ظهور نیهیلیسم دارد که سرنوشت محتوم مدرنیته است... در تفکر نیچه هر ارزشی که تنها از خرد انسان برخیزد ناگزیر به نیهیلیسم خواهد انجامید. اما نیهیلیسم در نظر نیچه به دو بخش تقسیم می‌شود: نیهیلیسم منفعل و نیهیلیسم فعال. برای ما بسیار حیاتی است که با ویژگی‌های نیهیلیسم منفعل آشنا شویم»(همان، 69-68)

معماری به درستی به ضروری و حیاتی بودن آشنایی خواننده نیچه با بحث نهیلیسم وی اشاره می‌کند. خواننده کم‌تر آشنا با خواندن یک کتاب دمِ‌دستی چه دریافتی از نهیلیسم پیدا می‌کند؟ آیا مراد نیچه از نهیلییسم، پوچ‌انگاری در اندیشه و کنش است؟ این چنین دریافت اولیه و سطحی نهیلیسم با برداشت‌های هیچ چیز را قبول نداشتن و انفعال و بی‌کنشی محض همراه می‌شود و می‌تواند با اشعاری چون حافظ همراه شود که «جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است/ هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق»! یا این‌که در برداشتی عمیق‌تر می‌توان پرسید آیا نیچه پس از برملا کردن نهیلیسم قصد غلبه بر آن و آفرینش ارزش‌های نو را ندارد؟

برای مثال مراد فرهادپور در برداشتی عمیق‌تر در «یادداشت مترجم»ی که بر کتاب «فلسفه، معرفت و حقیقت» از نیچه نگاشته می‌گوید: «به لحاظ تاریخی و فرهنگی نهیلیسم بی‌شک مهم‌ترین و بنیانی‌ترین مفهوم در تفکر فلسفی نیچه است» (فرهادپور،1390: بیست و پنج) وی در ادامه تحلیل‌هایش از نیچه، نتیجه می‌گیرد: «یگانه راه غلبه بر نهیلیسم، پذیرش فعالانۀ آن است. ما باید بپذیریم که همۀ حقایق، دانسته‌ها و ارزش‌های ما اموری سراپا تاریخی و فاقد هرگونه بنیان مطلقِ طبیعی یا ماوراء‌طبیعی‌اند... ما باید به درون مغاک نهیلیسم، به نیستی نهفته در پس همۀ اعمال و ارزش‌هایمان، بنگریم و با این حال به عمل کردن، زیستن و سخن گفتن ادامه دهیم... [نیچه] می‌دانست که یگانه تلاش حقیقی و صادقانه برای غلبه بر نهیلیسم و خلق ارزش‌ها و جهانی نو، ادامه گفتگوست و برای ادامۀ گفتگو باید از غار پا بیرون نهاد و به میدان عمومی شهر رفت. اندیشه نیچه به واقع گذر و بازگشتی جاودان از مغاک به آگورا بود» (همان، سی و چهار- سی و هفت)

سخن به درازا کشید. هدف نشان دادن این مطلب است که چگونه دو برداشت سطحی و عمیق از یکی از بنیانی‌ترین و سوء‌تفاهم‌برانگیزترین مفاهیم نیچه یعنی نهیلیسم می‌تواند چنین شکاف ژرفی باهم داشته باشد و چگونه برداشت سطحی برای خواننده عام می‌تواند او را به ورطۀ خطرناکی سوق دهد.

نقد بنیادین دیگر نیچه که در این‌جا معماری واکاوی می‌کند دموکراسی است: «نیچه دموکراسی را از اساس نفی و طرد می‌کند و به جای آن سیستم آریستوکراتیک را بر می‌گزیند که از نظر وی محیطی برای سرکشیدن و پیشرفت سروران و والاتباران است؛ سیستمی که اساسا ضددموکراتیک و مبتنی بر تفاوت میان انسان‌های والا و بس‌بسیاران است» (معماری، 1386: 69)

البته تفاوت دیدگاه نگارنده این سطور با نظر افرادی چون معماری در این است که نویسنده «ما و خطر نیچه» در کل اندیشۀ نیچه را خطرناک و برای جهان واقعی غیرمفید می‌داند، خصوصاً برای فضای فکری و فلسفی ایران چرا که غیربهداشتی‌ترین ایده‌ها را برای جامعه ایرانی به همراه دارد.اما نگارنده این مقاله، خطر بالقوه را در آثار کم‌ارزشی می‌داند که مخاطبانش عام‌تر و طیف گسترده‌تری را شامل می‌شوند؛ آثاری که رادیکالی‌ترین نقدهای نیچه به مفاهیم بنیادینی چون دین، اخلاق، معرفت، علم، حقیقت، هویت و... را ساده و روان و دلپذیر می‌سازد، به‌ نحوی‌که به‌راحتی می‌تواند نقل مجالس شبه‌روشنفکری به پیروی از مد روز واقع گردد.

تمام آن‌چه مورد نقد ماست، مواجهه سَرسَری با اندیشمندان بزرگ انتقادی چون نیچه است.

منابع:

- آشوری، داریوش (2004، 11آوريل) مقالۀ نیچه، زرتشت و ایران (از سایت بی بی سی)، بازیابی شده از http://www.bbc.com/persian/interactivity/debate/story/2004/04/040411_mj-ashouri-nietzsche-d.shtml

- آشوری، داریوش (1387) مقدمه چنین گفت زرتشت، نیچه، تهران: نشر آگه، چاپ بیست و هشتم

- امین، سید حسن (1384) مقالۀ جاذبه نیچه برای ایران معاصر، حافظ، ش15، صص 24- 21

-حنایی کاشانی، سعید (1389،آبان) مقاله فیلسوفی که حکیم شد: فلسفه نيچه در «سير حكمت در اروپا»ي فروغي، مهرنامه، ش۶، بازیابی شده از http://www.mehrnameh.ir/article/1097

- جمادی، سیاوش (1386، 3شهریور) درباره نیچه (از سایت خبرگزاری ایسنا)، بازیابی شده از http://isna.ir/fa/news/19052-8606

- سلیمانی اقدم، زهرا (1393) مقالۀ این نیچه پرفروش، روزنامه فرهیختگان، ش1607، ص10

- عبداللهي، علي (1389،آبان) مقالۀ نیچه‌ای که ما شناختیم، گزارشي كوتاه از بازتاب آثار نيچه در ايران، ماهنامه مهرنامه، ش۶، بازیابی شده از http://www.mehrnameh.ir/article//1098

- عبداللهی، علی (1392، 5شهریور) نیچه محبوب ایرانیان آرمان‌گرا است (از پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه شهر کتاب)، بازیابی شده از http://bookcity.org/news-3551.aspx

- فولادوند، عزت‌الله (1383) «پیشگفتار مترجم» مندرج در کتاب نیچه، جوزف پیتر استرن، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ پنجم

- فولادوند، حامد (1384) مقالۀ جاذبه نیچه در ایران امروز، بازتاب اندیشه، ش62، صص 55- 48

- فرهادپور، مراد (1390) «یادداشت مترجم» مندرج در کتاب فلسفه، معرفت و حقیقت، نیچه، تهران: انتشارات هرمس، چاپ پنجم

- معماری، محمد (1386) مقالۀ ما و خطر نیچه ، خردنامه همشهری، ش15، صص69- 68

- نوذری، حسینعلی (1385) صورتبندی مدرنیته و پست‌مدرنیته: بسترهای تکوین تاریخی و زمینه‌های تکامل اجتماعی، تهران: انتشارات نقش جهان، چاپ دوم

- هوشیار، محمدباقر (1382) «مقدمه مترجم» مندرج در کتاب نیست‌انگاری اروپایی، نیچه، آبادان: نشر پرسش، چاپ دوم

[1] . نقل از آشوری، داریوش(1387) مقدمه چنین گفت زرتشت، نیچه، تهران: نشر آگه، چاپ بیست و هشتم،ص8

[2] . برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: حنایی کاشانی، سعید (1389) مقاله فیلسوفی که حکیم شد: فلسفه نيچه در «سير حكمت در اروپا»ي فروغي، مهرنامه، ش۶

[3] . برای مطالعه بیشتر در مورد معرفی نیچه توسط هوشیار رجوع کنید به: هوشیار، محمدباقر (1382) مقدمه مترجم مندرج در کتاب «نیست‌انگاری اروپایی»، نیچه، آبادان: نشر پرسش، چاپ دوم

[4] . نقل از فولادوند، عزت‌الله (1383) «پیشگفتار مترجم» مندرج در کتاب نیچه، تألیف ج.پ استرن، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ پنجم



نیچهآثار نیچهجملات نیچهچنین گفت زرتشتنیچه در ایران
من ارشد فلسفه از دانشگاه تهران دارم. معلم منطق و فلسفه و نویسنده کتاب «دور منطق در 10 روز» و مقالات فلسفی ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید