محمد هاشم نعمت الهی
بارها شده از دوستانم پرسیدم فلان کتاب را خواندی؟ جواب منفی داده و گفته نه. وقت کتاب خواندن ندارم. یا بارها شده که دوستانم پرسیدهاند بااینکه شاغل هستی کی فرصت مطالعه و خواندن کتاب داری؟
همه ما در هر شغل و موقعیت اجتماعی و در طول روز زمانهایی داریم که فکر میکنیم نمیشود در آن زمان یا موقعیت مطالعه کرد و کتاب خواند. هنگام عبور و مرور با تاکسی، مترو، اتوبوس و ... هنگام زنگ تفریح و تمام زمانهایی که فکر میکنیم نمیشود کاری انجام داد؛ درحالیکه در این زمانها میشود یک کتاب دم دست داشت و آن را خواند .
شواهد و تجارب و همچنین رفتارشناسی افراد و اصول روانشناسی به انجام گرفتن این کار و شدنی بودن آن تأکید دارد.
قانون 15 دقیقه
ساموئل اسمایلز شاعر، روانشناس و نویسنده کتاب «اعتماد به نفس» است، کتاب او یکی از معتبرترین کتابهای حوزه روانشناسی شناخته شده است. او در کتاب خود در مورد قانون ۱۵ دقیقهای صحبت میکند که باور دارد میتواند تغییرات بنیادین در افراد و حتی جامعه به وجود آورد.
قانون ۱۵ دقیقه به قدرت تغییرات کوچک اشاره میکند، این قانون اشاره میکند که اگر شما تغییرات کوچکی در زندگیتان ایجاد کنید اما به انجام آنها پایبند باشید نتیجه بهتر و سریعتری خواهید گرفت. درواقع ساموئل باور دارد که اگر شما برای ایجاد یک تغییر زمان کمی صرف کنید اما هر روز آن را تکرار کنید آن عادت زودتر در شما نهادینه میشود.
۱۵دقیقه زمان بسیار کوتاهی است که گاهی حتی گذر آن حس نمیشود، همه ما حتماً ۱۵ دقیقه زمان اضافی در روز داریم که آن را هدر میدهیم که با استفاده از قانون ۱۵ دقیقه میتوان آن را تبدیل به زمان طلایی کرد و در پایان سال از دیدن تغییرات خودتان شگفتزده شوید:
15دقیقه مطالعه در روز میشود، 450 دقیقه (هفت و نیم ساعت) در ماه، 5400 دقیقه (نود ساعت) در سال.
در 90 ساعت میشود سه بار قرآن کریم را ختم کرد، نهجالبلاغه خواند، حافظ خواند، سعدی خواند، رمان خواند و .....
هوشنگ اسدی، نویسنده و فعال چپگرا و همسلولی حضرت آیتالله خامنهای در زندان ساواک در کتاب خاطرات خود درباره شیوه مطالعه رهبر معظم انقلاب مینویسد: « چند روز بعد دوباره به دیدنش رفتم. مجموعه زمین نو آباد نوشته معروف شولوخوف را در دست داشتم. من متن انگلیسی کتاب را خوانده بودم. در زندان درباره این کتاب هم حرف زده بودیم. و حالا نسخه فارسیاش به ترجمه بهآذین منتشر شده بود. آقای خامنهای این بار در دفترش بود. دوستانه و گرم احوالپرسی و دیدهبوسی کردیم و نشستیم. بلافاصله دربارهی جانشیفته شروع به حرفزدن کرد، معلوم بود در همین فاصله کتاب را خوانده است. کمی بحث کردیم. من زمین نو آباد را دادم و پرسیدم: کی وقت میکنید این کتابها را بخوانید؟ پُکی به پیپش زد و گفت: توی ماشین، وقتی ما را اینور و آنور میبرند».
این خاطره مؤید این مدعا است که میتوان در هر زمانی و هر مکانی و با هر شغل و پیشهای کتاب خواند و مطالعه کرد؛ میَشود رهبر یا رئیسجمهور یک مملکت بود، کارمند بود، کاسب بود یا خانهدار بود و با استفاده از زمانهای اندک کتاب خواند، مطالعه کرد و آگاهی کسب کرد.