* محمد هاشم نعمت الهی
این رمان تنها بخش اندکی از آینده و آخرالزمان را بر محور یک داستان ترسیم کرده و نقش دین، معرفت و بصیرت دینی در آن بسیار کمرنگ است و میشد به دور از شعارزدگی و به صورت غیرمستقیم مفاهیم و مناسک دینی را آورد.
رمان «ایذا» دنباله رمان «زایو» است که چند سال پیش منتشر شد. زایو رمانی در ژانر علمی تخیلی است که مخاطبان را به آینده میبرد، سال 1420 که جمهوری اسلامی ایران، جهان را مدیریت میکند. داستانی آیندهنگرانه که در آن اسرائیل نابود شده و جمهوری اسلامی فلسطین تشکیل شده است...
ناشر کتاب را اینگونه معرفی کرده است:«ایذا داستان هدفهای برتر، افکار روشن، قدمهای بزرگ و مدینۀ فاضلهای است که «مصطفی رضایی» پس از کتاب زایو در تلفیق حیرتانگیزی از مدرنیته و معناگرایی، به تصویر کشیده است. این داستان شاهد گردهمایی افکار بالندۀ انسانهایی ست که همواره برای آرامش و تکامل بشر تلاش میکنند. قهرمانانی که از طبقات جغرافیای مرزها رهیده و کشور حقیقیشان جهان بزرگ هستی ست.
داستان ساختار خوبی دارد، اگرچه هیجان آن به ویژه برای قشر جوان و نوجوان کم است. اشاره به زندگی ماشینی و دیجیتالی و حضور بیش از اندازه رباتها و گوشیهای هوشمند در زندگی از دیگر نکاتی است که در این رمان آمده و همین امروز هم مردم درگیر آن هستند.
نسبت به رمان زایو، شخصیتپردازی بهتری صورت گرفته اما هنوز هم شخصیتها چهره مبهمی دارند و میشد بهتر به آنها شخصیت بخشید و به آنها سمتوسو داد.
درست است که ژانر علمی تخیلی سابقه زیادی در کشور ما ندارد اما میشود فضاسازی و جلوهپردازی بیشتر و بهتری از فضای آینده کرد؛ به ویژه آنکه آیندهای که در رمان مدنظر است، آینده نزدیک است نه آینده دور؛ هرچند نمیتوان تلاشهای نویسنده را دراینباره ندید.
یکی از نکات جالب کتاب؛ بحث تبلیغ کتاب، فیلم و دستاوردهای علمی جدید روی ساختمانها و برجهای بلند است. کاری که جای آن در دنیای امروز واقعاً خالی است.
رمان ایذا به نحوی سمتوسوی آخرالزمانی دارد. در بخشهایی از کتاب به مباحث همچون پیروزی مقاومت در فلسطین، جانفشانی برای پیروزی مقاومت و تقدیم شهید در این راه، ارتباط افراد و اعضای مقاومت در سراسر جهان، پیشرفت تکنولوژی در ایران و تبدیل شدن به یکی از قطبهای تکنولوژی و... پرداخته است.
در رمان ایذا نقش چند کشور مثل آمریکا، استرالیا، فلسطین، چین و آمریکا به نحوی پررنگ است اما نامی از دیگر کشورها برده نمیشود و به وضعیت کشورها در آینده و نسبتشان با جمهوری اسلامی اشارهای نمیشود.
ابهامی که وجود دارد این است که در سالی که این اتفاقات در آن رخ میدهد وضعیت دین مردم و نسبت آنان با دین چگونه است؟ کتاب را دوباره مرور میکنم، کلماتی مثل نماز یک بار، قرآن دو بار، صلوات دو بار، اذان یک بار و زیارت عاشورا هم یک بار آمده است، البته مرورم سرسری است و این کلمات ممکن است بیشتر آمده باشد.
به طور کلی در این کتاب بیشتر به جنبههای فردی دین و مناسک دینی پرداخته شده است و به جز یک جا که شخصیت اصلی داستان با همسرش نماز میخواند، دیگر نشانهای از عبادت جمعی نمیبینیم.
این رمان تنها بخش اندکی از آینده و آخرالزمان را بر محور یک داستان ترسیم کرده و نقش دین، معرفت و بصیرت دینی در آن بسیار کمرنگ است و میشد به دور از شعارزدگی و به صورت غیرمستقیم مفاهیم و مناسک دینی را آورد.
پرسشی که ذهن را قلقلک میدهد این است که چرا در هیچ کجای کتاب نامی از مسجد برده نشده؟ مگر مسجد بر اساس مبانی دینی ما خواستگاه فعالیتهای دینی، هسته اصلی مقاومت و ترویج فرهنگ مقاومت و تربیت نیروهای کارآمد و ... نیست؟
در افقی که نویسنده ترسیم کرده است جایگاه حکمرانی دینی ناپیداست و نقش برای متولیان این نوع از حکمرانی دینی دیده و ترسیم نشده است.
در ادبیات آخرالزمانی و ژانر علمی تخیلی دو بعد وجود دارد، یکی ترسیم مدینه فاضله و رشد انسان در همه ابعاد علمی، معنوی و ... است و دیگری ترسیم مدینه قهقرایی و شکست انسان از تکنولوژی به دلیل بیاخلاقی و ... است که در این کتاب به نحوی با این دو بعد برخورد شده است و مشخص نیست که در آینده به سمت قهقرا میرویم و ایذا پیروز میَشود یا پیروز میشویم و مدینه فاضله تشکیل میشود.
میشد کتاب را قدری هیجانانگیزتر نوشت، میشد که رابطه و نسبت جمهوری اسلامی با سایر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی را بیشتر و بهتر ترسیم کرد، میشد با محوریت مسجد و متولیان دینی و تربیتی میشد به صورت غیرمستقیم مفاهیم و مناسک دینی را ترویج کرد. میشد به دور از شعارزدگی افقی را ترسیم کرد که با محوریت متولیان دینی دورنمای حکومت جهانی اسلام را متصور شد و ...
نظر شما چیست؟