ایوب پاکذات
ایوب پاکذات
خواندن ۷ دقیقه·۶ سال پیش

طراحی سایت در قزوین و درگیری خونین

درحالحاضرکارمنطراحیسایتآنهمدرقزویناست،البتهازتمامنقاطجهانسفارشمی‌گیرم.بهدلایلمختلفباچندتاازمشتری‌هایعزیزمبهمشکلبر‌خوردم.دراینپستمی‌خوامیهخاطرهکهتلفیقیازچنداتفاقواقعیدررابطهباکارمنبودهرو،براتونبگم.بخاطررعایتمسائلامنتیاشخاصذکرشدهدرمطلبواقعینیستندوازاسممستعاربرایاونهااستفادهکردم.همچنینبعضیجاهاازتخیلاستفادهکردموپیازداغشوزیادکردم.
خاطرات طراحی سایت در قزوین
خاطرات طراحی سایت در قزوین

مدیریت وب‌سایت یک مجموعه

تا اسفند 1396 تو یه مجموعه کار می‌کردم، مدیریت سایت رو به عهده داشتم، شرکت ما که معروف هم بود از ۵ نفر تشکیل شده بود، ۴ نفر که سهامدارهای شرکت بودن و متن اولیه محتوا رو هم به کارمند می‌رسوندن،یه کارمند مجموعه وظیفه‌اش به شرح ذیل بود:

  • ویرایش محتوا و گاهی تولید محتوا
  • بهینه سازی محتوا برای موتورهای جستجو
  • ایمیل مارکتینگ
  • سئو فنی
  • ساخت و ویرایش کلیپ تبلیغاتی
  • ساخت صفحات محصول
  • کپی رایتینگ
  • لینک سازی حرفه‌ای
  • مدیریت شبکه‌های اجتماعی
  • طراحی سایت و خلاصه هر چیزی که برای یک وب‌سایت لازم بو و در توان اون کارمند بود

با اینکه همیشه کلی مسئولیت داشتم ولی شب‌ها بعد از کار مطالعه می‌کردم تا بیشتر یاد بگیرم. خلاصه گذشت تا اسفند ۱۳۹۶ استعفا دادم. حدود یکی دو ماه نمی‌دونستم باید چیکار کنم..

راه‌اندازی وب‌سایت شخصی خودم

فروردین ۱۳۹۷ تصمیم به راه‌اندازی وب‌سایت «طراحی سایت در قزوین» گرفتم تا بتونم خودمو به مشتری‌ها معرفی کنم. طراحی و راه‌اندازی وب‌سایت حدود ۱ ماه طول کشید و خیلی سریع تو کلمه «طراحی سایت در قزوین» رتبه‌ی اول گوگل شد. همین باعث شد تا بتونم تو استان قزوین مشتری جذب کنم.

نتیجه‌ي کارهامو با گزارشات به مشتریام نشون می‌دادم، قبل از شروع کار با گفتگو یا ارسال پیام تعهدات خودمو به مشتری می‌گفتم. برای مثال در هر پروژه طراحی سایت باید موارد زیر رو رعایت می‌کردم.

  • طراحی صفحه اول ،تماس با ما، درباره ما
  • گالری
  • امنیت بالا
  • سرعت عالی
  • بهینه شده برای موتورهای جستجو

برای ارائه گزارش، موارد مربوط به طراحی که با چشم قابل مشاهده بودن، برای امنیت و سرعت و سئو هم از ابزارهای معمول و معروف نمره‌دهی استفاده می‌کردم.

طراحی سایت شروعی به طرف مرگ و نابودی؟!

یه روز صبح یه نفر از یه استان دیگه با من تماس گرفت و می‌خواست تا برای مجموعه‌اش یه وب سایت طراحی کنم. مثل همیشه نوع کار و شرایط رو بهش گفتم، اسمش آقای آشوبی بود. شروع به چونه زدن کرد، و در حین چونه مدام متذکر می‌شد که آدم بسیار بزرگ، پولدار و معروفی‌است و با اشخاص بزرگ و بلندمرتبه ارتباط داره. به همین خاطر از من می‌خواست اگه شده ۵۰ تومن تخفیف بیشتر بدم تا بعدن برام جبران کنه، سر هزینه با هم کنار اومدیم. اما چند نکته‌ی جالب بود...

نیازی به سئو سایت نداردم

از آقای آشوبی پرسیدم که برای تولید محتوا یا سئو سایت برنامه‌ای دارید؟ آشوبی پاسخ داد هیچ کاری برای سئو نمی‌خواهد بکنی. ما در اول گوگل خواهیم بود! پرسیدم چطور؟ یه متخصص خوب دارید؟ آشوبی پاسخ داد که اول اسم من با «آ» شروع می‌شه، به همین خاطر ما در گوگل اول خواهیم بود! بر اساس حروف الف‌با! هر چه توضیح دادم بی‌فایده بود...

کار طرحی اولیه به پایان رسید و نوبت پرداخت هزینه مرحله دوم بود، یه هفته مدام پیگیر بودم، آقای آشوبی هر روز می‌گفت چشم همین الان برات کارت‌به‌کارت می‌کنم. بعد از یه هفته که تماس گرفتم گفت چه خبرته؟ مگه پولو نریختن؟ گفتم نععع!!! گفت همین الان می‌گم بریزن. بعد از اون، برای دو هفته گوشیش رو جواب نمی‌داد، خلاصه با یه خط دیگه تماس گرفتم... آشوبی گفت که مریض شدم و همزمان گوشیم افتاده و شکسته و غیره.... خلاصه پولِ مرحله دوم هم رو داد.

جنگِ آخر، غول آخر، پولِ آخر

چون اولین سفارش طراحی وب‌سایت بود که گرفته‌بودم براش سنگِ‌تموم گذاشتم،کپی رایتینگ خوبی در تمام سایتش بکار بردم، سرعت عالی و امنیت عالی همراه با بهینه سازی صفحه اول برای موتورهای جستجو.. کار طراحی تموم شد و من بایستی آخرین مرحله پول رو می‌گرفتم. اما جریان تازه داشت شروع می‌شد.

  • آقای آشوبی گفت تا سایت ما در صفحه اول گوگل نباشه پول نمی‌دیم.
  • طراح سایت «من»: آشوبی جان، به این راحتیا نیست، من قرار بوده سایت رو برات طراحی کنم با امکاناتی که گفتم.
  • آشوبی: تا رتبه اول نباشه پول بی پول
  • طراح سایت: قرارداد نوشتیم، خودت قبول کردی، در رابطه با سئو ازت پرسیدم، گفتی لازم نیست......
  • آشوبی:سایت رو تحویل بده، باقی مونده پول بعد از گرفتن رتبه اول گوگل
  • طراح سایت: سایت رو تحویل نمی‌دم، باید پولمو بدی، کارهایی رو که گفتم انجام دادم
  • آشوبی: پس پولی که تا الان دادم بهت رو برگردون
  • طراح سایت: من زمان گذاشتم برای طراحی نمی‌تونم پولت رو برگردونم، طبق قرارداد کارهایی رو که گفتم انجام دادم. قرار دادی رو که امضا کردی، قبول نداری؟
  • آشوبی: نه ندارم، چی کار می‌تونی بکنی؟
  • طراح سایت: به خدا اعتقادا داری؟
  • آشوبی پاسخی نداد
  • طراح سایت: به انسانیت یا وجدان اعتقاد داری؟
  • آشوبی: خدا و انسانیت رو ول کن. می‌دونی من کی‌ام؟ زندانیت می‌کنم، می‌کشمت، پول دیه‌ات رو هم می‌دم.
  • طراح سایت: اگه می‌تونی بکش، امیدوارم پول حروم از گلوت پایین نره
  • آشوبی: میام کت‌بسته می‌برمت و می‌کشمت!
  • من: گوشی رو قطع کردم

بیا اینجا کارت داردم/ کار داری تو بیا

از اتمام پروژه طراحی سایت آشوبی دو ماه گذشت، جالبه بدون اینکه محتوا براش بزارم، در نتایج گوگل سوم بود. اینبار آشوبی خودش تماس گرفت و ازم خواست تا برم به دفترش و صحبت کنیم، آشوبی در یه استان دیگه بود، با توجه به زمان و هزینه‌ای که باید تقبل می‌کردم و همچنین پیشینه‌ای که از آشوبی داشتم قبول نکردم، و گفتم: شما تشریف بیارید قزوین تا با هم صحبت کنیم. باز هم تهدید‌ها شروع شد. راستش منم لجم درومده بود، پولی که از پروژه‌ی طراحی وب‌سایت باید در ۴۰ روز به دستم می‌رسید، بعد از گشت ۱۵۰ روز هنوز پرداخت نشده بود. اصلا به آشوبی اعتماد نداشتم. آشوبی بعد از واسطه قرار دادن چند نفر قرار شد خودش بیاد قزوین و با من صحبت کنه.

فجایع طراحی سایت بدون قرار داد حرفه‌ای

یه روز جمعه تو دفتر «شرکت طراحی سایت در قزوین» ساعت ۱۲ ظهر آشوبی تماس گرفت و بدون هماهنگی قبلی گفت من در نزدیکی خونه تو هستم. نمی‌خواستم نزدیک خونه‌ي من بشه، نگران زن و بچه‌ام بودم. خیلی سریع لباس پوشیدمو به طرف محل قرار حرکت کردم، راستشو بخواین ترسیده‌ بودم، یا بهتره بگم عصبی شده بودم. مثل همیشه وقتی عصبی می‌شم دستام می‌لرزن.

آشوبی رو از دور دیدم، با دو نفر دیگه اومده بود. انگاری بادیگاردهاش بودن. خوشبختانه در این مورد ترسی نداشتم، چون رزمی کارم و کارمو تو مبارزه خوب بلدم، هر چند بعد از یادگیری هنرهای رزمی هیچ وقت تو خیابون با کسی درگیر نشدم و مبارزه نکردم. پیش یه بقالی ایستادم و تماس گرفتم گفتم منو می‌بنید آقای آشوری، تشریف بیارید اینطرف خیابون، بلافاصله به طرف من حرکت کردن، بدون اینکه با هم دست بدیم، یکی از بادیگارداش به من نزدیک شد و زل زد تو چشمام و گفت: همین حالا هر چی جناب آشوبی می‌خواد بهش بده، سایت رو تو گوگل اول کن، وگرنه به زور می‌بریمت بیابون و !!!! بعد از اون هم هیشکی نمی‌تونه پیدات کنه.

همچنان دستام می‌لرزیدن و لرزش به صدامم اضافه شد. به بادیگراد گفتم، اگه می‌تونید بزور ببرید، اگه نه حرف اضافه نزن. بادیگارد دوم از پشت دستامو گرفت و چسبوند به کمرم، اون یکی هم یقه‌ی منو گرفت و گفت: سایت رو میاری صفحه اول و نتیجه‌ی اول گوگل!؟ من یه نفس عمیق کشیدم و هزار فکر از تو سرم گذشت، دیگه وقت منطقی حرف زدن نبود. سرمو اوردم پایین و با تمام قدرت کوبیدم تو کله‌ي بادیگاردی که از پشت دستامو قفل کرده بود. همین که دستم آزاد شد یه هوک سنگین خوابوندم تو گیج‌گاه بادیگارد جلویی. توی باشگاه هم همیشه همینجوری بود، فقط یه ضربه در موقعیت مناسب به حریف می‌زدم، و بعد ناکوت! ولی ایندفعه دستکش دستم نبود.

http://uupload.ir/files/2tdw_source.gif

رفتم سراغ آشوبی و گفتم واقعا سخته با کسی خدا و انسانیت رو قبول نداره کار کرد. آشوبی گفت این دو تا رو که زدی بهونه‌ی خوبی دستم دادی، پدرتو درمیارم! یه روش مشت‌زنی بلدم که اگه به حریف بزنی، تا چند دقیقه تشنج پیدا می‌کنه، بهش گفتم بزار بهونه‌هاتو کامل کنم...... تا کار به جای باریک نکشیده بگم دو تا پاراگراف آخری تخیلی بود.



حقیقت این بود که وقتی رفتم سر قرار دیدم آشوبی کنار ماشین نیروی انتظامی ایستاده و سرهنگ‌تمام هم کنارشه، صحبت کردیم و سرهنگه حق رو به من داد، همه‌چی حل شد.

چند توصیه برای فریلنسرها

نوشتن قرارداد طراحی سایت بیش از اون که به نظر میاد مهمه، نحوه نوشتن قرار داد هم خیلی مهمه، مثلا باید راه‌کاری برای منصرف شدن کارفرما یا فریلنسر هم داشته باشید. برای مثال چند وقت پیش با آشنایی شروع به کار کردیم، ولی چون همه‌چیز بر پایه اعتماد بود قرارداد درست و حسابی ننوشتیم. به دلیل مشکلاتی که مربوط به کارفرما بود وسط کار منصرف شد، یه هفته روی استراتژی محتوا و کلمات کلیدی زمان گذاشته بودم، ولی کارفرما اصلا براش مهم نبود، چرا که از کار منصرف شده بود، حال باید پرسید سر زمان و زحمتی که من کشیدم چی اومد؟!

طراحی سایتاستان قزوین
از عمق اقیانوس کابوس‌هایم به سطح شنو می‌کنم، تا ناشنیدنی‌هایم را برای هیچکس‌ که خودم باشم، بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید