رویدادهای تصادفی از جمله مهمترین عواملی هستند که در عین حالی که تاثیرات زیادی بر بازارهای مالی دارند، ولی در روشهای تحلیلی کمرنگ شدهاند و گاها میبینیم سرمایهگذاران و تحلیلگران فقط به جنبه های تکنیکال، بنیادی و روانشناسی میپردازند و این مورد را فراموش کرده اند. اندیشیدن در حوزه احتمالات کمی مشکل است. تفکر در حوزه احتمالات به دو لایه از اعتقادات نیاز دارد که از لحاظ سطحی مخالف یکدیگر به نظر میرسند.
لایه اول را لایه سطح میکرو مینامیم. در این سطح شما باید به بی ثباتی و غیرقابل پیشبینی بودن هر معامله اعتقاد داشته باشید. این یعنی که شما نمی توانید از ابتدا بدانید که معامله گران دیگر چه رفتار و روشی را برای این معامله خود انتخاب کرده اند تا اینکه بازار حرکت کند و نتیجه را ببینید. نکتهای که هست اینه که متغیرهای زیادی روی هر بازار و معامله ای اثر گذار هستند و این متغیرها از قبل قابل شناخته شدن و کنترل نیستند که بتوان نتایج را بر اساس آنها پیشبینی کرد.
لایه دوم سطح ماکرو است. در این سطح شما باید به این معتقد باشید که نتایج یکسری معاملاتی که انجام می دهید در نهایت قابل پیشبینی است. درجه پیشبینی این نتایج بر پایه متغیرهای ثابتی است که از ابتدا شناخته شده اند و مشخص میکنند که در یک سری موقعیتهای خاص میتوان نتایج مشابه را حدس زد. این لایه میگوید اگر تعداد دستهای بازی به اندازه کافی باشد هر کسی که لبه خود را رعایت کند با پیروزی های بیشتری نسبت به شکست بازی را به پایان می برد. جالب است بدانید که اعتقاد به غیر قابل پیشبینی بودن در لایه میکرو و همزمان اعتقاد به پیشبینی بازی در سطح ماکرو قابلیتی است که صاحبان کازینوها و قماربازان حرفهای را در کار خود موفق کرده است.
مقایسه الگوهای رفتاری معامله گران و قماربازان
یک معامله گر و قمارباز با یک سری متغیرهای شناخته شده و شناخته نشده سرو کار دارد که نتیجه هر رویداد از معامله یا قمار را تحت تاثیر قرار میدهد. در بازی قمار متغیرهای شناخته شده شیوه بازی فرد است. درمعامله گری متغیرهای شناخته شده تحلیل بازار توسط معامله گران است. این یعنی که الگوهای رفتاری افراد در بازار ها در یک بازه زمانی که مرور میکنیم قابل پیشبینی است. یعنی گروهی از افراد که روزها و هفتهها با یکدیگر در تعامل هستند چنین الگوهای رفتاریایی را ایجاد میکنند که مرتبا تکرار میشود. این الگوهای رفتاری در بازارهای مالی با خط روند، میانگین متحرک، اسیلاتورها و غیره کشف و مشاهده میشوند.
ابزارهای تحلیل برای معامله گر لبه ها را در هر معامله به نفع معامله گر قرار می دهند، همانطوری که شیوه بازی این شرایط را برای کازینو فراهم می کند. مورد بعدی اینه که متغیرهای ناشناخته ای وجود دارند که نتیجه هر بازی را تحت تاثیر قرار میدهند. این متغیرها در بازی تحت نرد ریختن تاس، در بازی پاسور ، برزدن ورقها در معامله گری نیز اخبار و اتفاقات سیاسی و اقتصادی که ناگهان رخ میدهد، میباشند. چون در بازارهای مالی نتیجه هر معامله تحت تاثیر معاملات سایرین است بنابراین نتیجه هر معامله غیرقابل پیشبینی است و نتیجه یک معامله مستقل از دیگر معاملات است.
معامله گرانی که با حوزه احتمالات جلو می روند تقریبا با یک دیدگاه در بازار رفتار میکنند. در سطح میکرو آنها اعتقاد دارند که هر معامله یا لبه یک موقعیت منحصر به فرد است. و اینکه بازار ممکن است دقیقا نموداری مشابه لحظه قبل داشته باشد و محاسبات انها برای تعیین هر لبه میتواند از یک لبه تا لبه دیگر یکسان باشند. اما نتیجه میگوید که از یک لحظه تا لحظه دیگر یکسان نیست.
حالا شاید بپرسید چرا؟ برای اثبات این مورد باید بگوییم که برای اینکه نتیجهای مانند الگوی قبلی شود نیاز به این است که همان معامله گران قبلی و با همان تفکر و برداشتی که از بازار در آن موقعیت داشتهاند باید وارد بازار شوند که احتمال یه چنین موردی غیر ممکن است. مهمترین عامل برای موفقیت شما در معامله گری عوامل روانشناختی هستند.
اصل نکته در اینجا این است که درسته که الگوها مشابه هم رفتار میکنند ولی داستان اینه کسانیکه این الگوها را تشکیل می دهند یا میبینند هر دفعه عوض می شوند و افراد متفاوت با رفتار و برداشتهای متفاوت در لحظه وارد یک معامله میشوند و همین باعث می شود الگوی حاضر پتانسیل این را داشته باشد که بتواند متفاوت با الگوی مشابه قبلی رفتار کند. پس جریان های متغیرهای ناشناخته و شناخته شده باعث به وجود آمدن یک محیط احتمالی می شود که هیچگاه نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که چه رخ خواهد داد.
آگاه بودن از بی ثباتی و فهمیدن طبیعت احتمالات به این معنی نیست که این آگاهی روی عملکرد ما موثر بوده، پس میتوان از جنبه احتمالات به مساله نگاه کرد. فکر کردن در حیطه احتمالات خیلی سخت است زیرا ذهن ما به این موضوع عادت ندارد. ذهن ما آموخته که اطلاعات گذشته را گرفته و ثبت کند و از آنها در موقعیت های مشابه استفاده کند در صورتیکه در بازار موقعیت های مشابه وجود ندارد و هر موقعیتی یگانه است، حتی با وجود شباهت هایی که از هر لحاظی ممکن است با موقعیتهای پیشین داشته باشد. حالا اگر ما یادنگیریم که ذهنمان را پرورش دهیم برای درک این قضیه، این موضوع در هنگام عمل در بازار به راحتی از ذهن ما فیلتر می شود. پس زمانیکه ذهن خود را تربیت میکنید که در حوزه احتمالات بیندیشد یعنی که انتظار هر اتفاقی را دارید و بدون هیچ کشمکش درونی وجود نیروهای ناشناخته را مسلم می دانید.