avangard
avangard
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بریده ای از کتاب پسری با پیژامه ی راه راه

بیشتر روزها ستوانِ جوان بسیار شیک و اتوکشیده ظاهر می‌شد. پوتین‌های مشکی واکس‌زده‌اش همیشه برق می‌زد. موهای بلوند زردش را کج شانه می‌کرد طوری که رد شانه روی موهایش می‌ماند، مثل مزرعه‌ای که آماده‌ی کشت است. همچنین ادکلن زیادی مصرف می‌کرد، بوی ادکلنش از دور حس می‌شد. برونو یاد گرفته بود که در مسیر بادی که از طرف او می‌آید قرار نگیرد وگرنه ممکن بود غش کند.

چون صبح شنبه بود و هوا آفتابی بود، ستوان کوتلر چندان مرتب نبود. یک زیرپیراهنی سفید تنش بود که روی شلوار انداخته بود و موهایش نامرتب روی پیشانی ریخته بود. بازوهایش به‌ طرزی باورنکردنی برنزه و عضلانی بود، از آن بازوها که برونو دلش می‌خواست داشته باشد. برونو تعجب کرده بود؛ او امروز خیلی جوان‌تر به‌نظر می‌رسید، درواقع برونو را به یاد پسرهای بزرگ‌تر مدرسه انداخته بود که همیشه از آن‌ها دوری می‌کرد. ستوان کوتلر غرق صحبت با گرتل بود و هرچه می‌گفت حسابی برای گرتل جذاب بود، چون با صدای بلند می‌خندید و موهایش را دور انگشت‌ها حلقه می‌کرد و می‌تاباند.

جان بوین
جان بوین

https://avangard.ir/product/100


جان بویلپسری با پیژامه راه راهآوانگاردکتاب
نوشتن توانایی بی­‌انتهای بشریت و ادبیات عجیب‌­ترین دستاورد این توانایی است. کتاب جلوه­‌گاه دیرینه آن و خواندن دریچه­‌ای به بی‌نهایت دانش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید