ویرگول
ورودثبت نام
avangard
avangard
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

کتاب "آفتاب پرست ها"، نوشته ژوزه ادوآردو آگوآلو

کتاب آفتاب پرست ها
کتاب آفتاب پرست ها

عاشق شدن بدترین گناه است

زن های زیادی در زندگی ام بوده اند ،اما میترسم عاشق هیچ کدامشان نشده باشم.نه با شور و شعف.نه، شاید چنان که سرشت ایجاب می کند.از تصورش هم وحشت می کنم. وضع کنونی من _ باور کردنش هم عذابم میدهد _ نوعی مجازات طعنه آمیز است. یا این بود یا چیزی نبود جز اشتباهی بی پروا.

بنابه‌عادت و گرایش زیست‌شناختی (چون نورِ رخشان آزارم می‌دهد)، روزها می‌خوابم، تمام روز. اما گاهی چیزی بیدارم می‌کند _ صدایی، شعاع نوری _ و ناچارم راه خود را از ناراحتی روزهنگام جدا کنم، روی دیوار بدوم تا شکاف عمیق‌تری، عمیق‌تر و نمناک‌تر پیدا کنم تا بتوانم بار دیگر بیاسایم. نمی‌دانم امروز صبح چه چیزی از خواب بیدارم کرد. گمانم یک چیز جدی را خواب می‌دیدم (هیچ‌وقت صورت‌ها یادم نمی‌ماند، اما احساسات چرا). شاید خواب پدرم را می‌دیدم. همین‌که بیدار شدم، عقرب را دیدم. فقط دوسه سانت با من فاصله داشت. بی‌حرکت. مثل جنگاور قرون وسطاییِ زره‌پوشیده لاکی از نفرت در برش گرفته بود. بعدش خودش را انداخت رویم. جست زدم عقب و مثل برق از دیوار رفتم بالا تا رسیدم به سقف. تپِ خشک نیشش را واضح روی کف زمین شنیدم _ هنوز هم صدایش در گوشم مانده.

ادامه معرفی کتاب "آفتاب پرست ها"، نوشته ژوزه ادوآردو آگوآلو را در آوانگارد بخوانید.

https://www.avangard.ir/article/28

کتابآفتاب پرست هاآوانگاردهروزکتابخرید کتاب
نوشتن توانایی بی­‌انتهای بشریت و ادبیات عجیب‌­ترین دستاورد این توانایی است. کتاب جلوه­‌گاه دیرینه آن و خواندن دریچه­‌ای به بی‌نهایت دانش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید