
مقدمه: زنگ خطر برای یک غول تلویزیونی
با فرارسیدن تاریخ ۱۳ آوریل ۲۰۲۵ (۲۵ فروردین ۱۴۰۴)، فصل دوم سریال The Last of Us در حالی آغاز شد که انتظارات در بالاترین سطح خود قرار داشت. فصل اول، با اقتباسی هنرمندانه از بازی ویدیویی محبوب، به یک پدیده فرهنگی و یکی از موفقترین عناوین تاریخ HBO تبدیل شده بود و رکوردهای تماشا را جابجا کرد. اما اکنون که فصل دوم به پایان رسیده، آمارها روایتی متفاوت و نگرانکننده را به تصویر میکشند: ریزش قابل توجه مخاطبان.
اخبار این افت، بهویژه گزارش افت ۵۵ درصدی بینندگان قسمت پایانی فصل دوم در مقایسه با فینال فصل اول، شوکی بزرگ برای طرفداران و تحلیلگران بود. آن تبوتاب و هیجان هفتگی که فصل اول را به ترند دائمی شبکههای اجتماعی تبدیل کرده بود، در فصل دوم تکرار نشد. این مسئله سوالات مهمی را مطرح میکند: چه عواملی باعث شد این سریال پرطرفدار با چنین چالشی روبرو شود و آینده آن به کدام سو خواهد رفت؟
چندین عامل به صورت زنجیروار دست به دست هم دادند تا این افت رقم بخورد. در ادامه به شکلی دقیق به هر یک از آنها میپردازیم.
۱. اقتباس وفادارانه اما جنجالی از بازی The Last of Us Part II
شاید اصلیترین دلیل، تصمیم سازندگان برای وفاداری کامل به خط داستانی بازی The Last of Us Part II بود؛ بازیای که خود در زمان عرضه، جامعه طرفداران را به دو نیم تقسیم کرد. سریال با بازآفرینی همان عناصر بحثبرانگیز، عملاً همان شکاف را در میان بینندگان تلویزیونی نیز ایجاد کرد.
ضربه احساسی مرگ جوئل: مرگ ناگهانی و بیرحمانه جوئل میلر، قهرمان فصل اول، در همان ابتدای داستان، یک شوک بزرگ بود. بینندگانی که یک فصل کامل با رابطه عمیق او و الی همراه شده بودند، این اتفاق را یک خیانت روایی تلقی کردند و نتوانستند با آن کنار بیایند. حذف زودهنگام چنین شخصیت محوری، انگیزه بسیاری را برای ادامه تماشا از بین برد.
تمرکز بر اَبی، شخصیت منفور: فصل دوم بخش بزرگی از زمان خود را به معرفی و پرداختن به شخصیت اَبی اندرسون، قاتل جوئل، اختصاص داد. در حالی که بازی تلاش کرده بود با روایتی پیچیده و فلشبکهای متعدد، انگیزههای او را قابل درک و حتی همدلیبرانگیز کند، این رویکرد در مدیوم سریال برای همه موفقیتآمیز نبود. بسیاری از مخاطبان به دلیل نفرتی که از عمل او داشتند، نتوانستند با او ارتباط برقرار کنند و داستان او برایشان خستهکننده و آزاردهنده بود.
فضای تاریکتر و لحن بیرحمانه: داستان فصل دوم به شکل قابل توجهی تاریکتر و خشنتر از فصل اول بود و کاملاً بر مضامینی چون انتقام، تباهی و چرخه بیپایان خشونت تمرکز داشت. این لحن سنگین و دلسردکننده، اگرچه برای عدهای جذاب بود، اما بخشی از مخاطبان را که به دنبال تجربهای متعادلتر بودند، پس زد و از سریال دور کرد.
۲. چالشهای ساختار روایی و فشردگی داستان
قسمتهای کمتر، داستانی فشرده: فصل دوم تنها در ۷ قسمت روایت شد، در حالی که فصل اول ۹ قسمت داشت. با توجه به حجم بسیار بیشتر داستان و شخصیتهای جدید در بازی Part II، این فشردگی باعث شد بسیاری از خطوط داستانی و شخصیتپردازیها شتابزده به نظر برسند و عمق کافی را پیدا نکنند. این امر فرصت برقراری ارتباط عمیق با شخصیتهای جدید را از بیننده گرفت.
روایت غیرخطی و سردرگمکننده: استفاده مکرر از پرشهای زمانی و روایت غیرخطی، هرچند به داستان عمق میبخشید، اما برای مخاطب عام تلویزیون که به یک قصه خطی عادت دارد، میتوانست گیجکننده باشد. این جابجاییهای مداوم در زمان، گاهی رشته اتصال عاطفی بیننده با کاراکترها را پاره میکرد.
۳. بار سنگین انتظارات و "سندروم فصل دوم"
مقایسه بیوقفه با فصل اول: موفقیت خیرهکننده فصل اول، معیاری دستنیافتنی برای فصل دوم تعیین کرد. بینندگان به طور ناخودآگاه تمام جنبههای فصل جدید را با خاطرات درخشان فصل قبل مقایسه میکردند و این مقایسه باعث میشد کوچکترین نقاط ضعف نیز بزرگتر به نظر برسند.
قربانی شدن توسط هایپ: تبلیغات عظیم و انتظارات بسیار بالایی که پیش از پخش فصل دوم ایجاد شد، مانند یک شمشیر دولبه عمل کرد. وقتی انتظارات تا این حد بالا باشد، هرگونه انحراف از تصورات مخاطب میتواند به سادگی به سرخوردگی و ناامیدی منجر شود.
۴. رقابت شدید در دنیای استریمینگ
نباید فراموش کرد که بازار استریمینگ امروز به شدت اشباع شده است. همزمان با پخش فصل دوم The Last of Us، چندین سریال بزرگ و پرمخاطب دیگر از پلتفرمهای رقیب در حال پخش بودند. این رقابت تنگاتنگ برای جلب توجه مخاطب، به طور طبیعی سهم هر سریال از کیک بینندگان را کاهش میدهد.
با وجود تمام این چالشها، The Last of Us همچنان یک سریال بسیار پربیننده است. میانگین ۳۷ میلیون بیننده برای هر قسمت در فصل دوم، آماری فوقالعاده است که هر شبکهای آرزوی آن را دارد. این نشان میدهد که هسته اصلی طرفداران سریال همچنان قدرتمند و وفادار است.
خبر خوب اینکه HBO رسماً ساخت فصل سوم را تایید کرده است. این تصمیم نشان میدهد که سازندگان و شبکه به آینده این مجموعه ایمان دارند. اکنون پرسش اصلی این است: آیا تیم تولید از بازخوردهای فصل دوم درس خواهد گرفت؟ آیا فصل سوم با تغییراتی هوشمندانه میتواند هیجان از دست رفته را بازگرداند و منتقدان را دوباره با خود همراه سازد؟ آینده این شاهکار تلویزیونی به پاسخ این سوالات بستگی دارد.