من هیچ یک از شماها را نمیشناختم و حتی از نزدیک ندیده بودمتان. حتی اسمتان را هم نشنیده بودم، اما از آن روزی که جسم و جان عزیزتان در آسمان کشور خودتان به اشتباه پرپر شد و چون آواری بر سر ما فرود آمد. از آن روزی که صداهایتان، حرفهایتان، نگاهتان، خاطرهای در فیلمها و عکسها شد. از آن روزی که دیگر هیچ خبر و اثری از شما نبود و پشت صفحات مجازیتان هیچ کس پاسخگو نبود. از آن روزی که عکس چمدانها و عکسهای عروسک، آلبوم، کفش، لباسهای تکهتکه شده شما در همه جا منتشر شد؛ حتی یک روز هم از فکرتان خارج نشدم.
روزها و شبها با دیدن عکسهایتان گریستم. با دیدن فیلم سقوط گریستم. از دیدن فیلم خوشیهایتان گریستم. از اهداف بلندی که رفته بودید تا به آن برسید گریستم. من برای همه شما، خانوادههای شما، دوستان شما و حتی برای زندگی و زندهها گریستم. من حتی برای خودم هم گریستم که در چه دنیای خشن و بیرحمی زندگی میکنم.
من از آن روز هر روز و هر شب لحظه سقوط را با شما تصور می کنم. خودم را جای تک تک شما میگذارم. از اینکه در آن چند دقیقه چه دردهایی کشیدید، چقدر ترسیدید، چقدر فریاد زدید، ضجه زدید و شاید همدیگر را عاشقانه بغل کردید و پناه هم شدید. هر روز تصور میکنم در آن لحظه به چه چیزهایی فکر میکردید، شاید فکر میکردید چقدر زود همه چیز تمام شد!؟ چرا برای من؟! چرا حالا؟! بعد از من چه بلایی سر خانوادهام میآید. نمیدانم شاید حتی متوجه هم نشده باشید ولی تصورش برای من و البته ما افراد به اصطلاح زنده آنقدر دردناک است که نمیدانیم برای تسکین آن چه باید بکنیم. می دانید رفقا، من از آن روز کابوس میبینم، کابوس آن ۳۰۰ ثانیه لعنتی. حس میکنم خودم هم یکی از سرنشینان آن هواپیمای لعنتی بودم. حس میکنم من هم مُردم.
از آن روز که همگی به اشتباه رفتید، نامتان تا ابد در قلبم حک میشود و همچون بستگانتان برایتان سوگواری میکنم و از خدا میخواهم که روحتان به دور از هر اشتباه در آرامش ابدی باشد و بهترین جای بهشت نصیبتان. امیدوارم اگر از زندگی در این دنیای خشن بهره نبردید بهترین جای بهشت نصیبتان شود...
یک ایرانی
اصلا یادتان بود فقط یکروز مانده، تا یک سال و یک ماه از فاجعه هواپیمای اکراینی بگذرد؟ چی شد؟ چرا واکنشی از خود نشان نمیدهید؟ آقایان مسئول، تمام شد؟ همین؟! حداقلش، خوب است این حادثه را تقصیر بدحجابی نمی اندازید!
روزهای تلخی در حال سپریشدن است و اندوهِ فقدانِ ۱۷۶ جانِ عزیز، کماکان سخت و جانفرسا است. ما نه فقط شریک غم، که بخشی از این غم هستیم و تا ابد داغدار خواهیم ماند.
به یاد کودکانی که ستاره شدند در این شبهای بیستاره؛ به یاد جوانانی که هنوز چهره عشق را بر سینه نفشرده بودند و به یاد همهی جانهای عزیزی که طلوع آفتاب ۱۶ دی ماه زمستانِ سردِ یکهزار و سیصد و نود و هشت را ندیدند...
thealireza™