آدم ها کارهای احمقانه ای با پول انجام می دهند، اما هیچ کدام دیوانه نیستند. نکته اینجاست که آدم ها از نسل های مختلفی هستند، زیر نظر والدینی متفاوت بزرگ شده اند که درآمد و ارزش های متفاوتی داشته اند، در نقاط مختلف جهان و در اقتصادهای متفاوتی متولد شده اند، بازارهای کاری متفاوتی را با انگیزه های مختلف تجربه کرده اند و از درجات مختلفی از شانس برخوردار بوده اند، همچنین درس های بسیار متفاوتی آموخته اند.
هر کسی تجربه منحصر بفرد خودش را از نحوه کار جهان دارد؛ و آنچه تجربه می کند، قانع کننده تر از چیزی است که از دیگران می آموزد. بنابراین همه ما، شما، من و همه با تکیه بر دیدگاه هایی درباره عملکرد پول وارد زندگی می شویم که از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت است، چیزی که به نظر شما احمقانه است، ممکن است از نظر من منطقی باشد.
فردی که در فقر بزرگ شده، به گونه ای درباره ریسک و پاداش فکر می کند که فرزند یک آدم ثروتمند، اگر تلاش هم کند حتی نمی تواند درکش کند.
فردی که در زمانه ای با تورم زیاد بزرگ شده چیزی را تجربه کرده که فرد دیگری که در دورانی با قیمت های ثابت بزرگ شده هرگز مجبور نبوده است آن را تجربه کند.
این مثال ها در دنیای واقعی همچنان ادامه دارد، شما چیزهایی از پول می دانید که من نمی دانم، و برعکس. باورها و اهداف و پیش بینی های شما در زندگی با من متفاوت است. علتش این نیست که یکی از ما باهوش تر از دیگری است یا اطلاعات بهتری دارد، بلکه علتش این است که ما زندگی های متفاوتی داشته ایم که بر اساس تجربیات متفاوت و به یک اندازه متقاعد کننده شکل گرفته اند.
تجربه شخصی شما در رابطه با پول شاید 0.00000001 درصد از تجربیاتی باشد که در دنیا اتفاق می افتد، اما شاید 80 درصد از تصورتان را از نحوه عملکرد جهان تشکیل می دهد.
بنابراین افراد به یک اندازه باهوش می توانند درباره چگونگی و چرایی رکود، نحوه سرمایه گذاری پولشان، اولویت بندی ها، میزان ریسک و امور دیگر اختلاف نظر داشته باشند.