بزرگ شدن و جهانی شدن چیزی ست که هر تجارتی آرزوی آن را دارد. کسب و کارهای زیادی زمان، پول، و فکرهای با ارزشی را صرف ساخت محصولات کامل و بی نقصی کردند، اما هیچ کدام از آنها کاربران را ترغیب نکردند.
فرآیند گسترش و رشد یک محصول مستلزم تجربه های زیادی می باشد و با ساخت حداقل محصول پذیرفتنی شروع می شود. بسیاری از شرکت ها با شهرت جهانی مانند Dropbox و Uber از یک نسخه MVP شروع کردند و آن را بدون صرف هزینه های غیر ضروری و زمان گسترش دادند. امروز، آنها به عنوان نمونه هایی از حداقل محصول پذیرفتنی هستند که نحوه اثبات یک ایده استارت آپی تا ساخت محصولی که مردم عاشق آن شده اند را به خوبی نشان می دهند.
اگر تصمیم دارید محصولی را منتشر کنید اما هنوز سردرگم هستید، منتظر آماده شدن محصولی بی نقص و کامل نباشید، نسخه MVP آن را منتشر کنید. می پرسید چرا؟ در ادامه این مقاله را بخوانید تا دریابید چرا توسعه یک MVP ضروری ست و چگونه شرکت های معروف با MVP ها موفق شدند.
برای درک بهتر مفهوم حداقل محصول پذیرفتنی ، مهم است که بدانیم چه مشخصاتی نباید داشته باشد. MVP ابزاری قدرتمند است، در صورتی که به درستی از آن استفاده شود. بنابراین نباید کاری کنید که قبل از اینکه استارت آپ شما منتشر شود، زمین بخورد. پس بیاید با هم اشتباهات رایجی که ممکن است در فرآیند MVP مرتکب شوید را بررسی کنیم.
بیشتر اوقات، استارت آپ ها درک اشتباهی از آنچه یک MVP باید باشد را دارند. در نتیجه، آنها صرفا برای تعجیل در منتشر کردن محصول ، زمان و تلاش خود را صرف یک محصول به اصطلاح نیم پز شده می کنند.
واقعیت : در واقع، MVP تنها مربوط به محصول نمی شود. اریک رایس در این مورد اینگونه می گوید که؛
مفهوم MVP یک فرآیند است نه صرفا یک محصول.
حداقل محصول پذیرفتنی ابزاری ست برای یادگیری. به عبارت دیگر، فرآیندی ست که بهترین راهکار برای حل مسائل موجود در بازار هدف را کشف می کند، و به خودی خود یک محصول نهایی نمی باشد. MVP برای کسب و کاری که بخواهد محصولی را بر روی مخاطبان خود آزمایش کند ، بسیار حیاتی ست.
بعضی از کسب و کارها اعتقاد دارند که MVP ها باید پر از امکانات باشند. آنها فکر می کنند که هر چه امکانات بیشتری در محصول بگنجانند، در میدان رقابت از دیگر رقبا پیشی می گیرند.
واقعیت : شما نباید آنقدر صبر کنید تا محصول شما کامل و پر از امکانات شود و آن را انتشار دهید. به قابلیت های محدود و اصلی اکتفا کرده و آن را آزمایش کنید. پیاده سازی چندین قابلیت زمان توسعه بیشتری خواهد برد، و از آن مهمتر اینکه نمی دانید آیا این قابلیت ها کاربران را تشویق می کنند یا به هدر می روند. اریک رایس پیشنهاد می کند که :
محصولی بسازید که 20% از قابلیت هایی را داشته باشد که 80% از مشتری ها از آن استفاده می کنند.
این را به خاطر بسپارید که شما قرار نیست یک محصول کامل و بی نقص بسازید، شما باید بازخورد مشتری ها را بگیرید.
حداقل محصول پذیرفتنی باید شامل مجموعه ی کمی از قابلیت ها باشد. اما برای انتشار سریع، بعضی از کسب و کارها کیفیت را فدا می کنند.
واقعیت : به هیچ وجه یک MVP نباید بی کیفیت باشد. آن باید محصولی کاملا کاربردی باشد، حتی اگر تنها شامل یک قابلیت شود. از خود بپرسید، چه کسی از محصولی استفاده می کند که پر از خطا و اشکال است؟ استیو مک کوئین می گوید :
اگر می خواهی سریع حرکت کنی، با کیفیت شروع کن.
اریک رایس مفهومی قابل قبول و جامع را در این باره به ما می دهد؛
حداقل محصول پذیرفتنی نسخه ایی از محصول جدید است که به تیم این امکان را می دهد که حداکثر میزان یادگیری در مورد خواسته ها و رفتارهای مشتری را با کمترین میزان تلاش به دست آورند.
با استفاده از MVP شما ایده خود را اعتبارسنجی، داده های با ارزش را جمع آوری و از آنها یاد می گیرید.
یک MVP ویژگی های زیر را دارد :
یک MVP می تواند اشکال مختلفی در هر شرکت داشته باشد . برای انتخاب مسیرتان، بگذارید نگاهی به شرکت های محبوب و موفق داشته باشم که از MVP ها شروع کردند.
قبل از اینکه Zappos به چیزی که امروز هست تبدیل شود، یعنی بزرگترین فروشگاه آنلاین کفش که سالانه بیش از 1 میلیارد دلار درآمد زائی می کند، نیک سوینمارن فقط فرضیه ی این که ممکن است مردم بخواهند کفش را به صورت آنلاین بخرند، را در سر می پروراند. برای اینکه بررسی کند که آیا این ایده برای مردم جالب است یا خیر، به فروشگاه های کفش رفت و از هر جفت عکس گرفت. اون نه پولی در این راه صرف کرد و نه پروژه ی نرم افزاری پیچیده ایی را به راه انداخت. در عوض، نیک عکس کفش هایی که گرفته بود را در یک وب سایت ساده آپلود کرد، تا تئوری خود را آزمایش کند. هر بار که فردی روی دکمه خرید در وب سایت کلیک می کرد، او به فروشگاه میرفت، کفش ها را می خرید، آنها را ارسال می کرد و پولش را می گرفت. یک فرد با یک ایده، و یک MVP عالی توانست تقریبا بدون هیچ هزینه ایی شروع کند.
دیریو هیستون و تیمش Dropbox را ساختند، سرویس ذخیره سازی ابری که بصورت یکپارچه بروی تمام دستگاه ها کار می کند. بی شک Dropbox عالی بود و راه کار بهتری برای همگام سازی فایل ها ارائه می داد. اما چگونه Dropbox می توانست در جمع رقبایی که قبلا ذهن کاربران را تسخیر کرده بودند، ایستادگی کند؟ تیم Dropbox می دانست که اگر یک بار کاربرها از سرویس شان استفاده کنند، دیگر آن را رها نخواهند کرد. اما یک مشکل وجود داشت؛ چگونه آنها نحوه کار کرد نرم افزار را به آنها نشان می دادند؟ اما دیریو ایده درخشانی داشت. او یک ویدئوی 3 دقیقه ایی از چگونگی همگام سازی با Dropbox منتشر کرد. آن یک معرفی ساده نبود، پر از شوخی های جذابی بود که مشتری های اولیه را به خود جذب می کرد. دیریو گفته بود؛
این کار باعث شد صدها هزار نفر به سمت وب سایت سرازیر شوند. لیست انتظار نسخه بتای ما یک شبه از 5000 نفر به 75000 نفر رسید!!!
این برند به عنوان یک وب سایت ساده که توسط سه بنیان گذار راه اندازی شده بود، شورع به کار کرد. آنها افرادی را که قادر به یافتن مکانی برای اسکان در (کنفرانس سالانه انجمن طراحی صنعتی آمریکا در سال 2007) نبودند را کمک می کردند تا جایی را پیدا کنند. آنها تمام تخت خواب های آپارتمان کوچک خود را آماده کردند و یک تبلیغ ساده درباره اجاره تخت خواب بادی را در وب سایت ساده ایی قرار دادند. خیلی زود، 3 نفر پیدا شدند که آنها هم می خواستند آپارتمان خود را برای اجاره در اختیار بگذارند. وقتی که آنها ثابت کردند ایده شان زمان و پول را هدر نمی دهد، شروع به طراحی مجدد پلتفرم کردند. امروز، این پلتفرم 150 میلیون کاربر، 4 میلیون لیست آگهی، و ارزشی معادل 30 میلیارد دلار دارد. این پلتفرم نه تنها اقامتگاه ارائه می دهد بلکه لیستی از رستوران ها و رویدادهای هر شهر به همراه امتیازشان به کاربران ارائه می دهد.
در اوایل دهه 2000، وقتی سایت های مالتی مدیا مثل Napster و Pirate Bay در اینترنت فعالیت می کردند، به نظر می رسید زنده ماندن یک پلتفرم جدید موزیک در این میان کار غیر ممکنی باشد. اما هنگامی که Napster تعطیل شد، دانیل اِک - بنیانگذار Spotify فرصتی عالی پیدا کرد تا پلتفرمی جدید ایجاد کند که به کاربران این امکان را می داد تا بتوانند با هزینه ای اندک موزیک قانونی دانلود کنند. دنیل اِک و مارتین لورنتزون یک MVP ساختند (یک اپلیکیشن) که تنها یک قابلیت داشت و آن هم پخش موزیک به صورت آنلاین بود. اولین کسانی که از این اپلیکیشن استفاده کردند، اقوام و دوستان بودند. وقتی که دنیل و مارک دیدند که از ایده ی آنها استقبال شد، تصمیم گرفتند اپلیکیشن را با مخاطبان بیشتری به اشتراک گذاشتند. بعدا، وقتی که Spotify از سوی کاربران مورد استقبال قرار گرفت، خواننده های بیشتری در اپلیکیشن آوردند و اپلیکیشن را به کشورهای بیشتری گسترش دادند. امروز، Spotify یک سرویس مبتنی بر تقاضا برای پخش موزیک، پادکست و ویدئو است که در 79 کشور جهان قابل دسترسی است و تا سال 2018 بیش از 83 میلیون مشترک پرداخت کننده دارد.
تصور زمانی بدون Uber کار دشواری ست، در حالی که امروز 42 میلیون کاربر دارد. برگردیم به سال 2010، وقتی Uber برای اولین بار به کاربرهای سان فرانسیسکویی که گوشی iPhone داشتند، معرفی شد. در آن روزها، Uber فقط روی ارتباط دادن کاربرها با راننده تاکسی و پرداخت درون برنامه ایی تمرکز کرده بود. اپلیکیشن با نام UberCab منتشر شده بود و یک رابط کاربری بسیار ساده داشت. زمانی که تراویس کالانیک و گرت کمپ مطمئن شدند که ایده آنها توسط جامعه بزرگتری از مخاطبان مورد استفاده قرار می گیرید، شروع به بهبود پلتفرم خود کردند. Uber قابلیت هایی اعم از GPS، مسیر یابی بلادرنگ، امتیاز و بازبینی، اشتراک گذاری مسیر، تقسیم کرایه، چند مقصدی، سرویس های زمانبندی شده و تقویم را به اپلیکیشن اضافه کرد ا آن را گسترش دهد.
این برند هم داستان جالبی دارد. امروز اون یکی از بهترین نمونه های MVP از نوع وب سایت معرفی ست. جوئل گاسکوئین، بنیانگذار Buffer، پس از مدتی متوجه شد که توییت هایی که در توییتر می گذارد، محبوبت زیادی بین دنبال کنندگانش پیدا کرده اند. او انگیزه گرفت و توییت های بیشتری را به اشتراک گذشت، اما یک مشکل اساسی وجود داشت : توییت گذاشتن به صورت مداوم کار دشواری بود. این جا بود که ایده به سر جوئل زد، و آن تولید محصولی بود که توییت ها را برنامه ریزی کند. او همچنین متوجه شد که این موضوع تنها مشکل او نیست و افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. او تصمیم گرفت تا ایده ی خود را اعتبارسنجی کند و پاسخ این سوال که آیا مردم از نرم افزاری که توییت ها را برنامه ریزی می کند، استفاده خواهند کرد یا خیر. بنابراین تصمیم گرفت تا یک وب سایت کاملا ابتداعی و ساده را راه بیاندازد. اما حدس بزنید چه شد؟ هیچ محصولی فعلا در کار نبود!
بعد از مدتی، جوئل تصمیم گرفت تا بررسی کند که آیا افراد حاضرند برای این محصول پولی را پرداخت کنند؟ بنابراین صفحه ایی حاوی قیمت ها را نیز منتشر کرد. وقتی فهمید مردم به محصولش علاقمند هستند، تردید نکرد و به ساخت محصول واقعی رفت.
چهار توسعه دهنده از شرکت Odeo ، یعنی جک دورسی، ایوان ویلیامز، بیز اِستون و نووا گلاس - در جستجوی راهی برای نجات کسب و کارشان از مرگ بودند. جک ایده ایی برای برقراری ارتباط از طریق وضعیت های به روز از طریق پیام کوتاه در سر داشت. بیز اِستون نام پروژه را Twttr پیشنهاد داد، و آنها بر روی محصولی با یک قابلیت اساسی ، یعنی پست کردن وضعیت های به روز از طریق پیامک، شروع به کار کردند. اوایل، Twttr برای کارمندان شرکت Odeo طراحی و آزمایش شد. آن پذیرفته شد، اما یک مشکل وجود داشت : کارمندانی که هزینه های زیادی صرف پیامک می کردند. این مشکل باعث شد تا بنیانگذاران Twitter را برای بازاری بزرگتر راه اندازی کنند و پس از گذشت چند ماه به کاربران این امکان را دادند که به جای استفاده از سرویس پیامک، از یک اپلیکیشن تحت وب استفاده کنند. این محبوبیت روز به روز بیش تر می شد و به جایی رسید که روزانه بیش از 20,000 توییت منتشر می شد. امروز، توییتر یک شبکه اجتماعی میلیارد دلاری با 330 میلیون کاربر فعال ماهیانه است.
وقتی صحبت از توسعه نرم افزار MVP می شود، ما درباره ایده مشتری، نیاز مشتری و تقاضا در بازار تحقیق کاملی انجام می دهیم تا بتوانیم بهترین راه کار نرم افزاری را پیدا کنیم. به همین دلیل ما عجولانه اقدام به پیاده سازی نرم افزار نخواهیم کرد؛ در عوض، ما در ابتدا نیازها و مسائلی که مشتری ما سعی در حل آنها دارد و آنچه او می خواهد به مخاطبان هدف ارائه دهد را به خوبی بررسی و درک می کنیم. ما همچنین در مورد بستر رقابتی تجارت موردنظر تحقیق می کنیم تا فرصت های بازار را شناسایی کنیم و به خوبی درک کنیم که نیازها و انتظارات مشتری ها را چگونه می توان به بهترین نحو پاسخ داد.
شروع کار با MVP، فرصتی عالی را پیش روی کسب و کارها قرار می دهد تا بتوانند در زمان گرانبها، قدرت تفکر و منابع صرفه جویی کرده و از ابتدا در مسیر صحیح قرار بگیرند. این استراتژی طی سالها تجربه اثبات شده است.
شما می توانید محصول نهایی را توسعه دهید و امیدوار باشید که بازار را تکان خواهد داد. یا می توانید یک MVP بسازید تا هوشمندانه تقاضای بازار برای محصول تان را اندازه گیری کنید، و در نتیجه از اشتباهات خودداری، رفتار کاربر را تحلیل و اولویت کاربران را شناسایی کنید تا یاد بگیرید محصولی که بازار می خواهد را تولید کنید.
اگر مایل هستید که توسعه MVP را به ما بسپارید یا هر سوالی در این مورد دارید، ما در آوات می تونیم به شما کمک کنیم. در تماس با تیم ما تردید نکنید.