در گذشته مفهوم عکس فقط و فقط به شکل چاپ شده برای مردم قابل فهم بود و اصلا عکسی وجود نداشت که چاپ نشده باشد. پس از آمدن دوربین های دیجیتال و قابلیت مشاهده عکس ها در نمایشگر ها معنی و مفهوم کلمه عکس هم تغییر کرد.
تاریخچه عکس و عکاسی به سالیان خیلی دور تر باز میگردد و ذکر این جمله خالی از لطف نیست که عکاسی و هدیه ای از نور به ما می باشد و به طور کلی اگر نور نبود نتها عکس بلکه رنگ و تصویر و بینایی هیچ معنایی نداشت.
در ادامه به این موضوع می پردازیم که از چه زمان بشر توانست نور را بر روی کاغذ به شکل تصاویر در بیاورد و از چه زمانی چاپ عکس اختراع شد.
حدود ۲۰۰۰ سال پیش یونانیان باستان چیزی را کشف کردند که ذهن همه را به خود درگیر کرد و آن این بود که که اگر بر روی یکی از دیوارهای یک اتاق تاریک روزنهای ایجاد کنند، تصویر محیط بیرون بطور وارونه از طریق این روزنه بر روی دیوار مقابل نقش میبندد.
از آن زمان افراد بسیار زیادی در سراسر جهان بر روی این پدیده کار کردند، حتی ستاره شناسی مسلمان به نام ابن هیثم نیز تحقیقات زیادی بر روی آن انجام داد. سرانجام در قرن شانزدهم میلادی، متفکران دریافتند که با قرار دادن عدسی در مقابل روزنه، تصاویر حاصل بر روی دیوار مقابل با وضوح بیشتر نمایش داده میشود. بعد از مدتی برای ترسیم و طراحی دقیق نقاشیها، بخصوص بررسی پرسپکتیو، جعبههای تاریک با روزنه عدسی دار رواج یافت و به یکی از ابزار نقاشی بدل شد.
پس از وقوع انقلاب صنعتی در اوایل قرن نوزدهم، تعدادی از دانشمندان در نقاط مختلف جهان، بطور همزمان و بیخبر از هم، سعی در ثبت تصویر به وسیله جعبه تاریک داشتند. نیسفورنیئپس یکی از افرادی بود که توانست در سال ١٨٢۶ اولین عکس تاریخ را ثبت کند. نیئپس برای این کار یک صفحه را حساس کرده و درون جعبه تاریک قرار داد و بعد از ۸ ساعت نوردهی، توانست منظره مقابل اتاقش را بر روی صفحه حساس به نور ثبت کند. او این اختراع خود را هلیوگرافی یا نقاشی با نور نامید. سپس لوئی داگر موفق شد در سال ١٨٣٩ با روشی پیچیده تصاویر بسیار دقیقی ثبت کند. در این روش که داگرئوتیپ نام داشت برای ثبت عکس از صفحات نقرهای صیقل خورده و حساس شده با بخار یُد استفاده میشد. اولین عکسها بیشتر روی صفحات فلزی با استفاده از این روش چاپ میشدند که تنها راه کپی کردن عکس، گرفتن تصویر دیگری از نسخه اصلی بود. که تکثیر زیاد بسیار سخت و عملا نشدنی بود. تا اینکه در همان سالها دانشمندی انگلیسی به نام ویلیام فاکس تابوت توانست روشی را معرفی کند که ساخت چندین نسخه چاپی از یک تصویر واحد امکان پذیر کرد.
او پس از حساس کردن کاغذ و قرار دادن آن در داخل جعبه و ثبت تصویر، طی فرایندهای شیمیایی خاص تصویری منفی از آن را چاپ کرد. او یک بار دیگر این تصویر منفی را چاپ کرد تا به تصویر مشابه با آنچه ثبت کرده بود دست یابد. این روش که کالوتیپ نام داشت و قابلیت تکثیر بیشمار را فراهم میکرد، بعدها اساس ثبت و چاپ عکس قرار گرفت. و واژه نگاتیو که امروزه از آن استفاده میکنیم از همان تصویر منفی ثبت شده بر روی کاغذ عکاسی تالبوت گرفته شده است.
در همان زمان که تالبوت در حال پیشبرد روند کار خود بود، جان هرشل و جینز پور هر کدام یک صفحه شیشهای را ایجاد کردند که همان روند ثبت منفی تصویر روی آنها اعمال میشد. این فرایند به دلیل سادگی، به روشی رایج برای ساختن
نگاتیوهای صفحه شیشهای تبدیل شد. این روند باعث می شود که چاپ مجدد از همان منبع نگاتیو امکان پذیر شود. این روش در اواسط دهه ۱۸۸۰ با ساخت فیلمهای ژلاتینی تکمیل شد و استفاده از صفحه شیشهای و فیلم مبتنی بر ژلاتین به روش رایج ثبت عکس تبدیل شد.
برخی از روشهای چاپ عکس از پروژههایی دیگر غیر از عکاسی به وجود آمدند. به عنوان مثال، سر جان هرشل به توسعه سیانوتایپ شهرت دارد، به دنبال روش جدیدی برای ایجاد طرح میگشت که این روش را کشف کرد. او یک آهن حساس به نور ایجاد کرده بود که توانست روشی جدید برای چاپ تصاویر پیدا کند. با گذشت سالها، روشهای چاپی مانند پلاتین، VanDyke ، کالتیپ و روشهای بی شماری دیگر برای تولید عکسهای چاپی از صفحات شیشهای و ژلاتینی معرفی شدند.
در آن دوران لوازم عکاسی بسیار سنگین و پر حجم بودند و به دلیل نیاز به ظهور سریع عکس از روی نگاتیو، عکاسان تاریکخانهی سیار با خود حمل میکردند. ریچارد مادوکس، دامپزشک انگلیسی در سال ۱۸۷۱ برای حل این مشکل، با استفاده از ژلاتین و هالوژن نقره، روش امولاسیون خشک را ابداع کرد. در این روش از شیشههای حساس ژلاتین دار استفاده میشد که زمان عکاسی را به ۲۵/۱ ثانیه کاهش داد و همچنین دیگر نیازی به ظهور سریع صفحات نبود.
در سال ۱۸۸۴، کارخانه کداک در آمریکا، اولین دوربینهای عکاسی را که به Browni معروف بودند، تولید کرد و در اختیار عموم مردم قرار داد. این دوربینهای کوچک به سرعت عکس ثبت شده را در اختیار مردم میگذاشتند. تنها کاری که باید میکردید قرار داده حلقهی نگاتیو داخل دوربین بود و تمام مراحل چاپ را خود دوربین انجام میداد.
قرن بیستم، دوران شکوفایی هنر عکاسی بود. در این قرن هنرمندان و شیوههای عکاسی متنوع ظهور کردند و عکاسی اصول مشخصی پیدا کرد. در دهه ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ به دلایل مختلفی مانند هزینه و سهولت در تولید، چاپ ژلاتین نقرهای که در سال ۱۸۷۴ به بازار عرضه شده بود، رایجترین روش چاپ برای عکاسی شد. این تکامل به این معنی بود که بسیاری از روشهای اولیه از دور خارج شدند.
یکی از پیشرفتهای مهم در عرصه عکاسی در قرن بیستم، عکاسی رنگی بود که توسط برادران لومیر به دنیای عکاسی معرفی شد. تا قبل از این، نگاتیوهای عکاسی فقط قابلیت ثبت طیفهای مختلف خاکستری و سفید را داشتند. اما بعد از اختراع فیلمهای حساس به تمام طیف نور که به آنها پانکروماتیک گفته میشود، عکاسی رنگی به دنیا معرفی شد.
برای تولید عکس رنگی از سیستم فیلتر رنگهای اولیه استفاده میشود. این رنگها از طریق جذب نورهای اولیه توسط ترکیبات رنگی روی فیلم به وجود میآید. به این ترتیب که اگر یک ترکیب رنگی فقط رنگ اولیه نور را جذب کند، رنگ باقیمانده، آبی متمایل به سبز (سیان) خواهد بود، اگر نور آبی جذب شود، رنگ زرد و اگر نور سبز جذب شود رنگ قرمز متمایل به آبی (مگنتا) ظا هر میشود. هرگاه آمیزة کاملی از رنگهایی که بتوانند رنگهایی اولیه معینی را که در طول فرایند ظهور در امولسیون عکاسی تشکیل شودجذب کنند، یک تصویر با رنگ دلخواه تولید میشود. برای مثال، مخلوطی از مکنتا و سیان، رنگ آبی را ظا هر میکند. زیرا مگنتا نور سبز و سیان را جذب میکند و فقط نور آبی از مخلوط سه نور باقی میماند که میتواند عبور کند.
بیشتر فیلمهای رنگی به کمک یک فرایند رنگی حاصل از ترکیبات رنگی موجود در فیلم ظاهر میشوند که نخستین بار در سال ۱۹۱۲ توسط فیشر شیمیدان آلمانی کشف شد. اساس این فرایند اکسیده شدن ماده ظا هرکننده و تبدیل آن به یک جسم رنگ ساز است، که این ترکیب در واکنش با یک مولکول همتای خود، رنگ مورد نظر را به وجود میآورد. در بعضی از فیلمهای رنگی نظیر کوداکروم ، مولکول همتا در محلول ظهور حل شده و در مجاورت دانه هایها لید نقره، با مولکول رنگ ساز ترکیب میشود. در برخی دیگر از فیلمهای رنگی مانند کوداکروم، اکتاکروم، آننسکوکروم، مولکولهای همتا بهطور یکنواخت در لایههای امولسیونی توزیع شده و در آن جسم رنگی مورد نظر را تشکیل میدهند. ظاهر کنندههای رنکی عموماً از نوع آمینهای جانشین شدهاند.
برای تولید رنگ سیان در فرایند ظهور، یک ترکیب فنولی مانند آلفا نفتول به صورت یک همتا عمل میکند. به منظور تغییر میزان حلالیت و افزایش سرعت ظهور، در ساختار ظا هر کنندهها تغییراتی توسط متخصصهای ظهور فیلم داده میشود. مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که مواد به کار رفته در محلول ظهور، ممکن است برای بیشتر افراد حساسیت زا بوده و موجب بروز تورم در پوست دست آنها شود. از این رو، همواره کوشش شدهاست با ایجاد تغییرات مناسب، از میزان سمیّت و حساسیت زایی این محلول ظهور فیلم کاسته شود.
یک مثال جالب از سیستم عکاسی رنگی که بهطور وسیعی به کار برده میشود، فرایند کوداکروم میباشد. این فرایند برگشت پذیر است، یعنی رنگها بر حسب ارزشهای صحیح آنها تولید میشوند و نه برحسب رنگهای مکمل یا منفی آنها. نخستین ماده ظاهرکننده در فرایند کوداکروم، یک ظاهرکننده فیلم سیاه و سفید بوده است.
در سال ۱۹۴۷ ادوین. اچ. لند نوآوری خود را در زمینه چاپ عکس در یک دقیقه، اعلام داشت. از آن تاریخ به بعد چاپ عکس پولاروید برای این منظور جنبه عمومی پیدا کرد. در این فرایند، پس از گرفتن عکس، فیلم پولاروید را به یک قطعه از کاغذ عکاسی تماس داده و بهطور همزمان یک آمپول حاوی ماده ظهور و حلال نقره را شکسته و آن را روی فیلم پخش میکنند. وقتی که ماده ظهور دانههایها لید نقره در امولسیون فیلم را احیا (حلال نقره)، با یونهای نقره ظاهر نشده را جذب کرد. آن را به لبههای کاغذ عکاسی منتقل میکند. ماده ظهور در تماس با یونهای نقره حذف شده، آن را به نقره آزاد در تصویر مثبت تبدیل میکند.