شیوه ی انگیزه دهی به تک تک کارکنان متفاوت است و شما به طرق مختلف می توانید کارکنان خود را Motivate کنید و به آن ها انگیزه دهید. همانگونه که پیش از این گفته بودیم، ارزش ها برای نیرو های یک سازمان می تواند به گونه های مختلف باشد. ممکن است برای یک نیروی شما، پول نه تنها اولویت باشد، بلکه همه چیز باشد. بنابراین، این نیروی شما تنها از شما انتظار دارد تا در مواقعی که یک کار را درست انجام می دهد و یک پروژه را با موفقیت به سرانجام می رساند، تنها پاداش شما به آن ها، وجه نقد و یا پول نقد باشد. شما می توانید با پول دادن به آن ها، انگیزه را در آن ها تقویت کنید و آن ها را به این گونه تشویق کنید. در ادامه مقاله هشت بعد هوشی گاردنر با مدرسه کسب و کار آیا همراه باشید.
در همین حال، باید این توقع را داشته باشید که اگر کارمند شما به بهترین نحو ممکن کار خود را به سرانجام رساند، اگر پاداش نقدی خود را دریافت نکند، ممکن است مأیوس شود و انگیزه خود را برای ادامه کار از دست دهد.
دیگر نوع انگیزه دادن به کارمندان شما، تشکر و قدردانی کردن از آن هاست. ممکن است نیروی شما به دنبال پول و تشویق مالی نباشد و تنها از شما این انتظار را داشته باشد تا در یک جمع خصوصی و یا عمومی از آن ها تقدیر به عمل آورید. بنابراین می توانید یک برنامه ی اختصاصی برای آن ها تدارک ببینید و مهمانان ویژه را دعوت کنید و در حضور سایر کارمندان و کارکنان و خانواده های آن ها، از ایشان قدردانی کنید.
قطع به یقین اگر نیرویی داشته باشید که این چنین انگیزه در وی ایجاد می شود و این کار را انجام ندهید، ممکن است این نیروی شما نیز دلسرد شود و برای انجام کارهای روزانه و حتی سایر پروژه ها، هیچ اشتیاقی نداشته باشد.
یکی دیگر از مراحل ایجاد انگیزه در کارکنان، اعطای موقعیت شغلی جدید و سپردن مسئولیت های جدید است. برخی از نیرو های شما آن قدر در کار خود مسلط هستند که به دنبال چالش ها و ماجراجویی های جدید در داخل سازمان هستند و دوست دارن که این چالش ها را با موفقیت به انجام برسانند. اعطای یک Position و موقعیت جدید به آن ها، می تواند در انگیزه بخشی به آن ها کمک کند تا جواب های مناسبی برای این ماجرا جویی های خود پیدا کنند و خود و شایستگی های خود را به اثبات برسانند.
صحبت کردن با تک تک کارمندان، یکی از وظایف مدیر مستقیم در هر بخش از یک مجموعه و انتقال آن به مدیر سازمان است. مدیران مستقیم در هر بخش می توانند با نیرو های خود به طور مستقیم صحبت کنند و از نگرش آن ها در موضوعات مختلف با خبر شوند. امروزه یک مدیر خوب، باید رفتار شناسی و شخصیت شناسی را نیز بداند و در شرکت ها و سازمان هایی که منابع انسانی به صورت جداگانه وجود ندارد، باید بر این علوم نیز مسلط باشند تا به خوبی بتوانند نیروهای خود را بشناسند و به آن ها انگیزه دهند.
تمام تیپ های شخصیت شناسی در دوره های هوش هیجانی، فروش و همچنین دوره های مجزای شخصیت شناسی مدرسه کسب و کار آیا تدریس می شود.
علاوه بر شخصیت شناسی، از دیگر نکاتی که می توان در بکارگیری نیروهای یک سازمان اشاره کرد، تسلط بر هشت بعد هوشی هاوارد گاردنر است. اینکه شما به یک شناخت کافی و دقیق از نیروهای خود برسید و بدانید که در کدام موقعیت و سمت، آن ها را به کار بگیرید.
8 بعد هوشی گاردنر
1)هوش تصویری
افرادی که قوه ی تخیل و تصویر سازی بالایی دارند و می توانند با دیدن یک شکل یا حتی تجسم آن، در کوتاه ترین زمان ممکن آن را بسازند. این افراد غالبا افرادی هستند که در هنر، تسلط بالایی داشته و متخصص هستند مانند مجسمه ساز ها، نقاش ها، کارگردانان، انیماتور ها و … .
2)هوش زبان شناختی یا زبان شناسی
این افراد کسانی هستند که بر کلام و سخن تخصص و تبحر دارند، ادیبان خیلی خوب و نویسندگانی ماهر هستند. نویسندگان کتب ادبیاتی، نویسندگان فیلمنامه های سریال و سینمایی نمونه های خوبی از این هوش می باشند.
3)هوش منطقی
کسانی که با اعداد و ارقام سر و کار دارند و همه چیز را صفر و یک می بینند. مانند حسابداران که دائما باید یک ورودی را با یک خروجی مشخص تحویل دهند.
4)هوش موسیقیایی
که با شنیدن آوا ها و صدا ها، این صدا ها را در ذهن خود پردازش می کنند و یک ملودی زیبا را می سازند. این افراد از کوچکترین آوا ها برای ساخت قطعات موسیقی الهام می گیرند.
5)هوش جسمی – حرکتی
این افراد بسیار فعال هستند و برای کارهای بدنی با فعالیت بالا ساخته شده اند. ورزشکاران، نمونه هایی از افراد Body smart یا هوش جسمی – حرکتی هستند.
6)هوش طبیعت
این افراد کسانی هستند که با حیوانات، گل و گیاه و تمام عناصر طبیعت رابطه بر قرار می کنند. بر روی میز کار آن ها چندین گلدان مشاهده می کنید و گل و گیاه از عناصر جدایی ناپذیر این افراد محسوب می شود.
7 و 8)هوش میان فردی و درون فردی
که توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران در ما است و درک و شناخت خود برای انتخاب هدف های زندگی. اگر یک مدیر بر روی تمامی این موارد مسلط باشد، از زمان انتخاب نیروهای خود تا هدایت آن ها پس از استخدام، لحظه به لحظه آن ها را تحت کنترل دارد و از همه مهم تر اینکه نیروهای خود را در پوزیشن مناسب قرار خواهد داد. شما هرگز نباید یک نیروی Body Smart را در داخل سازمان حبس کنید و نگه دارید! نیرویی که دارای هوش جسمی حرکتی است را باید راننده، مسئول خرید و یا ویزیتور قرار دهید. همانطور که نیروی Picture Smart را باید مسئول تدوین ویدیو ها، موشن ها و امور گرافیکی قرار داد. اگر نقش هر فرد در جایگاه خود مشخص باشد به این جمله ی طلایی خواهیم رسید: