سلام
اگر بخوام دقیق بگم سئو چطور با من آشنا شد، اینجور میشه که ترم 7 آخر کارشناسی مدیریت بازرگانی بودم که طبق روال عادی (که شما ندید بگیرین من بیکار و در حال چرخیدن تو اینستاگرام بودم که چندباری به پیج «پله به پله» برخورد کردم) اما، دریغ از زدن اون دکمه فالو. قبلا از موضوعاتش خوشم میومد، بار آخری دقت بیشتری رو چیدمان صفحش داشتم. چون اون موقع، توجهم رو مدیریت کردن پیجا و ادمینی و بند و بساطش بود و داشتم برا شروع نیمچه کاری خودمو آماده میکردم. به خودم گفتم: پیجش که قشنگه، مطالبشم که به دردم میخوره بزار فالوش کنم. که این اتفاقم افتاد.
بعد یه مدت، یه روز رفتم پیش استادم که پروپوزالم رو باهاش انجام داده بودم، درباره مقاله نوشتن ازش سوال داشتم.
بین حرفا گفتم: استاد فلان دوره فلان موسسه رو میشناسین؟ ( حالا فلان دوره، دوره دیجیتال مارکتینگ بود و فلان موسسه هم قطعا پله به پله).
استادمم گفت آره و خوبه، اگر میتونی حتما شرکت کن. این وسطا یه فلان موسسه دیگم بم معرفی کرد که دستش دردنکنه. خلاصه از در اومدم بیرونو تا خواستم بجنبم که چه کنم چه نکنم، دوره از دستم پرید و فرتی فارغ التحصیل شدم.
بعد یه ماه، استارت زدم واسه پیدا کردن کار فریلنسری تو سایتای مختلف. آقا هی بگرد، بگرد، همش سئو بود! اونقد بود که دیگه تو چشم تتو شده بود و ناخواسته همه چیو سئو میدیدم. دیگه گفتم نمیشه، این اصن چی هست؟ سرچ زدم و یه نت برداری تو سالنامه سبز قشنگه کردم و یه چیزایی فهمیدم ازش. گفتم نه همچین بدم نیست.
خلاصه گذشت و پا به سال 1402، نهادیم. گفتم استراحت بسه دیگه، اون دوره که از دستم در رفت بعدی رو بزنم تو گوشش. منم از دیدن دوره جدید پله به پله که همون سئو بود، ذوقم سر به فلک کشید، چرا؟ چون میخاستم یه مهارت یاد بگیرم.
آقا ما ثبت نام کردیم و شروعم شد، رسیدیم به جلسه سوم. گفتم این چیه! عجب شکرپاشی من خریدم. (میگیرین که چی میگم:) ). گفتم اکی این حل میشه، که خداروشکرم شد.
رفتیم جلسه چار؛ اینجا دیگه ضربه فنی آخر بود. پوستمون که هیچی، شیرهمونم کشیده شد، که گمون نکنم چون حالا حالا ها تا مهر مهمونیم. همینم که داری میخونی، قرار بود خانوم یا آقای چت جی پی تی بنویسه که خدا پدرشو بیامرزه با این هوشش اما، منصرف شدم و ازش کمک نگرفتم. حالا نمیدونم دست راسته یا چپ ولی، هرکدوم هست بر فرق سر ما.
تا اینجای کار همه چی خوب بوده و لطف میکنم از جلسه چار فاکتور میگیرم. بهترین نکته ای که نه تنها این دوره بلکه همه ی دوره های پله به پله داره، کار عملیشه. چون وقتی تکلیفامون رو میفرستیم همشون چک میشن و فیدبک میگیریم که من کمتر جایی رو دیدم اینجوری باشه. چی بهتر از این که خرابکاریامون از دل اون همه کلمه، مقاله و لندینگ همه فن حریف در بیاد و دو روز دیگه شسته رفتشو تحویل خانم یا آقای کارفرما بدیم.
مسیر، مسیر سخت و طولانیه. هدفا، رنگای زیادی داره؛ اینکه بدونم و بگم کدومش به نتیجه میرسه از توانم خارجه چون ممکنه نزدیکش بشم شایدم نه. اما، از نیمچه هدفم بگم براتون میشه اینکه کار سئو رو ادامه بدم و بشم کارشناس سئو و در کنارشم یه سر به چنتا مهارته دیگه بزنم. اینکه بتونم چنتا کارو یادبگیرم و هندلشون کنم برام مثله یه بازیه مخصوصا وقتی ازشون درامدم داشته باشم.
آقای بخشی یه بنر نمیدونم از کجا تا کجا گفت که سر در همه جا بزنیم. چون اینجام سر در سئو، من میگم شما بنویس که منم فیض ببرم :).
بنره چیه؟ معنی کلمه کلیدی. یه عبارتیه که مخاطبی که جناب عالی باشی سرچش کنی و مام از گوگل (گوگول جون خودمون) انتظار داریم که منت سر ما بزاره و سایت مورد نیاز شما رو جلو پاتون قرار بده و پذیرایی کنه.
حالا ما با سئو که میشه «بهینه سازی سایت برای درک بهتر موتورای جستوجو» به سایتا رتبه میدیم که ارتقا پیدا کنن و بیان سطر جدول مسابقات وبسایتی. که این خودش زمانبره؛ نه مثل فوتبال 90 دیقه اما، چندین ماه ازین ور به اونور با توپت باید بدویی. حالا هرچی پاس گلت بهتر و دقیق تر باشه گل نهایی رو شاخشه. حالا نشدم نشد چون به یه جایی رسوندیش و جام نقره شاید نه ولی برنزی رو میگیری.
کمک میکنه تعداد کسایی که میخوان شکل روی ماه مارو ببینن، و ترافیک اتوبان سایت بالا بره رو بیشتر میکنه. بعدش اون مخاطبارو مثل آهنربا جذب خودش میکنه و میگه هرکاری داشتی این سایتمون بی منت برات انجام میده، تو فقط جون بخواه.
مام شیرنی مطالبمون رو بهتر میکنیم که براشون پول بده و جیب ما خالی نمونه برا سریا بعدی. این وسط چش اون رقیب بدم در میاریم که بگیم حواسمون بت هست.
پس گُل سرسبد ما یه ابزاره قدرتمنده که باعث پیشرفت ما میشه.
(قراره فینگلیش بشه، شما به بزرگواری خودتون ببخشین دست و بالم بستس.)
ميشه اون کارایی که میخوای انجام بدی و مختص خودته.
که این بنده خدا هم از وسط دو نصف میشه:
1- کیورد ریسرچ
2- کیورد تارگت
3- بازاریابی محتوایی
4- لینک سازی داخلی
و....
1- سرعت سایت
2- رسپانسیو
3- سایت مپ
4- کنونیکال
و....
این بنده خدام شبا که خوابه، بقیه سایتا میان ازش استفاده میکنن و میگن: آفرین زدی تو خال به بقیم خبر میدیم.
کاراییم که بلده اینان:
1- بک لینک
2- ریپورتاژ آگهی
3- فروم ها
4- سوشال سیگنال
شاید باورتون نشه ولی، آدم نیستن 3تا کلاهن که سه تاشون سرمون کلاه گذاشتن.
1- آقای کلاه سیاه: کارش زشته اما، از گوگول دزدی میکنه و سرش شیره میماله.
2- آقای کلاه سفید: بچه خوب و حرف گوش کنیه از همه قوانین پیروی میکنه.
3- آقای کلاه خاکستری: نصفش زیرزمینه، به حرفات گوش میده ها اما، بعد زیرآبتو خیلی شیک و مجلسی میزنه که ندونی از کجا خوردی.
این بود شروع و میانه ماجرای من. نمیگم آخرش، چون هنوز بش نرسیدم اگر رسیدم حتما میام مینویسم.
شما بگین برام چی بود؟ چی شد؟ اصلا قصه من برای شما چطور شد؟
تا ویرگول دیگر بدرود ؛)