اکثر ما کم و بیش با اثر ایکیا آشناییم. این پدیده شناختی که توسط شرکت ایکیا معرفی و به خوبی در فروشگاههای این مجموعه استفاده شده، طبق تعاریف توضیح میده که چطور افراد تمایل دارن برای یک شیء ارزش بیشتری قائل بشن اگر خودشون اون رو ساخته باشن. به طور گستردهتر، اثر ایکیا نشون میده که ما چطور تمایل داریم چیزها را بیشتر دوست داشته باشیم، اگر خودمون برای ایجاد و ساختشون تلاش کرده باشیم. این مسئله میتونه محدود به اشیا نباشه. شاید بشه تاثیر این پدیده رو بر روابط بین فردی هم بررسی کرد. به این صورت که هرچه بیشتر برای ساخت یک رابطه تلاش کنیم، احتمالا ارزش بیشتری هم برای اون رابطه قائل خواهیم بود. اگر این فرضیه درست باشه، شاید بشه برای کسانیکه حاضرن به هرقیمتی برای حفظ یک رابطهی پرچالش تلاش کنن، توجیه منطقی و روانشناختی آورد. احتمالا این مسئله اونجایی خطرناک میشه که شخص تمایل داره برای ساخت آیندهای مبهم با شخصی که منطقا میدونه میتونه آدم اشتباهی باشه، اینطور با خودش تصور کنه که “من، حتما این زندگی رو میسازم.” یا “من، میتونم این شخص رو مثل یک اثر هنری به زیباترین شکل ممکن درش بیارم.”
تمایل شخص برای ساختن و بازآفرینی رابطهی ایدهآلی که چون در ساختنش نقش داره، پس حتی از فکر کردن بهش هم لذت میبره، میتونه یکم خطرناک باشه. این موضوع جذابیت این تصمیم رو برای فرد دوچندان میکنه و در کنار تمام عوامل متعدد محیطی و شخصی که در این تصمیم اشتباه تاثیرگذارن، این مورد هم بعنوان یک محرک اضافه میشه.
به طور کلی روابطی که شخص احساس کنه در ساخت و یا بهبود حداقل بخشی از اون نقش موثری داشته، موجب میشه تا اون رابطه از دید اون فرد ارزشی بیشتر از مقدار واقعیش پیدا کنه. این احساس پیروزی گاه و بی گاه از خود رابطه جذابتره.