اقتصاد عادلانه چگونه است؟ عدالت اقتصادی چیست؟ چگونه میتوان یک اقتصاد عدالت محور را از غیر آن تشخیص داد. با یک مثال همراه ما باشید.
دو دانشآموز در حال دعوا كردن بر سر يك خودكار هستند. يكي از آنها پنج خودكار دارد و حاضر نيست از خير اين يك خودكار بگذرد، در حاليكه دانشآموز ديگر هيچ خودكاري ندارد. شما چگونه مشكل اين دو نفر را حل ميكنيد؟ اگر تنها از اين بابت كه يكي از آنها پنج خودكار دارد، دعوا را تمام كنيد و آن يك خودكار را به دانشآموزي بدهيد كه خودكار ندارد، بدانيد كه سخت دچار اشتباه شدهايد. چه بسا اين خودكار هم براي دانشآموزي باشد كه پنج خودكار ديگر دارد! اين اشتباهي است كه معمولاً در اختلاط بين عدالت و احساسات مرتكب ميشويم. پس در ابتدا بدون توجه به داشتههاي اين دو دانشآموز بايد ديد كه حق باكيست، سپس خودكار را به صاحب حق رساند نه لزوماً به دانشآموزي كه خودكار ندارد. پس نبايد اجازه دهيم دارا يا ندار بودن افراد ملاكي برای قضاوت عادلانهی ما باشد. بعد از رساندن خودکار به صاحب واقعی آن میتوانیم از دانش آموزی که چند خودکار دارد خواهش کنیم که یکی از خودکارهای خود را به دوستش قرض بدهد یا اینکه خودکار خودمان را به دانش آموزی که خودکار ندارد قرض بدهیم.
یک افسر راهنمایی و رانندگی نیز زمانی که تخلف یک راننده از قشر متوسط به پایین جامعه را میبیند اجازه ندارد از جریمه ی آن فرد صرف نظر کند. چراکه با این چشم پوشی حق افرادي كه از اين چشم پوشي برخوردار نيستند تضییع می شود و مسئوليت پذيری آن پليس زير سؤال مي رود و پيام اين موضوع چيزي جز نقض عدالت نيست.
این افسر می تواند راننده را جریمه کند اما برگه ي جریمه را به همراه مبلغ جریمه که از جیب خود پرداخته به راننده بدهد تا بدون نقض عدالت خیری به آن راننده مستمند برساند. از طرف دیگر راننده نیز متوجه می شود که بابت تکرار تخلف در آینده دریافت برگه ی جریمه حتمی است با این تفاوت که ممکن است پلیس خیرخواهی وجود نداشته باشد!
در يك اقتصاد عادلانه، بعد از آنكه دولت حداقل معيشت را براي همهي افراد جامعه تأمين نمود، ديگر منطق «حمايت بيشتر از اقشار متوسط در برابر اقشار مرفه» برای دولت نبايد موضوعيتي داشته باشد چراکه منجر به نقض عدالت می شود، اما افراد و بنگاه های خصوصی مجازند بدون نقض قوانین کشور از این منطق استفاده کنند و مثلاً به خانوادههای کم درآمدتر تخفیف بدهند اما به خانواده ی ثروتمند تخفیف ندهند.
در يك اقتصاد عادلانه دغدغه دولت «حمايت از حق و صاحب حق» است؛ خواه صاحبان حق زندگی مجلل داشته باشند خواه زندگی ساده و متوسط. به تعبير ديگر در يك اقتصاد عادلانه، دولتها همان اندازه كه به تضييع حقوق كارگر توسط كارفرما حساسند، به تضييع حقوق كارفرما توسط كارگر نيز حساس هستند.
دم آخری یک سوال مهم رو میخوام بپرسم. یک سوال که خیلی ذهن من رو مشغول کرده اینه که همونطور که می دونید از اوایل انقلاب این دید وجود نداشته و سرمایه داران انسان های بد و ناپاکی تصور می شوند. به نظر شما این تفکر چگونه و به چه میزان روی اقتصاد ما اثر گذار بوده؟