حقیقت تلخی که امروز میخوام بهش اشاره کنم اینه : هیچ بایدی وجود نداره.
طبیعت همیشه بر پایه نظم و عدالت پیش نمیره و تو نمیتونی از این جهان انتظار عدالت داشته باشی
چه کسی تعیین میکنه که باید عدالتی وجود داشته باشه؟
یا کارمایی که همه چیو جبران می کنه؟
بعضی وقتا پذیرش اینکه هیچ بایدی وجود نداره میتونه کمکت کنه شرایطی که توش هستی رو راحت تر بپذیری
ما همیشه از دست نمیدیم که چیز با ارزش تری جاش بیاد
گاهی فقط از دست میدیم و اون بخش از وجودمون جدا میشه و محو میشه
چه کاری از دستت برمیاد به جز پذیرش؟
از کی میخوای شاکی بشی؟ از جهانی که برای میل تو ساخته نشده؟
از خدایی که اگه هم وجود داشته باشه فقط خدای تو یک نفر نیست؟
هیچکس قول نداده دنیا منصف باشه تنها انتخابت اینه که زنده بمونی و ادامه بدی