ویرگول
ورودثبت نام
آیسان کریمی
آیسان کریمی
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

قدم اولی که از برداشتنش می‌ترسیم: تجربه‌ی من از باشگاه محتوا

تاحالا شده از شروع کردن بترسی؟ این قصه‌، قصه‌ی ترس از صفر شروع کردنه. یک فراخوان، یک آزمون، 500 کلمه و شروع مسیری که فکر نمی‌کردم انقدر هیجان انگیز باشه...

اطراف خودم کسی رو نمی‌شناسم که بیشتر از من، از ریسک کردن بترسه. تمام عمرم به حاشیه امنم عادت داشتم، همه‌چیز رو خراب کردن و از صفر شروع کردن هیچ‌وقت مدل من نبود. شاید به خاطر همین تا پارسال فکر می‌کردم باید هرطور شده مسیر و شغلی که با دانشگاه و رشته تحصیلیم شروع کردم، ادامه بدم. فکر این که اون همه سال درسی که خوندم، کنار بذارم و برم سراغ یک مسیر کاملا متفاوت، غیرممکن به نظر می‌رسید. نمی‌دونم شاید هم جراتش رو نداشتم که بپذیرم اشتباه کردم و شاید باید مسیر دیگه‌ای رو انتخاب می‌کردم.

دقیقا تو نقطه‌ای که به نظر می‌رسید همه چیز داره از هم فرو‌می‌پاشه، به یه چیز چنگ زدم. نوشتن! کاری که از 7،8 سالگی با علاقه انجامش می‌دادم ولی فقط تو خلوت خودم. گاهی مناسبت به مناسبت، برای ابراز احساسات به عزیزانم یا تبریک گفتن تولد، سالگرد یا موفقیت‌هاشون.

یک روز عادی مثل بقیه روزها پشت در دفتری که اون روزها مشغول به کار بودم درحال اسکرول‌های بی‌پایان تو اینستاگرام به سراغم اومد: فراخوان آزمون ورودی فصل سیزدهم باشگاه محتوا.

نمی‌دونم نوشتن اون 500 کلمه چقدر طول کشید، چندبار ویرایش شد و چندبار از ارسالش به طورکل پشیمون شدم اما درنهایت فرستادم. چشم باز کردم و دیدم که وسط اسباب کشی لابه‌لای کارتن های باز نشده و پخش‌وپلا، مصاحبه‌ی ویدیویی رو هم پشت سرگذاشتم و به صورت رسمی عضو فصل سیزدهم شدم.

و قصه تازه از اینجا شروع شده بود.

الان که دارم این‌هارو می‌نویسم، آخرین هفته‌ی باشگاه محتوا رو پشت سر گذاشتیم و من هنوز باورم نمی‌شه که چطور به این سرعت سپری شد. 6 هفته آموزش از کسانی که قبل‌تر اسمشون رو شنیده بودم، کارهاشون رو دیده بودم و همیشه برام جالب بود که این آدم‌ها دارن از علاقه‌ی قلبی من یعنی نوشتن، پول درمیارن و شغلشون همینه.

6 مشق عشق که واقعا «مشق عشق» بود. عشق هیچ وقت آسون نیست، حتی گاهی انسان رو تا فروپاشی روانی می‌بره ولی در نهایت شیرین ترین تجربه‌ایه که هرکسی می‌تونه تو زندگی باهاش رو‌به‌رو بشه. از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، هم‌باشگاهی‌هایی که مثل سیمرغ افسانه‌ای شاهنامه، کافی بود یه ندا بدی تا به دادت برسن و مو‌به‌مو با تجربیاتشون و دانسته‌هاشون راهنماییت کنن. شاید بزرگترین دست آورد باشگاه محتوا برای من، همین هم‌باشگاهی‌ها و کمک مربی‌ها و ارتباطاتی بود که از راه دور در جای جای ایران ساخته شد.

و دومین دست‌آورد باشگاه، کشتن غول زشت ترسناک کمال‌گرایی شد. تمام اون ترس به اندازه کافی خوب نبودن و پشیمون شدن از برداشتن یک قدم جدید رو، خرد خرد، هر هفته بین هر فرجه‌ی مشق عشق‌ها، به اجبار هم که شده زمین گذاشتم. دروغ چرا، هنوز هم از عالی نبودن می‌ترسم ولی با این تفاوت که به هرحال انجامش می‌دم. حتی اگر عالی نباشم!

مطمئنم هیچ دوره، کلاس، سمینار و... دیگه‌ای نمی‌تونست اینجوری که باشگاه محتوا از پی و ریشه، این بنا رو برای تک تک ما ساخت، بسازه.

خلاصه این که تو هر کیلومتری از جاده‌ی تولید محتوا که هستین؛ چه صفر، چه 10 و یا شاید حتی کیلومتر 100، یه توقف کوتاه تو ایستگاه باشگاه محتوا داشته باشین. مطمئنم مامان و بابای باشگاه، آیدین و هلیا، همراه با تیم دوست داشتنی‌شون برای هرکدومتون یه تجربه‌ی منحصر به فرد می‌سازن.

باشگاه محتواتجربهآموزش تولیدمحتواتولیدمحتوا
عضو کوچکی از جهان تولید محتوا، معماری که قلمش تغییر کاربری داد. کارشناسی معماری، علاقه مند به حوزه ی تولید محتوا، دیجیتال مارکتینگ و نوشتن هرچیزی که از دستم بربیاد :) عضو سیزدهمین فصل باشگاه محتوا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید