مدتی هست که چند کار رو سعی می کنم به طور ثابت انجام بدم.اینکه هر لحظه از روز اسم خدا رو تکرار کنم که هم باعث آگاه موندن ذهنم بشه و هم تکرار نام خدا و تمام خوبیاش! اما خوب برای ما تازه کارا بسیار سخته که هر لحظه از زمان بیداری رو آگاه باشیم.حواسمون پرت میشه موقع حرف زدن، غذا خوردن، کار با گوشی و … که طبیعیه و به محض اینکه به خودم میام دوباره سعی می کنم تکرار نام خدا رو از سر بگیرم.
این به خود اومدن ها و شروع دوباره در بلندمدت و شاید میان مدت، باعث میشه به مرور فاصله های هر حواس پرتی کمتر بشه و به تدریج تمام زمان بیداریمون رو با نام خدا آگاه باشیم و ان شالله اینقدر از نظر معنوی رشد می کنیم که در خواب هم آگاه خواهیم بود…
کار بعدی اینکه یک مانترا که در کتاب «راهبی که فراری اش را فروخت» نوشته شده بود رو روزانه و هر روز چند ده بار تکرار کنم.مانترای اون کتاب اینه: از آنچه به نظر می رسم بیشترم.تمام نیروها و قدرتهای جهان در وجودم نهفته است.
اما این مانترا خیلی روی من اثرگذار نبود و به همین دلیل کمی تغییرش دادم تا برای من دلنشین تر و موثرتر باشه: تمام نیروها و قدرتهای الهی در وجود من هست.
تکرار مانتراهای مثبت، انرژی بخش و معنوی برای ارتقای ذهنی و روانی و معنوی تاثیر زیادی داره و حتی تکرار همون نام خدا هم مانترایی قدرتمند و بامفهومه و باید سعی کنم هر چه بیشتر مانتراهای اثربخش رو در روز تکرار کنم.
در این چند روز مطالعاتی هم داشتم.کتاب هفت مسیر معنوی به سوی خدا رو تموم کردم و به نظرم خوندنش به موقع بود و کمی ابهام ها رو از ذهنم برداشت و حداقل فهمیدم در چه مسیرهایی شخص من بهتره که به سمت خدا حرکت کنه.البته هنوز راهکارهاشو برنامه ریزی نکردم برای زندگیم و ان شالله به زودی.
و در نهایت اینکه، بعد از چند هفته ابهام و سرگشتگی، ایده ای که مدتیه در دلم بود(برای آینده شغلی-زندگی مبتنی بر معنویت و خدا) رو پذیرفتم و توکل کردم که ان شالله بتونم در مسیرش حرکت کنم.گام بزرگیه و ان شالله توان انجامش رو داشته باشم…