هر زمان شخصی تغییر بزرگ یا مهمی در دنیا ایجاد می کند، به این خاطر است که کاری را انجام داده است.مثل کسی که اضافه وزن دارد و بالاخره تصمیم می گیرد سبک غذایی خود را تغییر دهد. در نهایت به تناسب اندام برسد. فردی از شغلی که سال ها در آن ناراضی بود، سرانجام استعفا می دهد. در همگی این موارد فاصله ی بین عمل کردن و بی عملی وجود دارد.
"برای یاد گرفتن کارهایی که قرار است آنها را انجام دهیم. تنها راه این است که آنها را انجام دهیم." ارسطو
تفاوت بزرگی بین تلاش کردن و انجام دادن کاری وجود دارد. مسیله ی اصلی ما این است که هر دو را به جای هم به کار می بریم.
اگر در حال تلاش برای انجام کاری هستید، ممکن است به نتیجه برسید یا نرسید. اگر نتیجه نداد یا قید آن کار را می زنید و به سمت کاری دیگر سوق پیدا می کنید یا باز تلاش مجدد می کنید و مجدد نشد بهانه ودلیلی برای آن خواهید داشت. و جالب برخی افراد حتی کاری انجام نمی دهند و فقط به مراحل اجرای کار فکر می کنند. از نظر آن ها در حال حرکت هستند. بله این حرکت هست اما عملی در آن نیست. یک نوع غیر بهره ور از زندگی می باشد.
گاها بعد تلاش های زیاد می توان به نتیجه رسید اگر شانس بیاورید و موفقیت به شما رو کند.
کسی که کاری را قصد می کند انجام دهد. هر چه موانع در سر راهش باشد دور می زند و به مسیر خود ادامه می دهد. هر چند شروع مناسب یا درست نباشد، بلکه نتیجه اهمیت دارد. قصد درونی و ضرورت انجام هر دو محرک قوی برای پای کار بودن است.
تلاش بیشتر از نوع سرگرمی و آسانی کار است. اما با انجام دادن، کار به پایان می رسد. رضایت نهفته درانجام کار تا سالیان طولانی در ذهن شیرین و لذت بخش است. و مجدد ما را برای انجام کاری دیگر پیش می برد.
یک تجربه ی کاری داشتم که به زیبایی فرق بین تلاش کردن و انجام دادن نمایان است. من یک آنلاین شاپ راه اندازی کرده بودم واقعا 3 سال تلاش کردم، هر آنچه در زمان محدودم مقدور بود انجام می دادم.بقیه موارد با بهانه جویی، مقصردانستن دیگران به تعویق می افتد. تا اینکه روزی دوستم سوالی پرسید: " ازاین کار به چه جایگاه و هدفی میخوای برسی ؟ من چندسال می بینم درامد بالای نداری، صرفا وقتتو می گذرونی"
چند روزی به این سوال فکر کردم. متوجه شدم واقعا من صرفا مشول بودم و صبح، شب می کردم. معنای واقعی تلاش کردن در من موج نمی زد. من به هیچ وجه دوست نداشتم نون بخور نمیری دربیارم (واقعیت در این 3 سال موفقیت خوبی هم جایگاه سایت و محصول داشت. اما هزینه ها به قدری بود که پولی اضافه نمی ماند که برای خود بردارم... با این ذهینت که بالاخره پول درمیارم، فروشم بالا می شود خودم مشغول کردم.)
بالاخره یک روز تصمیم مهم را گرفتم. آنلاین شاپم را فروختم. سمت کاری آمدم که بجای تلاش کردن، برای انجام دادنش هر کاری نیاز هست انجام می دهم. موانعی کمی وجود ندارد، منتها راهش را با تست روش های مختلف پیدا می کنم. بله انجام می دهم و از نتایج و مسیرم رضایت درونی دارم.
اگر شما هم تجربه ی بین تلاش کردن و انجام دادن دارید برای مخاطبان و من دوست داشتید در کامنت بیان کنید.
نکته حائزاهمیت در این داستان است که اگر واقعا نمی خواهید کاری را انجام دهید. محیط و دنیا دلایل زیادی برای انجام ندادن برای شما دارد. اما اگر بخواهید کاری را انجام بدهید. هیچ دلیل و مانعی شما را منصرف یا متوقف نمی کند. بهتر است به جای شخصی تلاشگر، فردی انجام دهنده باشیم.
افرادی زیادی در ارتباطات دوستانه، دوره های آموزشی، کارگاه ها و سمینار دیده ام و حتما شما هم برخورده اید؛ درباره ی ایده هایشان حرف می زنند و در عمل هیچ اتفاقی نمی افتد. اگر این افراد عادت انجام دادن کارهای مورد علاقه اشان را ایجاد کنند و رشد بدهند، تغییری قابل لمس خواهند داشت.
اگر انجام دادن را شروع کنید و خودتان را از بند مسائل و بهانه های جورواجور رها کنید. احتمال زیادی است که زندگی رضایت بخشی را تجربه کنید.
در پایان سخن هنرپیشه انگلیسی، هیو لوری، در مصاحبه ی با مجله تایم آوت نیویورک براتون آورده ام.
"معتقدم وحشتناک است که در زندگی منتظر زمانی بمانید که کاملا آماده اید. الان این احساس را دارم که هیچ کس برای انجام دادن هیچ کاری آماده نیست. باید بگویم هیچ وقت فرا نخواهد رسید که کاملا آماده باشید. آن زمان الان است. بنابراین بهتر است همین الان دست به کار شوید. منظورم این است که اگر با اطمینان بگویم قصد دارم به زودی کاری مانند پرش بانجی یا چیزی شبیه به آن را انجام دهم، در واقع انجامش نخواهم داد. من اهل خطر کردن های دیوانه وار نیستم، اما الان همان زمان خوبی است که برای انجام دادن کارها به دنبالش می گردید."