ویرگول
ورودثبت نام
اعظم اسکندری
اعظم اسکندری
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

گره کور زندگی ام از کجا باز کنم؟!

گره زندگی من
گره زندگی من

طناب پر از گره رو تصور کنید، از ما خاستن این گره ها رو باز کنیم، اول یه نگاه کلی به طناب و گره ها میندازیم ببینیم گره ها سفت و دشوار هست،چطوره؟!؟!؟
با دقت نگاه میکنم می بینم واقعا کار ساده ی نیست، چکار کنم؟! از یه قسمتی شروع میکنم با طناب ور رفتن، چند دقیقه ی بعد کلافه میشم، طناب میندازم زمین، اصلا چکاریه بخواهیم این گره رو باز کنیم!
یه چند ثانیه بی تفاوت میشینم بهش توجه نمی کنم، اما نمیشه بی خیالش شد، باید پاشم و انجامش بدم، طناب لازم داریم.
این بار کمی متفکرانه بررسی میکنم و ببینم سر گره ها کجاست و یه گره راحت تر پیدا کنم، هوراااا !!!!
یه گره باز شد، چه حس خوبی داره، انرژیم بیشتر شد تا باز بیشتر تلاش کنم، یکم کلنجار میرم اما ادامه میدم. بله اینم باز شد!
دیگه حس موفقیت بیشتر شد و همین جوری ادامه میدم، فکر کنم یه نیم ساعتی از زمان گذشته و همچنان مشغول گره های طناب هستم، ولی من می تونم!
بالاخره تموم شد و طناب باز شد.

گره های زندگی امون تقریبا این شکلی هست، برای هر کسی به اندازه خودش گره کور وجود داره. هر چند اگر برای برخی خنده دار باشه، مهم اینکه گره هست و شخص باهاش درگیره.
مجدد بریم میگردیم به سر طناب زندگی خودمون، اول گیر میکنیم، بعد با تصور توانایی بالامون( همون اصطلاح رایج " میدونم!" و " بلدم!" ) از جای عمیق تر و بزرگ تر شروع میکنیم به باز کردن.
مدتی زور میزنیم. یه جاهای شل میشن اما باز نمیشن. حالا دیگه کلافه شدیم. ممکن جا بزنیم، ناامید میشیم، ناسزا میگیم به زمین و زمان، دیگران مقصر میدونیم، ته اش با حس نتونستن و سرزنش رها میکنیم و یه گوشه مشغول روزمرگی میشیم.
افراد زیادی این مدلی هستن که با هیکل نافرم خود مشکل دارن. برخی پرخوری می کنن و دنبال رژیمن، دنبال همسر خوب و خوشبختی هستن اما نمیدونن چطوری، بعضی زودجوشن و دنبال محبت می گردن. یه سری هم حسرت درامد بالا و زندگی لاکچری دارن اما اصول ثروت رو نمیدونن. افرادی هم دنبال جامعه پیشرفته هستن دریغ از اینکه قواعد بازی رو یاد بگیرن.
خیلی از این دست مسایل ریز و درشت در زندگی هر شخصی وجود داره. شما هم حتما یک طناب گره دار درزندگی داری.

لطفا یک بار دیگه به کار یا رفتاری که تو ذهنتون آرزو هست فکر کنید،
آیا تا الان براش کاری کردی؟ یا اینکه انجام دادی اما رهاش کردی؟
من اومدم بگم هیچ اشکالی نداره تا الان نشده به هر دلیل موجه و غیر موجهی، از الان از همین جا با همین شرایط فعلیت می تونی مجدد شروع کنی.

5 سوال اساسی برای باز کردن گره زندگی

اولین کار این هست که به طنابمون با دقت نگاه کنیم و ساده ترین گره رو پیدا کنیم.
مثال: می خواید یه مهارت رو یاد بگیرید یا ورزش کنید. اول کارهای لازم براش بنویسیم. دوم موانع، دلیل، بهانه هاتون رو همگی بنویسید. ( گره ها همون بهونه هستن)
بعد این چند سوال بپرسیم؟
*آیا زمان لازم براش دارم؟
*ایا هزینه لازم براش دارم؟
*آیا نیاز به تلاش جسمی داره و الان ضعیفم؟
*آیا نیاز به تلاش ذهنی داره و من خیلی مشغله ی فکر ی دارم؟
*آیا روزت خیلی شلوغ هست و جای برای اجرای یک کار دیگه نداری؟

اکنون پاسخ ها رو نگاه کنیم، ببینیم گره اصلی کدوم هست برای انجام ندادن.
فرض کنیم زمان لازم نداریم. دنبال یه راهی میگردم که هر روز به اندازه ی ۶۰ ثانیه انجامش بدیم (لطفا غر نزنید داریم از گره ساده شروع میکنیم. کافیه یه هفته ۶۰ ثانیه انجام بدیم، بهتون قول میدم اگر خوشتون بیاید براش زمان بیشتری میذارید در هفته های آتی)

فرض کنیم هزینه اش رو ندارم، بهترین کار استفاده از اینترنت و گوگل هست تا منابع رایگان پیدا کنیم و با اون ها کارمون جلو ببریم تا انرژی و علاقه مندی بیاد بالا. حداقل شروع کردیم و الفبای اون کار یاد میگیریم.

فرض کنیم توان جسمی برای انجامش نداریم. خب بیاییم راحت ترین بخش اون کار رو پیدا کنیم و انجام بدیم. مثال شما لازم30 تا اسکات انجام بدید، اما توان جسمی برای تعداد ندارید. بیاید 1 دونه برید، بله! چند روز یک دونه برید. چند روز بعد 3 تا برید. در صورت استمرار و انجام روزانه شما حدودا بعد 3 ماه 30 اسکات راحت انجام میدید.

فرض کنیم توان ذهنی برای یادگیری ندارید. کافیه یه جمله یا یک کلمه و یا فن رو آموزش ببینید. خوب بفهمید و اجرا کنید و یاد بگیرید؛ هر روز اجرا داشته باشی، قول میدم بعد یک ماه یا یک فصل تونستید حداقل یک کتاب یا یه اموزش تموم کرده باشید.

فرض کنیم روزتون خیلی شلوغ هست. اولین کار این هست برنامه 3 و 4 روز معمولی خود را جز به جز روی کاغذ بیارید. حالا با دقت نگاه کنید. حتما یه کاری هست که وقت شما را تلف میکرده کافیه یک دقیقه از اون زمان رو بردارید و به کار الانتون اختصاص بدید.

هم این جوری دنبال راه حل میگردیم. تا اینکه اون یک کاری که همیشه تو ذهمنون بود رو حتی برای یک بار هم شده انجامش بدیم. بعد اگر حالمون باهاش خوب نبود میذاریم کنار. دقیقا! میتونیم تصمیم بگیریم که یاادامه بدیم یا دیگه بهش فکر هم نکنیم.

نتیجه گیری

باور کنید شکست ارزشمند هست و جزی از مسیر هست تا بدونیم یه سری افکار و ارزو اون چیزی نبودن که ما می خواستیم و تو ذهمنون بزرگش کرده بودیم.
از گره ی کم عمق و ساده شروع کنیم به باز کردن تا گره بزرگ تر به راحتی برامون قابل باز شرن بشه، به خدا هیچ راه کار خاص و خفن و یهویی وجود نداره.
باور ندارید برید زندگی ورزشکاران و افراد برجسته رو بخونید یا ببینید، که چطور از ریز ، کوچک شروع کردن و هی ادامه دادن تا رسیدن به جایگاهی که شاید فکرش هم نیمکردن .

زندگیگرهافراد موفق
اعظم اسکندری مربی عادت سازی به شما کمک می کند تا عادت هایی ایجاد کنید که باعث موفقیت در کسب وکار، زندگی شخصی شما می شود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید