ویرگول
ورودثبت نام
زهرا آزادفر
زهرا آزادفرآشپز، پژوهشگر کارآفرینی اجتماعی؛ نویسنده درباره طعم ها
زهرا آزادفر
زهرا آزادفر
خواندن ۴ دقیقه·۶ ماه پیش

تسهیلگر اجتماعی یا فقط یه اسم روی کاغذ؟

تا حالا شده یه ایده‌ی خوب توی ذهنت باشه، حتی براش برنامه ریخته باشی، با شور و شوق شروعش کرده باشی، ولی بعد از مدتی احساس کنی دیگه نمی‌تونی ادامه بدی؟ نه این‌که بی‌انگیزه شده باشی یا هدفت رو فراموش کرده باشی، فقط یه چیزی انگار درونت گره خورده باشه. بارها برای خودم یا اطرافیانم این اتفاق افتاده. اولش فکر می‌کنیم لابد منابع کافی نداشتیم، یا آدم‌های درستی دورمون نبودن، یا پروژه‌مون درست طراحی نشده بوده. اما هرچی بیشتر توی این مسیر موندم، بیشتر به یه چیز باور پیدا کردم: خیلی وقت‌ها مسئله نه بیرونه، نه بقیه، بلکه خود ما هستیم. جایی در درونمون که هنوز برای این مسیر آماده نشده.

من در تجربه‌هام در حوزه‌ی کارآفرینی اجتماعی، کم ندیدم آدم‌هایی که واقعاً ایده‌های بکری داشتن، حتی انرژی، ارتباط، سرمایه یا تخصص کافی هم همراهشون بود، ولی مسیرشون یا نیمه‌کاره موند یا کم‌کم اون رنگ انسانی و اثر عمیقش رو از دست داد. و در مقابل، کسانی بودن که شاید با منابع خیلی کم‌تری شروع کردن، اما چون روی خودشون کار کرده بودن، صادق بودن، متواضع بودن و اهل یادگیری، کم‌کم تونستن اثری بگذارن که موندگار شد.

توی کار اجتماعی، وقتی قراره با آدم‌ها کار کنیم—نه محصول، نه داده، نه ماشین—وقتی پای دل آدم‌ها وسطه، زخمشون، امیدشون، خستگی‌ها و رویاهاشون، دیگه نمی‌شه بدون بلوغ درونی جلو رفت. چون تسهیلگر بودن یعنی شنیدن، دیدن، اعتماد کردن، همراه شدن، و گاهی حتی عقب رفتن تا دیگری رشد کنه. و این‌ها نیاز به یه ریشه‌ی محکم در خود ما داره.

شاید این حرف کلیشه‌ای به‌نظر بیاد، ولی از نظر من یه تسهیلگر واقعی نمی‌تونه وقت‌نشناس باشه. نمی‌تونه قول بده و زیر قولش بزنه. نمی‌تونه وقتی فرصتی هست که به نفع همه‌ست، فقط به فکر خودش باشه و اول اسم خودش رو بیاره بالا. کسی که دروغ می‌گه یا به‌ نوعی واقعیت‌ها رو تحریف می‌کنه که خودش بهتر دیده بشه، شاید در کوتاه‌مدت موفق بشه، ولی در کار اجتماعی، اون چیزی که واقعاً باقی می‌مونه، اعتماد مردمه. و اعتماد، بر پایه‌ی صداقت ساخته می‌شه، نه نمایش.

یکی از چیزهایی که منو بیشتر از همه توی کار تیمی یا جلسات گروهی یا همایش ها اذیت کرده، اینه که بعضی‌ها به بقیه اجازه‌ی نظر دادن نمی‌دن. تا کسی یه دیدگاه متفاوت می‌گه، یا سریع ناراحت می‌شن یا با لحن تند و نیش‌دار جواب می‌دن. من معتقدم آدمی که نمی‌تونه اختلاف‌نظر رو تحمل کنه، یا فکر می‌کنه فقط خودش می‌فهمه، نمی‌تونه در کار اجتماعی دوام بیاره. چون کار اجتماعی پر از اختلاف‌نظر و نگاه‌های متفاوته. کسی که به حقوق دیگران احترام نمی‌ذاره، همیشه خودش رو میندازه جلو تا دیده بشه، نمی‌تونه رفیق مطمئنی باشه در مسیری که قراره با هم و برای هم حرکت کنیم.

کارآفرینی اجتماعی برای من یه مدل کاری صرف نیست، یه نوع نگاهه به جهان. یه جور بودن. یه جور انتخاب کردنه که چطور می‌خوای زندگی کنی، با کی راه بری، چطور با آدم‌ها رفتار کنی، و حتی وقتی کسی نگاهت نمی‌کنه، چقدر درست‌کاری. برای همینم هست که فکر می‌کنم اگه کسی می‌خواد توی این راه قدم بزنه، باید اول با خودش روبه‌رو بشه. باید ببینه واقعاً دنبال چیه. دنبال دیده شدنه؟ قدرت؟ محبوبیت؟ یا واقعاً دلش می‌خواد تأثیر بذاره، با همه سختی‌هاش؟

خود من بارها به این فکر کردم که اگه بخوام ادامه بدم توی این مسیر، باید همیشه دانشجو بمونم. باید مدام یاد بگیرم. نه فقط از کتاب و دوره، بلکه از آدم‌ها، از موقعیت‌ها، از شکست‌ها، از گفتگوها، از سکوت‌ها. باید بتونم در عین مهربونی، محکم باشم. در عین فروتنی، قاطع باشم. باید بتونم همدلی کنم بدون اینکه خودم رو گم کنم. باید سعی کنم انسان بمونم.

به عقیده من، مهم‌ترین سرمایه‌ی ما توی این مسیر، نه ایده‌هامونه، نه ابزارها، بلکه خودمونیم. اون «منِ انسانی» که هر روز شکلش می‌دیم. اگر این من، صادق باشه، مسئولیت‌پذیر باشه، گوش شنوا داشته باشه و اهل یادگیری باشه، کم‌کم اثرش در جهان هم شکل می‌گیره. وگرنه، حتی بهترین پروژه‌ها هم پوچ می‌شن، حتی اگه ظاهراً موفق باشن.

نهایتاً، همه این‌ها که نوشتم، نه نسخه‌ست، نه حکم قطعی. عقیده‌ی شخصی منه، برآمده از تجربه‌هام و مواجهه‌هام با آدم‌ها و موقعیت‌هایی که گاهی خوشایند و گاهی تلخ بودن. ولی با همه‌ وجود باور دارم که مسیر رشد اجتماعی، از درون ما شروع می‌شه. جایی که یاد می‌گیریم قبل از ساختن دنیا، خودمون رو بسازیم. جایی که کم‌کم، آروم، ولی عمیق، تبدیل می‌شیم به همون تغییری که می‌خوایم ببینیم. 

کسب و کارایدهتغییرکارآفرینی
۵
۰
زهرا آزادفر
زهرا آزادفر
آشپز، پژوهشگر کارآفرینی اجتماعی؛ نویسنده درباره طعم ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید