ویرگول
ورودثبت نام
آزاد حلوی
آزاد حلوی
آزاد حلوی
آزاد حلوی
خواندن ۱۴ دقیقه·۸ ماه پیش

آرمان و واقعیت: آیا کردها مهره‌ی بعدی در ژئوپولتیک نوین خاورمیانه‌اند؟

کردها در ژئوپلتیک نوین خاورمیانه
کردها در ژئوپلتیک نوین خاورمیانه

چکیده

در پرتو تحولات ژئوپلتیک اخیر خاورمیانه—از افزایش تنش میان ایران، اسرائیل و آمریکا تا رقابت پنهان و آشکار قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه، عربستان و امارات—این پرسش در بخشی از فضای فکری و سیاسی کردها شکل گرفته است که آیا زمان تحقق آرمان دیرینهٔ استقلال یا خودمختاری نزدیک شده است. مقالهٔ حاضر با رویکردی تحلیلی و رئالیستی، به بررسی این دیدگاه پرداخته و آن را در پرتو واقعیت‌های میدانی، توازن قدرت، و جایگاه ژئوپلتیک نیروهای کردی به چالش می‌کشد.

نویسنده نشان می‌دهد که علی‌رغم تأثیرگذاری نظامی و اجتماعی کردها در عراق و سوریه، آنان هنوز از معیارهای قدرت منطقه‌ای مستقل فاصله دارند و اغلب در جایگاه نیروی مؤثر ولی تابع قرار دارند. مقاله همچنین هشدار می‌دهد که اتکای بیش از حد به حمایت‌های خارجی، بدون انسجام داخلی، سرمایه‌گذاری راهبردی و مشروعیت بین‌المللی، می‌تواند به تکرار تجربه‌های تاریخی ناموفق بینجامد. در پایان، راهکارهایی چون نفوذ در لابی‌های غربی، تقویت آموزش عالی، استفاده از ظرفیت دیاسپورا و ساختارسازی نهادی، به‌عنوان مسیرهای بلندمدت برای تحقق واقع‌گرایانهٔ آرمان‌های ملی پیشنهاد می‌شود.

مقدمه

در میانه‌ی آشوبی تازه در خاورمیانه، با حملات متقابل ایران و اسرائیل، تحرکات ایالات متحده در منطقه، و سایه‌ی سنگین پرونده‌ی هسته‌ای و نیروهای نیابتی، بار دیگر چشم‌ها به موقعیت‌های ناپایدار اما پرظرفیت دوخته شده است. یکی از این موقعیت‌ها، جایگاه کردها در این معادله‌ی پیچیده است—مردمانی بی‌دولت، اما نه بی‌تأثیر؛ پراکنده در چهار کشور، اما با رؤیای دیرینه‌ی یک ملت مستقل.

در میان بخشی از جامعه‌ی کردی، به‌ویژه در کردستان عراق و سوریه، این تصور در حال تقویت است که تغییرات ژئوپولتیک جاری—و به‌ویژه همسویی تاکتیکی اسرائیل و آمریکا علیه ایران—می‌تواند در نهایت به تحقق آرمان استقلال کردها بیانجامد. اشاره به روابط پیشینه‌دار اسرائیل با اقلیم کردستان، یا نقش محوری نیروهای کرد در شکست داعش در سوریه، به‌مثابه نشانه‌هایی از این «تحقق قریب‌الوقوع» تفسیر می‌شود.

اما آیا این خوش‌بینی، ریشه در منطق ژئوپولتیک دارد؟ آیا واقعاً آمریکا و اسرائیل حاضرند برای تحقق این آرمان، از منافع تثبیت‌شده‌ی خود در همکاری با دولت‌های قدرتمند منطقه‌ای چشم‌پوشی کنند؟

یا آنکه، کردها بار دیگر در مسیر تقابل قدرت‌های جهانی، نقشی تاکتیکی، موقت، و جایگزین‌پذیررا ایفا خواهند کرد، بدون آنکه تضمینی برای حمایت پایدار از خواسته‌های بنیادین‌شان وجود داشته باشد؟

این مقاله بر آن است که ضمن بررسی تحولات جاری در منطقه و نقش بازیگران عمده چون ترکیه، عربستان، امارات، و قطر، این نگاه خوش‌بینانه را به چالش بکشد. هدف آن نه نفی امکان استقلال، بلکه تحلیل رئالیستی از توازن نیروهاست؛ تحلیلی که شاید برای بازتعریف جایگاه کردها در آینده‌ی خاورمیانه، ضروری‌تر از امید بستن به ائتلاف‌هایی ناپایدار باشد.

1. وضعیت ژئوپولتیک خاورمیانه: توازن ناپایدار، اتحادهای متناقض

خاورمیانه در آغاز دهه‌ی سوم قرن بیست‌و‌یکم، دیگر میدان نبردهای کلاسیک یا جنگ‌های ایدئولوژیک صرف نیست؛ بلکه به صحنه‌ی تقابل‌های پیچیده‌ی امنیتی، نیابتی، اقتصادی و سایبری بدل شده است—تقابلی که از یک‌سو توسط بازیگران جهانی چون آمریکا و اسرائیل شکل داده می‌شود، و از سوی دیگر با منافع متضاد قدرت‌های منطقه‌ای درهم تنیده است.

.1.1 ایران: محور مقاومت و تهدید مشترک

جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به شبکه‌ای از بازیگران نیابتی—از حزب‌الله در لبنان تا حشدالشعبی در عراق، انصارالله در یمن و نیروهای کرد-شیعی در سوریه—خود را به‌عنوان محور مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل معرفی کرده است.
برنامه‌ی هسته‌ای، سامانه‌های موشکی پیشرفته، و نفوذ ایدئولوژیک در امتداد «هلال شیعی»، ایران را به تهدیدی استراتژیک برای اسرائیل و بازیگری مداخله‌گر برای قدرت‌های عربی تبدیل کرده است.

.1.2 اسرائیل و آمریکا: اتحاد امنیتی، اما با خطوط قرمز متفاوت

در ظاهر، منافع اسرائیل و آمریکا هم‌راستا به‌نظر می‌رسد: مهار ایران، جلوگیری از هسته‌ای شدن تهران، و تضعیف محور مقاومت. با این حال، مرزهای این هم‌سویی همیشه واضح نیست. آمریکا به‌دنبال ثبات نسبی در منطقه و حفظ ائتلاف با دولت‌های عربی است؛ در حالی که اسرائیل، با برخوردهای پیش‌دستانه و رویکردی تهاجمی، گاهی واشنگتن را در عمل انجام‌شده قرار می‌دهد.

در این میان، کردها گاه به‌مثابه نیروی نیابتی جایگزین و گاه به‌عنوان ابزار فشار در بازی ایران–عربستان–ترکیه دیده می‌شوند—نقشی انعطاف‌پذیر اما ناپایدار.

.1.3 ترکیه: قدرت نوظهور با رویکرد نئو-عثمانی

ترکیه، در کنار ایران و اسرائیل، تنها قدرتی است که ترکیبی از نیروی نظامی، نفوذ ایدئولوژیک، و جاه‌طلبی منطقه‌ای دارد. آنکارا، هم در عراق و سوریه نیرو دارد، هم در لیبی، قفقاز، و آفریقا حضور سیاسی–اقتصادی خود را گسترش داده است.

مهم‌تر از همه، ترکیه به‌شدت با هرگونه تلاش برای استقلال کردها در هر نقطه از منطقه مخالف استو بارها در سوریه و عراق به نیروهای کرد حمله کرده است. برای آنکارا، ظهور یک کردستان مستقل (چه در عراق، چه در سوریه) تهدیدی مستقیم علیه انسجام ملی است.

در این شرایط، آیا آمریکا و اسرائیل حاضرند برای حمایت از آرمان کردی، روابط استراتژیک خود با ترکیه‌ی عضو ناتو را به خطر اندازند؟

.1.4 عربستان، امارات، قطر: رقابت نفت، رسانه و نفوذ

کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس با وجود شباهت‌های فرهنگی و دینی، ائتلافی ناهمگن را تشکیل می‌دهند. عربستان سعودی، در تلاش برای تبدیل شدن به رهبر بلامنازع منطقه، با پروژه‌هایی چون چشم‌انداز ۲۰۳۰ و نزدیکی با آمریکا و اسرائیل، مسیر تازه‌ای را می‌پیماید. امارات نیز با هوشمندی اقتصادی و نفوذ اطلاعاتی به بازیگر مؤثری تبدیل شده. قطر، با نقش رسانه‌ای (الجزیره) و نزدیکی با ایران و ترکیه، بازی مستقلی را دنبال می‌کند.

با این حال، هیچ‌یک از این کشورها حامی استقلال کردها نیستند؛ نه تنها به دلیل نزدیکی‌شان به ترکیه و ترس از تضعیف دولت‌های موجود، بلکه به‌خاطر آنکه باز شدن پرونده‌ی اقوام بی‌دولت می‌تواند به تجزیه‌طلبی در داخل مرزهای خودشان نیز دامن بزند.

معادله قدرت
معادله قدرت


2. جایگاه کردها در معادله‌ی قدرت: میان میدان و میز مذاکره

کردها در دهه‌های اخیر، به‌ویژه پس از سقوط صدام و جنگ سوریه، از حاشیه‌نشینان قدرت به یکی از بازیگران میدانی و رسانه‌ای خاورمیانه تبدیل شده‌اند. این تحول نه‌تنها در عرصه‌ی نظامی و امنیتی، بلکه در سطح گفتمان هویتی نیز رخ داده است. با این حال، این صعود با محدودیت‌هایی جدی همراه است.

.2.1 کردها در عراق: خودمختاری بدون استقلال

پس از ۲۰۰۳ و تشکیل دولت جدید در عراق، اقلیم کردستان با بهره‌گیری از خلأ قدرت در بغداد، به ساختار سیاسی–اداری نیمه‌مستقل با پارلمان، دولت، پرچم و نیروهای نظامی خاص خود دست یافت.

اما همه‌پرسی استقلال در سال ۲۰۱۷که با حمایت اسرائیل و سکوت آمریکا برگزار شد، به‌جای پیشبرد آرمان، به واکنش شدید دولت عراق، کاهش حمایت‌های بین‌المللی، و عقب‌نشینی استراتژیک اربیل انجامید.

این رویداد، آشکار کرد که بدون هماهنگی با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، حتی موفق‌ترین ساختار کردستانی نیز در معرض آسیب‌پذیری جدی است.

.2.2 کردها در سوریه: آزمایشگاه دموکراسی مشارکتی زیر سایه‌ی جنگ

در شمال سوریه، تجربه‌ی روژاوا (مناطق خودگردان کردها) به‌عنوان الگویی از خودمدیریتی، دموکراسی مستقیم، و مشارکت فعال زنان تحسین شد. اما این تجربه نیز، علی‌رغم دستاوردهای میدانی در نبرد با داعش، همواره تحت فشار شدید ترکیه و بی‌ثباتی ناشی از مداخلات خارجی باقی مانده است.

آمریکا با حمایت از نیروهای سوریه‌ی دموکراتیک (SDF) در مبارزه با داعش، به‌طور غیررسمی نقش حامی کردها را ایفا کرد. اما در مقاطع حساس، بارها این نیروها را به حال خود رها کرده است—مانند سال ۲۰۱۹، زمانی که ترامپ عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی را اعلام کرد و عملاً به ترکیه چراغ سبز برای حمله به شمال سوریه داد.

این وضعیت، بار دیگر وابستگی خطرناک آرمان‌های کردی به حمایت ناپایدار قدرت‌های خارجی را برجسته می‌سازد.

.2.3 یک یادآوری تاریخی: مهاباد، درسی فراموش‌شده

تجربه‌ی جمهوری مهاباد(۱۹۴۶)، هرچند تنها چند ماه دوام آورد، اما امروز می‌تواند به‌عنوان یک هشدار نمادین در حافظه‌ی سیاسی کردها عمل کند.

جمهوری مهاباد، با اتکا به حمایت موقت شوروی در خلأ پس از جنگ جهانی دوم، اعلام موجودیت کرد، اما بدون در نظر گرفتن توازن منطقه‌ای، فشار قدرت‌های جهانی، و ناپایداری ائتلاف‌ها، در کمتر از یک سال سرنگون شد.

آن‌چه جمهوری مهاباد را به پایان رساند، صرفاً فشار ایران نبود، بلکه ناتوانی در پیش‌بینی واکنش دیگر قدرت‌ها، اتکای کامل به بازیگری خارجی، و نبود استراتژی واقع‌گرایانه برای بقای بلندمدت بود.

در اینجا پرسش مهمی پیش‌روی کردها قرار می‌گیرد:

آیا تکرار این اشتباه تاریخی، این‌بار به نام آزادی و با زبان حمایت بین‌المللی، در دستور کار است؟

یا کردها می‌توانند تجربه‌ی مهاباد را به نقطه‌ی آگاهی بدل کنند—آگاهی از این‌که آرمان‌گرایی بدون تحلیل منافع قدرت‌ها، راهی به نتیجه نمی‌برد؟

.2.4 جایگاه ژئوپولتیک کردها در مقایسه با بازیگران منطقه‌ای و جهانی

درک درست از موقعیت کردها در خاورمیانه مستلزم تمایز میان انواع سطوح قدرت ژئوپولتیک است. گاه در فضای رسانه‌ای و حتی در برخی روایت‌های سیاسی، نیروهای کرد با «قدرت‌های منطقه‌ای» یا «مهره‌های ژئوپولتیک» اشتباه گرفته می‌شوند، در حالی که جایگاه ژئوپولتیک، تابع عواملی چون توان نظامی، استقلال تصمیم‌گیری، ابزارهای اقتصادی، نفوذ فرامرزی و مشروعیت بین‌المللی است.

برای روشنی بیشتر، می‌توان این سطوح را به‌صورت مفهومی چنین دسته‌بندی کرد:

🟣قدرت جهانی (Global Power): قدرتی با ظرفیت مداخله، اثرگذاری و استقرار نظامی–سیاسی در نقاط مختلف جهان.

نمونه‌ها: آمریکا، چین، روسیه

🔵 قدرت منطقه‌ای (Regional Power): بازیگری که می‌تواند در منطقه‌ی جغرافیایی خاصی تعادل قوا را تغییر دهد و سیاست‌گذاری مستقل دارد.

نمونه‌ها: ایران، ترکیه، اسرائیل، عربستان

🟢 نیروی مؤثر منطقه‌ای (Sub-regional or Proxy Actor): نیرویی که ممکن است در یک محدوده‌ی جغرافیایی مشخص (مثلاً یک استان یا اقلیم) اثرگذار باشد، اما وابسته به حمایت خارجی یا تعامل با بازیگران بزرگ‌تر است.
نمونه‌ها: اقلیم کردستان، نیروهای SDF در سوریه، حشدالشعبی، حزب‌الله لبنان

🟡 بازیگر تابع (Peripheral Actor): گروه یا نهادی که در معادلات کلان، تابع تصمیمات یا فشارهای بازیگران بالادستی است و استقلال در سیاست‌گذاری کلان ندارد.

نمونه‌ها: گروه‌های سیاسی کردی کوچک، برخی احزاب قوم‌گرا در تبعید

با این طبقه‌بندی می‌توان پرسید: کردها امروز در کدام سطح‌اند؟

به‌رغم موفقیت‌های میدانی در عراق و سوریه، کردها عمدتاً در سطح «نیروی مؤثر منطقه‌ای» باقی مانده‌اند. آن‌ها توانایی دارند که نتیجه‌ی نبردی را تغییر دهند (مثل مبارزه با داعش)، اما توان تأثیرگذاری بر معادله‌ی کل منطقه یا طراحی ساختار ژئوپولتیک جدید را ندارند—مگر آنکه به‌طور کامل در راهبردهای قدرت‌های بالاتر ادغام شوند.

اینجاست که اشتباه در تشخیص جایگاه، می‌تواند به سیاست‌گذاری‌های ناپخته یا امیدهای بی‌پایه منجر شود. اگر یک بازیگر فرعی خود را به اشتباه در سطح یک قدرت منطقه‌ای ببیند، ممکن است اقداماتی کند که برای آن ظرفیت ساختاری ندارد—همان‌طور که در تجربه‌ی جمهوری مهاباد یا همه‌پرسی استقلال ۲۰۱۷در اقلیم کردستان دیدیم.

3. نقد خوش‌بینی استراتژیک: میان استفاده‌ی تاکتیکی و رهاشدگی ژئوپولتیک

در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از تقابل‌های آشکار ایران و اسرائیل و نقش نیروهای کرد در مبارزه با داعش، در بخشی از فضای سیاسی کردها این تصور تقویت شده است که حمایت تلویحی یا مستقیم اسرائیل و آمریکا، مقدمه‌ای بر تحقق آرمان دیرینه‌ی دولت مستقل کردی است. این باور به‌ویژه پس از همه‌پرسی ۲۰۱۷ در اقلیم کردستان و روابط اطلاعاتی–امنیتی مداوم میان برخی جریان‌های کردی و اسرائیل، پررنگ‌تر شده است.

اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که این نگاه، بر نوعی خوش‌بینی استراتژیک استوار است که الزامات ژئوپولتیک را نادیده می‌گیرد. در ادامه، به چهار نقد اصلی به این دیدگاه می‌پردازیم.

.3.1 منافع پایدار آمریکا با دولت‌های تثبیت‌شده منطقه‌ای

ایالات متحده، علی‌رغم ادبیات حقوق بشری و شعارهای حمایت از اقلیت‌ها، در سیاست خارجی همواره تابع محاسبه‌ی منافع بلندمدت ژئوپولتیک است. از نظر آمریکا، ترکیه—به‌عنوان عضو ناتو و قدرت نظامی بزرگ منطقه—و عربستان سعودی—به‌عنوان شریک اقتصادی و نفتی—هم‌پیمانانی هستند که ثبات‌شان برای تعادل منطقه حیاتی است.

حمایت آشکار از استقلال کردها، عملاً به معنای تضعیف این روابط خواهد بود، آن هم در شرایطی که آمریکا به‌شدت درگیر مهار چین و روسیه در مقیاس جهانی است و نمی‌خواهد جبهه‌ی تازه‌ای در منطقه باز شود.

.3.2 اسرائیل و منطق ابزارگرایی استراتژیک

اسرائیل، به‌دلیل دشمنی عمیق با جمهوری اسلامی، همواره در پی برهم زدن حوزه‌ی نفوذ ایران در منطقه بوده است. در این مسیر، کردها به‌عنوان متحدان کارآمد در خاک عراق و سوریه شناخته شده‌اند. با این حال، رویکرد اسرائیل به کردها عمدتاً تاکتیکی است، نه استراتژیک.

در واقع، برای اسرائیل، کردها ابزاری برای فشار بر ایران، مهار نفوذ شیعیان در عراق، و ایجاد شکاف در میان کشورهای مسلمان‌اند—نه شریکانی برای ساخت کشوری مستقل با پایداری سیاسی.

تجربه‌ی رها شدن کردهای سوریه در برابر حمله‌ی ترکیه در ۲۰۱۹ با سکوت آمریکا و اسرائیل، نمونه‌ای از بی‌ثباتی این نوع حمایت‌هاست.

.3.3 ترس منطقه‌ای از باز شدن پرونده‌های قومی

کشورهایی مانند ترکیه، ایران، عراق، و سوریه با وجود اختلافات‌شان، در یک چیز متحدند: مخالفت با هرگونه تغییر در مرزهای ملی یا تشکیل دولت‌های قوم‌محور جدید. دلیل این مخالفت صرفاً امنیتی نیست، بلکه ترس از آن است که باز شدن پرونده‌ی کردها، به‌عنوان بزرگ‌ترین قوم بدون کشور، به‌سرعت منجر به طرح‌های مشابه برای بلوچ‌ها، آمازیغ‌ها، حوثی‌ها یا حتی اقلیت‌های مذهبی شود.

حتی کشورهایی چون عربستان یا امارات نیز که با ایران یا ترکیه رقابت دارند، در این موضوع محتاطانه عمل می‌کنند—زیرا ایجاد یک کردستان مستقل می‌تواند الگوی خطرناکی برای اقلیت‌های داخل مرزهای خودشان باشد.

.3.4 تکرار تاریخی خطای مهاباد و همه‌پرسی ۲۰۱۷

اشتباه استراتژیک جمهوری مهاباد در دهه‌ی ۴۰میلادی، و همه‌پرسی اقلیم کردستان در سال ۲۰۱۷، شباهت‌های قابل‌توجهی دارند:

  • اتکای بیش از حد به یک قدرت خارجی (شوروی، اسرائیل/آمریکا)
  • نادیده گرفتن توازن منطقه‌ای و آمادگی دشمنان
  • ارزیابی نادرست از میزان حمایت بین‌المللی
  • و مهم‌تر از همه، ضعف در انسجام داخلی کردها در هنگام اتخاذ تصمیمات سرنوشت‌ساز

این‌بار نیز خطر تکرار همین اشتباه وجود دارد. اگر کردها موقعیت خود را به درستی در نقشه‌ی ژئوپولتیک منطقه ارزیابی نکنند، ممکن است بار دیگر به ابزاری در خدمت رقابت قدرت‌های بزرگ بدل شوند، بدون آنکه ضمانتی برای تحقق آرمان‌شان وجود داشته باشد.

نتیجه‌گیری: میان واقع‌گرایی استراتژیک و وفاداری به آرمان

تاریخ سیاسی کردها آمیخته با آرزوهای بلند و فرصت‌هایی ناپایدار بوده است. از جمهوری مهاباد تا روژاوا، از بغداد تا کوه‌های قندیل، کردها همواره میان مقاومت و تعامل، استقلال‌خواهی و بقا، در نوسان بوده‌اند. اکنون و در شرایطی که منطقه بار دیگر در آستانه‌ی بازچینش قدرت قرار گرفته، درک واقع‌گرایانه از موقعیت ژئوپولتیک، بیش از هر زمان دیگری حیاتی‌ست.

کردها، بی‌تردید یکی از نیروهای مؤثر و با ظرفیت انسانی و فرهنگی بالا در منطقه‌اند. اما این جایگاه، به معنای قدرت منطقه‌ای مستقل با ابزارهای تعیین‌کننده در سطح کلان نیست.

اتکای بیش از حد به حمایت‌های خارجی—چه از سوی آمریکا، چه اسرائیل یا دیگر بازیگران—ممکن است به جای تقویت جایگاه کردها، آن‌ها را به کارت بازی در دست قدرت‌های بزرگ بدل کند؛ کارتی که در لحظه‌ی نیاز کنار گذاشته می‌شود.

هم‌زمان، نادیده گرفتن آرمان استقلال و هویت ملی نیز اشتباهی معکوس خواهد بود. کردها نه باید اسیر خوش‌بینی استراتژیک شوند، و نه قربانی واقع‌گرایی منفعل. راه سومی لازم است:

✅ تقویت انسجام درونیمیان جریان‌های مختلف کردی

✅ بازنگری در روابط خارجی با حفظ استقلال تصمیم‌گیری

✅ گسترش مشروعیت بین‌المللی از مسیر دیپلماسی نرم، فرهنگ و حقوق بشر

✅ و بالاخره، تحلیل دقیق جایگاه ژئوپولتیک واقعی و حرکت گام‌به‌گام بر پایه‌ی توان داخلی، نه وعده‌های بیرونی

در این شرایط، لازم است کردها—چه در اقلیم کردستان عراق و چه در روژاوا—از هیجان تاکتیکی و امیدهای زودگذر فاصله بگیرند و به تدوین یک چشم‌انداز بلندمدت، مرحله‌ای و پایدار برای آینده‌ی خود بپردازند. مسیر استقلال یا خودمختاری پایدار، یک پروژه‌ی ده‌ساله یا حتی چند ده‌ساله است، نه واکنشی فوری به تحولات مقطعی منطقه.

🔹 راهبردهای بلندمدت پیشنهادی:

✅ ۱. رخنه‌ی هدفمند در لابی‌های غربی

کردها به‌جای اتکا به وعده‌های سیاسی لحظه‌ای، باید به‌طور نظام‌مند در لایه‌های فکری، دانشگاهی و لابی‌گری نهادهای سیاسی غربی نفوذ پیدا کنند. ایجاد اتاق‌های فکر، نهادهای غیردولتی و شبکه‌سازی با گروه‌های فشار در واشنگتن، بروکسل و لندن، گام‌هایی است که اگرچه آهسته اما ماندگار است.

✅ ۲. سرمایه‌گذاری راهبردی در آموزش عالی

دولت اقلیم کردستان و مدیریت خودگردان روژاوا می‌توانند بخشی از منابع خود را صرف تربیت نخبگان، اعزام هدفمند دانشجویان به دانشگاه‌های معتبر بین‌المللی، و تقویت مراکز پژوهشی داخلی کنند. ملت‌سازی بدون نخبگان بین‌المللی، تنها در سطح شور سیاسی باقی می‌ماند.

✅ ۳. استفاده هوشمندانه از پتانسیل مهاجران

جمعیت عظیم کردهای مهاجر در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا، سرمایه‌ای انسانی و فرهنگی‌ست که می‌تواند در نقش سفیران فرهنگی، رسانه‌ای، اقتصادی و حتی دیپلماتیک عمل کند. تقویت شبکه‌های دیاسپورا و استفاده هدفمند از آن‌ها در عرصه‌های آموزش، رسانه، کارآفرینی و حقوق بشر، می‌تواند جایگاه کردها را در گفتمان بین‌المللی ارتقا دهد.

✅ ۴. افزایش مشروعیت داخلی و ساختارمندی نهادی

یکی از پیش‌نیازهای هر مطالبه‌ی ژئوپولتیک، مشروعیت داخلی، حاکمیت قانون، کاهش فساد و انسجام ساختاری است. کردها باید نشان دهند که می‌توانند نه‌فقط خواهان آزادی، بلکه توانمند در اداره‌ی عادلانه، مدرن و مؤثر یک واحد سیاسی مستقل باشند.

در جهانی که قدرت‌های بزرگ نه با دوستی که با منافع عمل می‌کنند، کردها باید بیش از پیش به درک عمیق از بازی بزرگ برسند—وگرنه آرمان‌های تاریخی‌شان بار دیگر در هیاهوی معاملات پشت پرده خاموش خواهد شد.

اما اگر این آرمان با عقلانیت، صبر راهبردی، و توسعه‌ی پایدار پیوند بخورد، شاید روزی نه‌چندان دور، جای کردها نه در حاشیه‌ی معادلات، بلکه در متن تاریخ آینده‌ی خاورمیانه بازنویسی شود.

ایالات متحدهحقوق بشرکردهااسرائیلخاورمیانه
۱
۰
آزاد حلوی
آزاد حلوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید