بخش مهمی از زندگی من نوشتن است. این مجموعه شعر،کتاب چهارم من است . بسیار شبیه من است و شبیه این روزهای ایران. پر از از رود کارون و پلهای چوبی و صدای کارگران ایستاده بر هفت تپه. صدای زن مهاجریست عاشق سرزمینش. دور ولی درگیر, در قلبم از کویر مرکزی لوت تا ساحل و شن روان هرمزگان میجوشد. از ارس تا گاوخونی.
ایران در لحظه لحظه زندگی من نفس میکشد و امیدواری به آینده روشن برایش فراتر و پیشتر از دلتنگیها زنده است.
این مجموعه شعر "آخرین زن لوت" را انتشارات مهر در لندن منتشر کرده است و در ایران نیز قابل تهیه خواهد بود. کافیست به این ادرس ایمیل بزنید : Sales@mehripublication.com
نقاشی روی جلد طرحیست از خانم پرستو فروهر.
یکی از شعرهای این مجموعه:
شبیه آنروزهای تو بود.
شبیه آن خیابان که بغلمان کرد.
روزگار سبز آقای درخت
روزگار سرخ خانم دیوار
روزگار تکیه زدن به چهارچوبهای خستهی تردید،
لکههای پاشیده،
لکههای از هم دریده،
لکههای خسته،
لکههای مضطرب،
لکههای تف،
پاشیده بود بر درازنای خیابان.
ترس را سوار روزنامه های صبح
تردید را عصر
دلهره را شب.
تف به روزگار خستهی تردید.
" دستت را به او بده"!
"حرفت را به او بگو"!
بگذار از ما عبور کند این منظره مهآلود محلههای قدیمی.
کاش از ما رد شود این اتوبان!
کاش از ما رد شود این جاده خاکی!
کاش از ما!
کاش کلمهای له شده زیر چرخ کامیونداران بندرعباس.
بگذارعبور کنند
بگذار در چادرمَلو دفن شوند
این هرگزهای خسته تردید
تا اشک بریزیم بر مردگان!
بگذار بلوکهای سیمانی سرنوشت شوند
بگذار این اسکلتهای فلزی سرنوشت شوند
بگذار این درختان قطعشده سرنوشت شوند
بگذار نوشته شوند از سر تمام این سرنوشتها
این قرارهای نابهنگام خیابان.
من زیر چرخ آن کامیون بودم،
من زیر ِ سایهی آن درخت بودم،
روی آن تکه فلز داغ ده میل
بالای آن بلوکه سیمان
مکانها به نام شده بودند
و ما داشتیم کم کم هم سرنوشت میشدیم
تا یکی بیاید از امام زاده طاهر بنویسدمان
ترجمهمان کند
یکی برگردد از پشت آن دیوار خونین ابتدای شعر بلندمان کند
تا از زیر گلدان سفالی وارونه میخک بروید
تا ذوق لطیف چشمانی خیس در فرودگاه بشکفد
تا خیابان بلندمان به میدان آزادی برسد
تا تهران، آه تهران، تهران مغموم من برسد به چابهار.
تا دوباره صدا شود طاق بستان
کوه شود زاگرس
و نامهای جغرافیای محتوم و خشکمان خیس شود زیر لذت عمیق ارضا از آزادی
و عشق بازی با برابری
تا سانسور نکنم تکههای آخر شعری را که دارد آغاز میشود.
زمانی که من نقطهی نهایی پایانش را میگذارم.
پی نوشت: اگر ایده ای برای برگزاری جلسه شعر خوانی به شکل انلاین داشتید خوشحال میشوم برایم بنویسید.