حالا که بحث این بوم گردی باسمه ای در جزایر هرمز مطرح است و افزایش پروژه های معماری مخرب در سایه فساد و مافیای شهرداریها، صدا و سیما و جیب سلبریتی ها یا آقازاده ها چنین افزایش یافته است، خوب است این یادداشتم در مورد یک نمونه موفق اکوتوریست در ایتالیا که سال قبل نوشته بودم را دوباره به اشتراک بگذارم.
در مورد #اکوتوریست و بومگردی ضابطه مند و آگاهانه بیشتر خواهم نوشت.
ما هنوز از اکوتوریست بسیار کم میدانیم
اينروزها در بسيارى از كانالهاى تلگرام و روزنامه ها و رسانه ها در مورد توريست و صنعت توريسم ميخوانيد.و همینطور گزارشهای متعدد از فساد و بازداشت مسئولین و کارکنان سازمانهای میراث فرهنگی استانهای مختلف. از پرونده در جریان در استان قزوین و تهران و سمنان و چهارمحال بختیاری و .. و البته سکوت آقای مونسان در برابر این زنجیره بازداشتها.
شما میتوانید در مورد توریسم و بومگردی , يادداشتهاى ساده و سطحى را بیابید که در مورد موضوعاتی مثل عدم لزوم ساخت هتل و دستشوييهاى مدرن که امید دادن به رونق توریست را با توجیه مشکلات جزیی از این دست توجیه میکند تا سمينارهاى اكوتوريسم که جز مقالاتی در هم جویده از آن چیزی بیرون نمیاید و در نهایت هم خبر درامد سالانه ايران از توريست و گردشگرى.
راستش صادقانه ميخواستم اولش يك مقدمه طولانى بنويسم در توصيف اهميت توريست و انچه مسافران با خود مياورند و انچه ما در سفر كردن مياموزيم. اما بعد بنظرم رسيد داستان يكى از آخرين سفرهايم به مركز ايتاليا را برايتان تعريف كنم به روايت تصوير و نشانه ها و تاريخ نگاریها . يكى از بهترين نمونه هاى توسعه پايدار،نه بهتر از آن!يكى از نمونه شهرهايى كه بعلت اهميت دادن به نقش فاكتورهاى توسعه امسال به عنوان پايتخت فرهنگى اروپا انتخاب شد. شهرى كه تا اواخر جنگ جهانى دوم و حتی کمتر از 50 سال پیش دولت مركزى انرا بعلت آلودگى و فقر مايه شرم و ننگ سياستمداران و حتى مردم ميدانست.
چيزى كه ساكنان شهرMatera حتى در روياهايشان هم نميديدند، باز شدن درهاى اقتصاد از همه جهت و سرازير شدن هزاران يورو براى تمام ساكنان شهربود .
توضیح اینکه تمام تاريخهاى متن به ميلاديست و تصاوير استفاده شده را خودم عكاسى كرده ام مگر انكه مرجع زير ان نوشته شده باشد.
براى ميليونها سال در اعماق آب
درواقع تمام شهر بر روى تپه ها و صخره هايى از جنس رسوبات میلیون ساله اعماق اقیانوس بنا شده است براى ميليونها سال اين منطقه بخشى از دريا بود. هنوز بافت بسيارى از ديوارهاى شهر شبيه تپه هايى مرجانى سفيد رنگ بر روى خشكى است و نمونه هاى بسيارى از فسيل صدف و باقى سختپوستان را ميتوان بر نقاطى از ديوارها يافت.
مجموعه اى از غارهاى تاريك
بخشى از شهر كه امروز به حاشيه اى در افق سبز شهر در سوى ديگر رودخانه بدل شده است زمانى خانه انسانهاى غارنشين بود .نمونه هايى از استخوان و بعدها در عصربرنز ابزار نيز در ان كشف شده است.باستانشناسان پيش بينى ميكنند كه اين افراد براى دسترسى داشتن به افتاب در ساعات بيشترى از روز،فرار از سرما و باد درارتفاع و همينطور دسترسى هميشگى و راحت به اب به سمت ديگر رودخانه كوچ كرده و قصه شهر مَتِرا را رغم ميزنند.
شروع داستان حقيقى شهر
استان بازيلاكاتا زير استان كامپانيا قرار دارد.استانى كه بخاطر زيبايى منحصر بفرد طبيعت و حاصلخيزى زمين و پرورش گاوميشهايش محبوب و معروف است .و امروز يكى از بزرگترين مراكز توليد برق از طريق انرژى باد در ايتاليا است.
تا سال ١٩٥٦ مردم شهر مترا در خانه هاىي غار مانندزندگى ميكردند و اغلب بسيار فقير بودند. شهر بسيار كثيف و سامان نيافته بود. جمعيت بعد جنگ در حال افزايش بود و معمارى ويژه شهر براى همه ان جمعيت مناسب نبود. نماينده از شهر رم به اين منطقه سفر كرد و در گزارشش به مركز اعلام داشت كه اين منطقه براستى باعث شرم سياستمدارانى است كه انرا چنين فراموش كردند. قانونى در همان سالها مصوب شد و استاندارى تعداد زيادى از اين خانه ها را از صاحبانش خريد وساکنان این خانه ها را به بخش نوساز شهر منتقل كرد.
معمارى اين شهر در واقع يكى از منحصربفردترين ها در نوع خود است .معروف به معمارى منفى. يعنى نه انكه چيزى ساخته شود بلكه با نقشه تمام ساختمانها از كليسا گرفته تا بازار شهر و تمامى خانه در دل سنگها تراشيده و كنده شده است.
تو ضیحی در مورد بافت خانه ها
در هر خانه تنها یک فضا برای حیوانات و اهالی خانه وجود داشت انها در غارهایی با بیش از 90% رطوبت مداوم زندگی میکردند. و اغلب غذای کافی برای خوردن نداشتند. مجموعه ای که امروز برای جمع آوری اب باران استفاد ه میشود برای جمع آوری فاضلاب استفاده میشد و این فضای باز شهر را بشدت آلوده کرده بود.
آغاز شکوفایی
بعد از سالها متروكه ماندن خانه ها, بودجه ديگرى در اواسط دهه هشتادبراى پژوهش و مرمت بخشهاى مختلف شهر مصوب شد . روند مرمت وکاوش, گنجینه ای از ذخایر و میراث فرهنگی را آشکارکرد. از نقاشیهایی بر دیوارکلیسای مرکزی شهر که رویش را با سنگ پوشیده بودند تا معماری دوران باروک و از همه مهمتر مخزنی به ارتفاع 16 متر برای جمع اوری آب برای فصلهای خشکسالی که شبیه طرحی از رشته قناتهای ما در ایران دهانه چاه مانند قابل برداشت در نقاط مختلف شهر داشت و بعد روشن شد در دوره شیوع وبا در اروپا پر شده است. و حاصل اين سرمايه گذارى و همکاری بخش دانشگاهی با دولت , منجر به ثبت تمام مركز قديمى شهر در ليست ميراث فرهنگى يونسكو در سال ١٩٩٣شد.
سيستم هيدرولوژى جمع اورى اب باران و برف درشهر و ذخيره ان در مخزنى كنده شده در زمين با عمق ١٦متر و طول ٥٠متر كه ميتوانست تا ٥ميليون متر مكعب اب را در خود جا بدهد مرمت شد و بخشهايى از كليساهاى باستانى شهر كاوش شد. جستجوها و كاووشها شگفتى محققان را بيشتر و بيشتر كرد.نمونه هايى از دیوار نقاشىها بر اساس كمدى الهى دانته بر ديوار كليسا و تصاويرى از حواريون در كنار پيامبرآب, بر ارزش شهر بسيار افزود.
بعد از کاوشها و ثبت شهر در لیست میراث فرهنگی یونسکونقشه ای ثابت برای مرمت بخشهای مختلف شهر لحاظ شد و گروههای معماری و مرمتی با دولت برا ی مرمت شهر قرار داد بستند. کار به کندی پیش میرفت و سازمان یونسکو و دولت هر دو حامی مالی این پروژه ها بودند.
بخشی از تصاویر شهر
این مرمت بسیار دقیق است و حتی برای نور و رنگها هم الگوی مشخصی وجود دارد.
مترا در زیر نورهای گرم شبانه مرا یاد روستاهای ایران زیر نور زیبای فانوس می انداخت. اسمان کوهستانی پر ستاره و خیابانهایی سنگفرش شده با سنگهای هزاران ساله. گویادر قلب یک روستای قرون وسطایی قدم میزنی و هر ان منتظری زنی با کوزه روغن زیتون یا شراب سرخ با دامنی بلند روبرویت سبز شود.
گروههای مرمت را در ساعتهایی مشخصی از روز با دستگاههای طراحی شده برای جغرافیای منطقه در سطح شهر مشغول بکار میدیدیکه عکاسی از بیشتر انها ممنوع بود.
یک گروه ازفارغ التحصیلان معروفترین دانشگاه معماری جهان در رم را دیدم که مشغول مرمت تصویری بر دیوار کلیسایی بودندو یک کارخانه مربا سازی منطقه حامی مالی انها بود. این مردم با حمایت سازمانهای جهانی و نقش مهم دولت و استانداری توانسته اند شهر غارهای سرد و نمور را به پایتخت فرهنگی اروپا تبدیل کنند. اغلب خانه های این منطقه تبدیل شده اند به اقامتگاههای کوچک توریست با حفظ معماریر سنتیش و در عین حال بسیار مجهز . در رستورانها و بارها از ظروف پلاستیکی استفاده نمیشود. نمونه ای درخشان از اهمیت سرمایه گذاری دولتی در کنار اموزش بخش خصوصی و اعتمادسازی و همینطور اهمیت بخش دانشگاهی در به ثمر رسیدن یک تلاش کارآمد.
سخن آخر
گسترش صنعت توریست درگستره ای از فساد مالی و انحصار طلبی ممکن نیست. ما اندوخته های معماری و فرهنگی کم نداریم اما راه اصلی رسیدن به درآمدزا کردن ان از سیستم و مدیریتی دموکرات و مردمی میگذرد. بحث از زیرساختهای رفاهی و فرهنگی را به عدم ضرورت هتلسازی و دستشویی تقلیل دادن پاک کردن صورت مسئله است. تلاش مردم نه نهادهای دولتی دربخشهایی از ایران برای جلب توجه مسافرین داخلی و خارجی قابل تقدیر است اما واقعیت این است که حتی آثار باستانی ما که در لیست میراث فرهنگی یونسکو وارد شده است نیز از تخریب در امان نیست نمونه اخرش بازار تبریز. روشن نیست چه پول و هزینه ای برای نگهداری و مرمت انها لحاظ میشود؟ و مرمت این آثار همیشه نتایجی بسیار بد و آسیب رسان بدنبال داشته. درمرمت و نگهداری برخی از آنها حتی به لحاظ تکنیکی و ابزاری هم توانایی نداریم مانند شهر سوخته زابل و یا تخت رستم یا حتی مجموعه باشکوه تخت جمشید. ما هر روز شاهد فرو ریختن سقفی یا تخریب سنگ بنا و پل و قلعه ای هستیم. قالیچه هایی که در حال پوسیدنند و مجسمه ها و سر ستونهایی که در ابگیری سدها مدفون میشوند و ظروفی که از گالریهای خصوصی اروپایی و عربی سر در میاورند. نگاه ملی به حفظ میراث فرهنگی ما وجود ندارد چون تاریخ ما در خلاء اغاز میشود. گویی که ایران و ایرانی قبل از ظهور اسلام وجود نداشته . وقتی همه چیز از فیلتیر ایدئولوژی مذهبی و سیاسی بگذرد نگاهها همینقدر حقیر و محدود میشود. پای مراودات سیاه پول و قاچاق هم که باز است و افزایش مشکلات اقتصادی پای نهادهای مختلف را هم به این حوزه پر منفعت باز میکند.
کانال اعظم بهرامی(azambahramiiran@)