چند وقتیه عبارت "کامفورت زون" رو اینور اونور و مخصوصا در فضای اینستاگرام زیاد میشنویم. در ادامه هم با جملهی "از کامفورت زونتون بیاین بیرون" مواجه میشیم.
معنی لغوی کامفورت زون میشه "نقطهی امن". خب ما چرا باید از جایی که امنه بیایم بیرون؟ اصلا نقطهی امن ینی چی؟
به نظر من انسان دو تا نقطهی امن داره. یکی نقطهی امن عقل، یکی هم نقطهی امن دل. نقطهی امن عقل یعنی تضمین رفع نیازهای اولیه. یعنی غذاتو داشته باشی، جای خوابت رو داشته باشی. خلاصه نون و آبت به راه باشه. مثلا زندگی کارمندی یه نقطهی امنه. حقوقت رو (حالا کم یا زیاد) سر ماه داری. ولی اگه نقاش بشی، اگه بازیگر تئاتر بشی، اگه کوله گرد بشی و خیلی اگه های دیگه، حداقل اول قضیه هیچ تضمینی وجود نداره.
ولی همهی اون اگه های بالا جاییه که دلت آرومه. نقطهی امن دلت اونجاست. جایی که توش احساس آرامش و راحتی داری. جایی که میتونی بگی آخیش.
کلا ذهن دنبال راحتیه. هی میگه حالا یکم استراحت کن، انجام میشه بابا بیخیال، یکم دیگه بخواب، فعلا یه چیزی بخور. خلاصه ذهن آدمی تنبله.
جملهی درست تر شاید این باشه که: از کامفورت زون "ذهنت" بیا بیرون. برو دنبال کامفورت زون دلت. جایی که دلت آروم و قرار داره.
اینم یادمون باشه که علایق انسان تغییر میکنه. معتاد زندگیمون نشیم. یه جا نشینیم. نشستن و استراحت همون کامفورت زون ذهنه. بریم دنبال جاهای امن جدید دلمون. و مدام موقعیتمونو عوض کنیم.
این اولین نوشتهی پابلیک منه. نه فقط در ویرگول، بلکه در فضای مجازی. و راه درازی در پیشه برای یادگیری وبلاگ نویسی. الان حس کمال گرایی درونم میگه این نوشته مزخرفه و زیبایی شناختیش افتضاحه و باید بینش عکس بذاری و خوشگلش کنی ولی خب همینجوری پستش میکنم.
به امید روزی که یه وبلاگ نویس نسبتا خوب بشم.