یکشنبه 29 خرداد 1401
خوب خداروشکر بازخورد نوشته دیروز خوب بود و تشویق دوستان انگیزهای شد برای نوشتن. تصمیم گرفتم روزنگاشت بنویسم، اما اینکه امروز صبح بیدار شدم و اومدم سرکار و برگشت و ناهار خوردم و ...حُسنی نداره و فقط هدر کردن وقت همهاس، بهتره که اینجوری نباشه، مثلا تجربیات جدید، مطلبی که یاد گرفتم، چیزای عجیب و غریب که دیدم...رو بنویسم
برای ذخیره کردن خروجیهای دیتالاگری (دستگاهی که یه سری دادهها، مثلا دادههای سنسورهای مختلف رو توی خودش نگه میداره) که ساختم چند تا کار به ذهنم رسید:
1- ذخیره داده ها روی آیسیهای حافظه EEPROM کم قیمت مث AT24C64 که 8 کیلوبایت فضا داره و برای ذخیره دادههای حدود40 روز کافیه
2- استفاده از ماژول مبدل SD CARD. خوبیش اینه که میشه دیتاهای زیادی باهاش ذخیره کرد، اما ممکنه وسط صحرا به سرقت بره. همچنین نسبت به EEPROM ها گرونتره و برای چهارده تا دیتالاگر بصرفه نیست.
به این نتیجه رسیدم که روی EEPROM ذخیره کنم. حالا بعد اطلاعات این حافظه چطور به کامیپوتر منتقل بشه؟ وسط صحرا بردن لپ تاپ دردسر داره، پس میشه چند کار کرد، یکی اینکه اطلاعات از EEPROM رو بریزم روی فلاش یا SD CARD. یکی دیگه منتقل کنم روی گوشی. چون ریختن روی فلاش یا SD CARD دردسر داره و ممکنه این وسطها اشکال پیش بیاد و چون دیتالاگره صفحه نمایش نداره و نمیشه خوب مطمئن شد که دادهها درست منتقل شده، بهتره با بلوتوث یا وای فای به گوشی منتقل بشه. این فکر خوبیه
هفته گذشته یه ماژول بلوتوث خریدم، ماژول HC-05، همه چیز داشت خوب پیش میرفت که اشتباهاً مود ماژول رو گذاشتم روی حالت master/slave. حالا دیگه نمیشه باهاش کار کرد و تقریباً از کار افتاده و هر دستوری توی ورودی میدم همونو توی خروجی میفرسته. هیچ راهکاری پیدا نکردم و اعصابم خورد شد و رفتم سراغ ماژول وایفای. این یکی بهتر و قابل اطمینانتره.
دوشنبه 30 خرداد
امروز خداروشکر به علت گرمی هوا، تعطیل شدیم، هوووووورا
دیروز گفتم که برای انتقال داده از دیتالاگر می خوام از وای فای استفاده کنم. ماژول ESP8266 چیز خوبیه و قبلاً ازش برای دریافت دادهها از اینترنت یا فرستادن داده ها به سایتهای اینترنتی استفاده کرده بودم. با PHP هم یه سایت ساخته بودم که دادههارو توی بانک اطلاعاتیش ذخیره میکرد، سایتی که ازش استفاده کردم از این رایگانها بود که بعد از مدتی حذف شد.
اما اینبار از ماژول وای فای بصورت سرور استفاده میکنم، توی این حالت گوشی یا لپ تاپ به ماژول وصل میشه و ماژول اطلاعات رو به گوشی یا لپ تاپ میفرسته. کارها انجام شد، فقط باید کمی برنامه دیتا لاگرو تغییر بدم.
یه بار فرصت کردم کل داستان ماژول ESP8266 به زبون خودم می نویسم. فعلاً این لینکها و توضیحات خوبی ارائه کردن: آموزش 1 و آموزش 2
سه شنبه 31 خرداد
دوستان دلواپس بودن که کلاً نجوم رو گذاشتم کنار، نه اینجور نیست. یه مدتی شبها فرصت خوبیه برای دیدن گذر تلسکوپ فضایی هابل هست. معمولا ً وقتی گذرها در شب اتفاق میافته خوبه، قبل از طلوع خورشید کی حوصله داره بره بالای پشت بوم نگاه کنه. دیشب هابل یه گذر نسبتاً پرنور داشت. خیلی عالی نبود اما خوشگل بود. اینم عکسش:
زیاد عکسش خوب نشده، برای یه گروه که مربوط به رصد ماهوارههاس عکس گرفتم و قرار شده عکسهایی که میگیریم غیر از آسمون و ستارهها چیز دیگه ای توش نباشه تا بشه کارهای علمی باهاش انجام داد، به همین علت نشد با درخت و نخل و ... خوشگلش کنم. اینجا پست قبلی در مورد گذر ایستگاه فضایی بین المللیه
چهارشنبه 1 تیر
تیر ماه هم رسید، چرا اینقدر روزا تند تند میگذره؟
روزها گر رفت، گو رو باک نیست/ تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
به سرم زد امروز یه نرم افزار خوب معرفی کنم، یه نرم افزار برای ساخت، تحلیل، شبیهسازی و رسم مکانیسمها. چون رشتهام نیست نمی دونم اصطلاح خوب و درست و کاربردیش چیه، انگلیسیش که میشه linkage. دوستان رشته مکانیک که تخصص اصلیشون هست، نرم افزارهای خوب وحرفهای توی این زمینه زیاد سراغ دارن و کار میکنن، اما برای من که زیاد سر در نمیارم و فقط می خوام بعضی چیزارو شبیهسازی کنم خیلی خوب و مفید بود. با اتوکد و سالیدورک کار کردم و میدونم همچین کاری رو خیلی حرفهای و سه بعدی انجام میده، اما این برنامه هم سبکه و هم به سرعت شبیهسازی میکنه و برای وقتی که می خوای سعی و خطا کنی و اندازه هارو کم و زیاد کنی مناسبه. مثلا این شبیهساز Backhoe هست که راحت میشه رسم و نحوه حرکت و مکانیسمشو بررسی کرد:
از اینجا یا اینجا می تونین دانلود کنین، اینجا هم کلی مثال در موردش هست.
فکر کنم بد نباشه توی چند پست آموزش این نرم افزارو بذارم، نه بصورت کامل، چیزایی که برای شروع بد نباشه. بعد هم بقول معروف یه آموزش پروژه محور شروع کنم، طراحی یه پای روبات با مکانیسم حرکتی جانسن، بعد شبیه سازی توی نرم افزار، بعد طراحیش با اتوکد، برش لیزری و ساخت....
پنجشنبه 2 تیر
در استان خوزستان، نیشکر توی هفت کشت و صنعت کاشته میشه و از اون علاوه برقند و شکر، الکل و MDF و کاغذ و کود و ... به دست میاد. برای کاشت نیشکر از قلمهاش استفاده میکنن، یعنی ساقه اونو داخل خاک میکنن تا جوونه بزنه و رشد کنه. عکس زیر جوونههای چند ماهه نیشکرو نشون میده:
بعد از مدتی جوونهها رشد میکنن و بزرگ میشن، مثل شکل زیر:
که بازهم درشد میکنه و بزرگتر و بزرگتر میشه و وقتی به بیشترین مقدار رشد رسید و درصد قندش بالارفت، می سوزوننش و برداشت می کنن. قبل از اینکه قلمه هارو بکارن، باید زمین رو شخم بزنن و آماده کنن، چون نیشکر به آب زیادی احتیاج داره و باید مرتب بهش آب بدن، برای همین خاک مزرعه خیلی فشرده میشه. وقتی خاک فشرده باشه، جوونههای نیشکر به راحتی نمیتونن توش رشد کنن و ریشههارو به اعماق خاک بفرستن، برای همین از دستگاهی که اسمش "زیرشکن" هست استفاده می کنن تا لایههای خاک که فشرده و سفت شدن از هم باز بشن و از اون حالت فشردگی در بیان و برای کاشت قلمهها آماده بشن.
از اونجایی که بعضیها دنبال راههای تقلب هستن، گاهی رانندههای زیرشکن تیغههارو بالاتر از حد معمول میارن تا زیاد توی خاک نفوذ نکنه تا کار سریعتر انجام بشه و مصرف سوختشون بیاد پایین. برای همین احتیاج به دستگاهی هست که مشخص کنه یه زیرشکن در طول روز چقدر کار میکنه، تا چه عمقی تیغه هارو پایین میبره و...و همه اینا بصورت آنلاین به مرکز فرستاده بشه.
از بچگی به کجشنوی معروف بودم و خیلی از آهنگهارو چیز دیگهای میشنیدم (و هنوزم میشنوم)، البته تخصیر(تقصیر) منم نیست، اون موقع نوار کاستها کیفیت خوبی نداشتن و صدای خواننده واضح نبود، از طرف دیگه دامنه لغاتمون هم کم بود. بعد از قریب سی و خوردهای سال، امروز فهمیدم(متوجه شدم) که جناب شهرام شب پره در آهنگی می فرمایند:
نکنه که بشکنی شیشه دلمو/ یا که قهر کنی و نیاری اسممو
که من میشنیدم:
نکنه که بشکنی شیشه دلمو/ یا که بر دنیا نیاری اسممو
حالا جاهای دیگه اشو چیزای درهم برهمی میشنیدم بماند، اما همیشه واسم سئوال بود که "بر دنیا نیاری اسممو" یعنی چی؟!؟! حالا "در دنیا نیاری اسممو" یه چیزی، اما "بر دنیا" معنی نمیده!!!!!
جمعه 3 تیر
گفتم که می خوام داده هارو از دیتالاگری که ساختم با وایفای یا بلوتوث به گوشی منتقل کنم، چون حدود چهارده تا دیتالاگر لازمه، اینکه بیایم و برای هر کدوم یه ماژول وایفای یا بلوتوث اضافه کنیم کار پرهزینهایه، پس بهتره یه دستگاه درست کنیم که هر موقع خواستیم، به دیتالاگرها متصل کنیم و از این طریق کارکرد دیتالاگرها کنترل بشن، تنظیماتشون انجام بشه و در صورت لزوم دادههارو از طریق این دستگاه رابط به گوشی منتقل کنیم. یه همچین چیزی:
اینکه چطور دستگاه رابط با دیتالاگر هماهنگ بشه و هر موقع لازم داشت داده هارو از دیتالاگر بگیره یکم دردسر داشت که تا حد زیادی حل شد. نمی خواستم توی برنامه دیتالاگر زیاد تغییر بدم و وقفه اضافه کنم.
تیتراژ سریال کوچک جنگلی یادتونه؟ جنابخان خیلی با احساس خوند:
پ.ن: بازم تشکر میکنم از همه دوستان که انرژی دادنهاشون خیلی موثر بود.
پ.ن: این اولین هفته نامه بود. فکر کنم اینجوری خوبه. هر از گاهی هم مطلب خوبی به ذهنم اومد یه پست در موردش مینویسم