گاهی انجام کارهای بچگانه حس و حال خوبی به آدم میده (خداییش همیشه، نه فقط گاهی)، یکی از اینکارها ساختن هواپیماهای کاغذی و بخصوص هواپیماهایی که پرواز می کنن هست. گلایدرها (هواسُرها) یعنی هواپیماهای بدون موتوری که قابلیت پرواز دارن، یه چیزی تو مایه هواپیماهایی که برادران رایت ساختن، از جمله هواپیماهایی کم هزینهای هستن که ساختن اونا سادهاس و میشه به راحتی درستشون کرد. یکشنبه با اینکه کلی کار داشتم، به سرم زد یه گلایدر کوچیک و جمع و جور که نقشه اونو قبلا پرینت گرفته بودم درست کنم. توضیحات ساختشو از این سایت می تونین بخونین. فقط نصف مقوای A4 و یه گوش پاک کن و مقداری چسب لازمه.
این عکس هواپیماس قبل از رنگ آمیزی:
اینم بعد از رنگ کردن:
پرواز خوبی هم داشت. خیلی نرم و با کلاس. البته هر هواپیمایی، حتی موشکهای کاغذی، برای یه پرواز خوب باید تنظیم بشن، یعنی هواپیما باید متعادل باشه تا بتونه درست پرواز کنه. یکی از راه های بالانس هواپیما اینه که هواپیمارو از بال (یا مرکز جرم) بلند میکنیم و با توجه به عکس زیر متوجه میشیم که کدوم قسمت هواپیما سنگین تره.
از دیدن پرواز هواپیما هم میشه اینکارو انجام داد. اگه هواپیما بعد از پرتاب با سر به طرف زمین پرواز کرد، اصطلاحا میگن دایو کرده، یعنی سر و دماغه هواپیما سنگینه که باید یکم وزنه به انتهای هواپیما اضافه کرد (شکل اول). اگه بعد از پرتاب هواپیما به سمت بالا رفت و دوباره برگشت پایین که بهش میگن استال کردن، یعنی دماغه هواپیما سبکه و باید کمی وزنه به دماغه هواپیما اضافه کرد.
اینم عکس تعدادی از هواپیماهام هست. هواپیما بزرگ وسطیه موتور بنزینی داره و پرواز میکنه، دو سه تاشون هواپیمای مدل و تزئینی هستن، بقیه اشون هم کاغذی و مقوایین (دلم نیومده پرتابشون کنم ببینم پرواز میکنن یا نه)
حالا گفتم کار بچگانه، اما خداییش همه آموزش ها و کسایی که توی اینکارا هستن، بچه نیستن و آدم بزرگن. وسط نوشت: تویی بحث خلاقیت، یکی از موانع خلاقیت اینه که "شادی و سرگرمی مخصوص بچه هاس"، که توی جامعه ما به شدت مشاهده میشه.
بعد نوشت: شاید الگوی این هواپیمارو اصلاح کردم و آموزش ساخت اونو بذارم.
اینقدر که این چند روزه توی فضای مجازی در مورد جیمز وب خوندم و دیدم و شنیدم، دیگه حالت تهوع گرفتم. اما همینم خوبه. اینکه درمورد علوم بخونیم و آگاه بشیم و بفهمیم دنیا چه خبره و از کجا آمده ایم و آمدنمون بهر چی بوده. حالا که همه در موردش گفتن و نوشتن، چرا من نگم و ننویسم؟
تلسکوپهایی که روی زمین هستن یه سری محدودیتها دارن، مثلاً بخاطر وجود ذرات هوا، یه سری از طول موجهای نور حذف میشن، یا اینکه بخاطر آلودگی نوری، اجرام کم نور خوب دیده نمیشن، یا بخاطر حرکت مولکولهای هوا تصاویر ناواضح خواهند شد. سالها پیش، این ایده مطرح شد که یه تلسکوپ بسازن و به فضا بفرستن تا مشکلات تلسکوپهای زمینی رو نداشته باشه. با کلی مشکلات و چالشهای مختلف، تلسکوپ فضایی هابل ساخته شد و در فاصله حدود 400 کیلومتری زمین قرار گرفت و هنوزم که هنوزه تصاویر خیره کنندهای از اعماق آسمون میگیره و سالی نیست که دانشمندارو شگفت زده نکنه. از قابل توجهترین عکسهایی که هابل گرفته، تصویر فراژرف آسمانه که توش 10 هزار کهکشان دیده میشه. حالا چرا این عکس اینقدر مهمه؟
سرعت نور حدود 300 هزار کیلومتر در ثانیهاس که با یه ضرب ساده میشه فهمید (ببخشید درک کرد) که در یک سال، نور حدود 12^ 10 *9 ( 9 با 12 تا صفر جلوش) کیلومترو طی میکنه. حالا اگه کهکشانی از ما مثلاً 19^ 10 *9 کیلومتر فاصله داشته باشه، نور 10 میلیون سال طول میکشه (برای همین میگن این کهکشان ده میلیون سال نوری با ما فاصله داره) تا از این کهکشان بیاد و به چشم ما برسه. یعنی تصویری که ما از این کهکشان میبینیم مربوط به 10 میلیون سال پیشه و ما داریم به گذشته این کهکشان نگاه می کنیم. طبق نظریهها مهبانگ (بیگبنگ) حدود 13.8 میلیارد سال پیش اتفاق افتاد و جهان ما بوجود اومد، توی تصویر "فراژراف هابل" کهکشانهایی دیده میشن که فاصلهاشون از ما حدود 13 میلیارد سال نوری هست، یعنی ما داریم به کهکشانهایی نگاه می کنیم که حدود 800 میلیون سال بعد از مهبانگ بوجود اومدن (وقتی که تنها حدود 5 درصد از عمر جهان گذشته) و دانشمندا تونستن اطلاعات خوبی از این عکس درخصوص مهبانگ و اتفاقات اون به دست بیارن.
اما جیمزوب، که یکی از هایتکترین (Hi tech) دست ساختههای بشره بعد از چند سال که پرتابش به تاخیر افتاد و مشکلاتی که واسش بوجود اومد، بالاخره پارسال (1400) پرتاب شد و بعد از چند ماه تنظیمات اولیه و سرد شدن، بالاخره اولین تصاویرش این هفته منتشر شد.
هرچی قطر آینه تلسکوپ بیشتر باشه، قابلیت جمع آوری نور بیشتر میشه و میتونه اجرام کم نور ترو نشون بده. قطر آینه تلسکوپ هابل 2.4 متره و قطر آینه تلسکوپ جیمز وب 6.5 متر که نشون دهنده قدرت بالای تلسکوپ جیمزوبه. تلسکوپ هابل در نور مرئی(کمی هم مادون قرمز) تصویربرداری می کنه و تلسکوپ جیمزوب در نور مادون قرمز. چرا؟ بماند.
گفتیم که هابل حدود 400 کیلومتری زمینه، اما جیمزوب در فاصله حدود 1.5 میلیون کیلومتری و حدود 4 برابر فاصله زمین تا ماه و در یکی از نقاط لاگرانژی قرار گرفته. نقطه لاگرانژی چیه؟ شما هرجای فضا که باشی، بالاخره جاذبه اجرام بزرگ آسمانی(مثل خورشید، زمین، سیاره مشتری...) وجود داره و خواه ناخواه به سمت اون اجرام کشیده میشین، اما جاهایی از فضا و اطراف اجرام آسمانی وجود داره، که نیروهای جاذبهای که از اجرام مختلف وارد میشن برآیندشون صفره و به نوعی همدیگه رو خنثی میکنن، پس اگه در این نقاط چیزی، مثلا ماهواره، تلسکوپ... قرار بدین ثابت و بیحرکت میمونه و به سمت اجرام کشیده نمیشه، به این نقاط، نقاط لاگرانژی میگن (البته به این سادگیا هم نیست). اطراف زمین 5 نقطه لاگرانژی وجود داره و جیمز وب توی نقطه لاگرانژی شماره2 قرار گرفته.
تلسکوپ هابل چون نزدیک زمین بود (نسبتاً) هر بار مشکلی واسش پیش میاومد و احتیاج به تعمیر داشت، دسترسی بهش ممکن بود و میتونستن تعمیرش کنن، اما دسترسی به جیمزوب غیرممکنه و بخاطر همین باید نهایت سعیشون رو میکردن که بدون خطا و خرابی سالها کار کنه. بخاطر همین پرتابش اینقدر طول کشید.
این عکس،یکی از اولین تصاویر جیمزوبه که منتشر شد. اندازه ظاهری این تصویر در آسمون به اندازه دانه شنیه که در فاصله دست تا چشم قرار گرفته. اینکه تصویر یخورده حالت دایره مانند داره بخاطر پدیده لنز گرانشیه که یه موقع دیگه درموردش میگم.
اینم مقایسه عکسی که هابل گرفته با جیمزوب.
اینم نشون دهنده محدوده زمانی هست که هر تلسکوپ داره. منظور اینه که بخاطر اینکه تلسکوپ جیمزوب قوی تره و در محدوده طول موج مادون قرمز کار میکنه، امکان دیدن کهکشان های اولیه که بعد از مهبانگ بوجود اومدن رو داره. برای دیدن ستاره های خیلی قدیمی، احتیاج به تلسکوپ های قوی ترکه در محدوده مایکروویو کار میکنن هست که هنوز ساخته نشده.
دیشب (21 تیرماه 1401) گذر ایستگاه فضایی بین المللی بود که این عکسو برای گروهمون گرفتم: