الگوی «خط ویژه»
و ...
نگاه «خط ویژه» یک الگوی فکری است؛ که ۴مثال آن بالا گفته شد. در این الگوی فکری به دلایل مختلفی، مسیری خاص برای برخی نسبت به سایرین در نظر گرفته میشود. الگوی «خط ویژه» برابرتر بودن است؛ و شاید هم همین برابرتر بودن است که ما را از پرداختن از حل مسائل اساسی کشور باز میدارد.
فضای کسبوکار ایران در رتبهبندیهای جهانی وضعیت نامناسبی دارد؛ در آخرین ارزیابی سال ۲۰۲۰ رتبه ایران ۱۲۷ جهانی بوده است؛ هرچند نسبت به ۸ سال پیش که رتبه ۱۵۲ بوده است؛ بهتر شده است؛ اما در مقایسه با سایر رتبهبندیها و شاخصهای جهانی مانند توسعه انسانی (HDI) یا شاخص جهانی نوآوری (GII) فاصله بسیار نامطلوبی دارد.
در چنین شرایطی الگوی فکری «خط ویژه» دوباره طرفدار پیدا میکند؛ مدل ثابت است و ۳ گام دارد:
بر اساس الگوی «خط ویژه» شرکتهایی که دانشبنیان میشوند حق ورود به خط ویژه را مییابند. مجموعهای حقوق از معافیت مالیاتی تا گرفتن سرباز و دریافت تسهیلات نیز میشود حقوق آن «خط ویژه». کمیتهای هم مسوولیت ارزیابی را بر عهده دارند.
الگوی «خط ویژه» اما چالشهای بسیاری دارد؛ از چالش ارزیابی دارندگان حق ورود تا سوءاستفاده از این حقوق ویژه و ایجاد زمینههایی که پتانسیل فساد در فرآیند ارزیابی دولتی دارند. اما مهمترین ویژگی تفکر «خط ویژه»، فراموشی همان انبوه ماشینهای ایستاده در چراغ قرمز است.
«خط ویژه» در ذاتش ویژهپرور است؛ یعنی این تفکر که میتوان با تعدادی افراد ویژه و اندک مشکلات بزرگ را حل کرد و حتی آن را نادیده گرفت.
نگاه «خط ویژه» در یک جامعه یعنی مشروعیت بخشیدن به «امتیاز خاص برای افراد خاص» که همین تفکر شروع مشکلات بلندمدت برای یک جامعه است؛ جایی که همه به دنبال آن هستند تا امتیاز خاص را برای خود دریافت کنند.
راهحلهای تخصصی برای مشکلات تخصصی
سیاستگذار وظیفه سختاش پرداختن به همین چالش است که مشکل نه برای گروه خاص، بلکه برای همه جامعه حل شود؛ آن هم با در نظر گرفتن تنوعها. الگوی «ورود آزاد» در برابر الگوی «خط ویژه» قرار دارد. برای حل مشکل در ترافیک ماندن سیاستمدار یا مشکل ترخیص گمرک یا فعالیت کسبوکار به جای این همه انرژی گذاشتن برای ایجاد «خط ویژه»، لازم است تا مشکل را حل کرد. «خط ویژه» نهایتا یک راهحل موقت برای یک زمان موقت است؛ و نمیتواند یک راهحل دائمی برای یک چالش دائمی باشد! به همین دلیل است که در سایر کشورهایی که توسعه یافتند؛ الگوی مشابه «خط ویژه» مشاهده نمیشود!
«خط ویژه» به مرور زمان خودش تبدیل میشود به یک ابزار تثبیت وضعیت نامطلوب فعلی. جایی که فراموش میشود که برای نوآوری باید زمینه ورود ایدههای نو و استارتآپها به بازار را فراهم کرد. در حقیقت در انبوه ترافیک فعلی مجموعهای از مشکلات متنوع است. گروهی به دلیل ضعف زیرساخت حمل و نقل عمومی، خودروی شخصی آوردهاند؛ برخی به دلیل ساعات کاری، برخی به دلیل آوردن فرزند خود از مدرسه و … منجر به شکلگیری این ترافیک عجیب شدهاند. راهحل آن است که مشکلات متنوع را با راهحلهای متنوع حل کرد.
شرکتهای دانشبنیان امروزین خروجی یک زیستبوم یا همان اکوسیستم هستند؛ اگر صرفا به خروجیهای دانهدرشتتر آنها توجه شود؛ این اکوسیستم از پویایی میافتد و در سالهای بعد نمیتوان به این پویایی امید داشت. الگوی «نوآفرین» در برابر تفکر «خط ویژه» الگویی برای توسعه همه است؛ به جای تمرکز بر برندگان فعلی بر تولید برندگان آینده تمرکز دارد.
به عبارتی بسیاری از چالشها برای یک شرکت نیست و دستهای از شرکتها درگیر آن هستند، صرف نظر از آنکه ما دانشبنیان بدانیم یا نه؛ است.
در حقیقت ترافیک گمرک یا چالش آموزش و پرورش برآمده از این واقعیت است که در میان بازیگران تنوع وجود دارد. قطعا کسبوکارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات و استارتآپهای این حوزه متفاوت از شرکتهای کشاورزی یا بازرگانی و … هستند. در مدل نوآفرین مجموعهای از این نیازها شناسایی شد تا شرکتهای این حوزه تمامی از آن برخوردار شوند. مثلا مفهومی مانند «فضای کار اشتراکی» شاید موضوعی خاص این حوزه باشد؛ اما این فضا برای نهادی مانند بیمه تامین اجتماعی ناآشنا است. پس لازم بود تا مشکل این فضاها حل شود؛ صرف نظر از دانشبنیان بودن یا نبودن! به رسمیت شناختهشدن فضای کار اشتراکی میشود یکی از همان نیازهای خاص حوزه که از ترافیک پشت چراغ قرمز میکاهد، به جای اعطای خط ویژه. مشکل دیگر ارزشدهی به داراییهای حوزه است. شاید تعداد اپلیکیشن نصبشده برای بانک یا هیچ نهاد مالی یک دارایی یا سرمایه تصور نشود؛ کافی است تعداد نصب اپ روی موبایل به رسمیت شناخته شود و مبنایی برای دریافت تسهیلات و فراوان هستند از این نوع مثالها
در الگوی «نوآفرین» مشکلات برای بسیاری است و راهحل هم لازم است برای بسیاری باشد؛ البته الگویی سختتر در اجراست؛ اما الگویی پایدارتر است؛ با عدالتی بیشتر و مهمتر از همه کنار گذاشتن الگوی فکری «خط ویژه»!