افراد فقیر چه کارهایی انجام میدهند که ثروتمندان انجام نمیدهند؟
در این مقاله از نوشتههای جیمز آلتوچر، نویسنده مطرح، استفاده کردهام اما تغییراتی دادم تا درک آن در فرهنگ فارسی آسانتر شود. همچنین نظرات خودم را هم به آنها اضافه کردهام.
یک راست به سراغ اصل مطلب میروم.
افراد فقیر میگویند: «مگر قرار است چند سال زندگی کنم که به خودم سختی بدهم؟»
افراد ثروتمند میگویند: «من به دنیا نیامدهام که بازنده باشم.»
افراد فقیر میگویند: «مگر من دیوانهام که به روانشناس مراجعه کنم؟»
افراد ثروتمند در صورت افسردگی به روانشناس مراجعه میکنند تا مشکلات روحیشان حل شود.
افراد ثروتمند پیشگیری میکنند.
افراد فقیر درمان میکنند.
افراد ثروتمند درباره ایدهها صحبت میکنند.
افراد فقیر درباره مردم صحبت میکنند.
افراد ثروتمند به دنبال کسب مهارت هستند.
افراد فقیر پشت سر بقیه حرف میزنند.
افراد ثروتمند به جای غر زدن خودشان را با شرایط وفق میدهند.
افراد فقیر میگویند: «همش پارتی بازیه!»
افراد فقیر در پیچ اینستاگرام افراد معروف کامنتها را میخوانند و کامنت میگذارند.
افراد ثروتمند ویدیوهای آموزشی یوتیوب را تماشا میکنند.
افراد فقیر احساساتی هستند.
افراد ثروتمند احساسات کاذب خود را کنترل میکنند.
و بیشتر:
ساعت ۹ بر سر کارشان حاضر میشوند و تا ساعت ۵ بعد از ظهر (یعنی هشت ساعت کاری) کمتر از دو ساعت کار مفید انجام دادهاند.
افراد فقیر باید ساعتها با همکار خود صحبت کنند و ساعاتی هم چرخی در تلگرام و اینستاگرامشان بزنند، وگرنه روزشان شب نمیشود!
نمیگویم «سخت کار کنید» فقط کار کنید!
خودتان را گول نزنید. پایان هر روز خودتان میدانید که روز کاریتان مفید بوده یا نه.
شاید رئیستان نفهمد و از کار نکردن لذت ببرید، اما در اصل تیشه به ریشه خودتان میزنید.
اگر کارمند هستید و رئيستان به شما میگوید X را انجام دهید، شما X+Y را انجام دهید تا تاثیر مثبتش را نه فقط در کار بلکه در تمام زندگی خود حس کنید.
حتی اگر رئیستان قدر کارتان را نداند (که به احتمال زیاد میداند)، خود به خود تاثیرگذاری شما در کار افزایش مییابد و از بقیه یک سر گردن بالاتر خواهید بود. این عادتِ بهترین بودن، با خودش ثروت به همراه میآورد.
شاید اگر مثل من مستاجری کشیده باشید، خریدن خانه را از نان شب واجبتر بدانید اما به نظر من در این شرایط و با این قیمتها، خانه خریدن اصلا کار خوبی نیست. البته نظر مخالفانِ این عقیده هم میتواند محترم باشد.
یک آپارتمان بسیار معمولی در تهران، در یک جای متوسط (اگر نگوییم پایینشهر) بین ۵۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد تومان قیمت دارد، خانههای چند ده میلیاردی بالا شهر که به جای خود.
در حالی که میشود با همین ۵۰۰ میلیون، هزار و یک کار و سرمایهگذاری مختلف انجام داد. ثروتمندانِ واقعی در این شرایط فقط وقتی خانه میخرند که چند برابر پول خانه، سرمایه داشته باشند.
ثروتمندان واقعی تا زمانی که درآمدشان رشد چشمگیری نداشته باشد، ماشینشان را عوض نمیکنند و حداقل ماشین صفر کیلومتر نمیخرند.
شاید یک بچه پولدار را ببینید که مدام ماشینش را عوض میکند، اما یادتان نرود که او فقط فرزند یک فرد پولدار است، نه یک ثروتمند. به احتمال خیلی زیاد، پدرش با این کار او اصلا موافق نیست.
اگر یک ماشینِ صفر کیلومتر ۲۰۰ میلیون تومان قیمت داشته باشد، یک ماشین مدل پایینترِ تر و تمیز و دقیقا مثل صفر کیلومتر را میتوان با حتی نصف قیمت هم پیدا کرد.
گاهی اوقات لازم است تا یک حساب سرانگشتی کنیم. آیا ارزشش را دارد که برای خرید گوشت ارزانتر، سه ساعت در صف بمانیم؟ افراد ثروتمند با آن سه ساعت وقت اضافی، چند برابر بیشتر از پول پسانداز شده، درآمد کسب میکنند.
آیا ارزشش را دارد که برای هزار تومان پسانداز کردن، از اتوبوسهای داخل شهری استفاده کنیم در حالی که میدانیم اگر با تاکسی برویم حداقل یک ساعت زودتر میرسیم؟
هیچ کس به جز خودتان به دادتان نمیرسد. داشتن دوست خیلی خوب است، اما نه هر دوستی. دوستانی داشته باشید که برای خودشان و شما ارزش قائل باشند.
احتمالا بارها شده که قصد انجام کار مهمی را داشتهاید اما نتوانستید به درخواست دوستتان برای ملاقات پاسخ منفی بدهید. اگر این اتفاق یکی دو بار در ماه رخ بدهد مشکلی نیست. بعضی اوقات نیاز است تا کمی با دوستانمان باشیم.
اما اگر دوستانی دارید که مدام مزاحم کتاب خواندن، کار کردن یا کسب مهارت شما میشوند، با آنها صحبت کنید تا شرایط شما را بدانند. اگر درک نکردند، تعارف نکنید و قطع رابطه را به عدم موفقیت ترجیح دهید.
اینها بخشی از کارهایی بود که افراد فقیر انجام میدهند. فقیر نباشید!