جهان ما تغییر کرده است. شما اگر ۲۰ سال پیش قصد داشتید به عنوان یک هنرپیشه مطرح شوید، ناچار بودید به هالیوود بروید. اگر می خواستید در تجارت پیشرفت کنید، باید به مدرسه کسب و کار می رفتید. همچنین کسب شهرت و شرکت در برنامه های رادیو و تلویزیون به هیچ وجه کار آسانی نبود.
اینترنت و صفحات اجتماعی موانع رسیدن به موفقیت را کنار گذاشته اند. شما چه کارآفرین باشید، چه بازیگر، چه تولید کننده، اینترنت کمک بزرگی برای موفقیت در کسب و کارتان فراهم می آورد. روزانه مصاحبههای فراوانی منتشر می شوند. بازیگران مرد و زن و بسیاری از تهیه کنندگان حرفه ای در یوتیوب و اینستاگرام کشف میشوند. کارآفرینان در سراسر دنیا دریافته اند که اینترنت فرصت بی نظیری را برای ارتباط مستقیم با مشتریان بالقوه در اختیارشان گذاشته است.
شما در خلاصه کتاب پیش رویتان از کتاب Crushing it! نوشته Gary Vaynerchuk ، درخواهید یافت که ایجاد یک برند اختصاصی و تبلیغ آن از طریق صفحات مجازی راهی مطمئن برای رسیدن به موفقیت است. همینطور اگر شما یک حسابدار یا یک علاقه مند به آشپزی باشید، صفحات مجازی کمک شایانی را در کسب درآمد به شما خواهند داد.
کافی است از یک کودک سوال کنید که در آینده دوست دارد چه کاره شود؟ او در پاسخ خواهد گفت: دوست دارم بازیگر یوتیوب باشم. خیلی از بزرگسالان ممکن است در پاسخ به او بگویند: این یک شغل واقعی نیست. اما شاید آن کودکان چیزی می دانند که آنها نمی دانند.
در واقع شبکه های اجتماعی رویه کسب شهرت را تغییر دادهاند. به طوریکه این کار را برای هر کسی ساده ساخته اند.
بگذارید نگاهی به آمار بیندازیم.
مردم جهان روزانه ۱.۲۵ میلیارد ساعت از ویدیوهای یوتیوب را تماشا می کنند. آنها دقیقه ای ۶۶۰۰۰ عکس یا ویدیو در اینستاگرام آپلود می کنند و به طور متوسط ۲۰ درصد کار مردم با تلفنهای همراهشان صرف فیس بوک می شود.
قدرت صفحات اجتماعی این امکان را برای تک تک ما فراهم میآورند که با ایجاد یک برند اختصاصی به درآمد بالایی دست یابیم. شما تنها با هزار دنبال کننده و تنها هفتهای ۲ پست در اینستاگرام می توانید به درآمد سالیانه ۵ هزار دلاری برسید.
درآمد بدی نیست، درست است؟ حالا فکر کنید اگر هفته ای دو پست می گذاشتید چه می شد.
پتانسیل درآمد زایی از شبکه های اجتماعی بسیار بالا است.
برای مثال نویسنده “گاری واینرچوک” درآمد تولید نوشیدنی خانواده اش را از چهار میلیون به شصت میلیون دلار رسانید. کار او بسیار ساده بود. او از طریق ساخت یک برند اختصاصی به طور مستقیم با مشتریانش ارتباط برقرار کرد.
کاری که او انجام داد این بود که نوشیدنی های مختلف را در مقابل دوربین امتحان می کرد و نظر واقعی اش را در مورد طعم آنها بیان می نمود. او در روز ساعت ها به جواب دادن سوالات تک تک مشتریان در توییتر و فیسبوک میپرداخت. او به مردم کمک می کرد و در عوض آنها به او اعتماد کرده و محصولاتش را می خریدند. او باهمه مشتریانش یک ارتباط تک به تک برقرار کرده بود. ارتباطی که در گذشته شما فقط می توانستید با انسان های اطرافتان برقرار کنید.
چه اتفاقی افتاد؟ او چیزهای زیادی در مورد بازاریابی آنلاین یاد گرفت و تجربیاتش را در اختیار دیگران قرار داد. امروزه “واینرچوک” یک بنگاه دیجیتال با شعبه هایی در نیویورک، لس آنجلس، چاتانوگا و لندن اداره می کند.
رمز موفقیت او پذیرفتن قدرت واقعی برند اختصاصی اش بود.
یک خرده فروش نوشیدنی، یک طراح لباس و یک بازیگر چه وجوه مشترکی با یکدیگر دارند؟ همه آنها برای کسب موفقیت بیشتر، یک برند اختصاصی قدرتمند ایجاد کردند.
آن نویسنده از برند خود برای فروش نوشیدنی استفاده کرد. اما خیلی از مردم محصول اختصاصی برای فروش ندارند. اما همچنان در کسب درآمد از طریق برند اختصاصی بسیار موفق هستند.
صفحه مجازی “بریتانی خاویر” در اینستاگرام و وب سایتش در ابتدا تنها بستری برای انتشار عکس های خانواده اش بودند. او رفته رفته متوجه شد که حساب های کاربری نظیر او برندهای مختلف را در صفحات خود تبلیغ می کنند. درنتیجه او هم شروع به انجام این کار نمود. بعد از ۶ ماه و کسب ۱۰ هزار دنبال کننده در صفحه اش، او از هر برندی که برایش تبلیغات میکرد ۲۰۰ دلار دریافت می نمود. زمانی که یک جواهر فروش برای تبلیغات به او پیشنهاد ۱۰۰۰ دلاری ارائه داد، خاویر متوجه شد که او تاکنون رقم پایینی دریافت میکرده است. امروزه او با انتشار محتوایی از سبک زندگی خانواده اش درآمد زایی کرده و به گشت و گذار و خوشگذرانی می پردازد.
اما اگر شما بخواهید به جای منقلب کردن زندگیتان تنها تغییری کوچک در آن ایجاد کنید چطور؟ آیا برند اختصاصی باز هم می تواند کمک کند؟ البته که می تواند.
“لویی بلاکا” معلمی هنرمند بود. اون نمی خواست شغلش را از دست دهد. اما دلش می خواست که در اوقات فراغتش هنرش را به نمایش بگذارد.
بعد از مطلع شدن از تجربه ی واینر چوک، او به این فکر افتاد که چگونه می تواند کارش را به شکلی دیگر بازاریابی کند. او کلاس های نقاشی برگزار کرد و نوشیدنی رایگان ارائه می داد. همچنین نقاشی های خود را در اینستاگرام قرار میداد. کلاسهای ۱۰ نفره او به کلاسهای ۱۰۰ نفره تبدیل شده و تبلیغات دهان به دهان و اینستاگرام برای او مشتری های بیشتری به ارمغان می آورد.
نتیجه اینکه او نقاشی هایش را به قیمت ۲۰۰ دلار می فروخت و در پایان سال امیدوار بود که به فروش سی هزار دلاری دست یابد. این برای یک معلم، درآمد جانبی فوقالعادهای محسوب می شود.
بنابراین اگر قصد داشته باشید که به پول زیادی دست یابید، ایجاد یک برند اختصاصی در شبکههای اجتماعی می تواند شما را به هدفتان برساند.
حرفهای ها در مورد چشمانداز برند شخصی میگویند:
پایه و اساس برند سازی شخصی، سندیت و اعتبار است: اینکه بتوانید جنبههای اخلاقی، رفتاری خودتان و هر چیزی که شخصیت شما را میسازد شناسایی و مورد قضاوت قرار دهید، مهم است.
برند شخصی ایده قدرتمند، اثرگذار، روشن و مثبتی است که هر زمان دیگران به شما فکر کنند به ذهنشان خطور می کند. برند شخصی نشان دهنده ارزش ها، باورها و توانایی های افرادی است که برای ایجاد و توسعه آن چشم انداز و برنامه های اجرایی دقیق دارند. برندسازی شخصی فرآیندی است که افراد و تخصص شان را مثل برندهای تجاری علامت گذاری می کند. مفهوم برندسازی شخصی می گوید موفقیت از خود فرد به دست می آید؛ به این معنا که ذات و ماهیت یک فرد مشخص می کند که وی موفق خواهد بود یا نه. به علاوه، این فرآیند به صورت ایجاد یک دارایی که به فرد خاصی تعلق دارد نیز تعریف می شود؛ و پیکر، پوشش، ظاهر فیزیکی و زمینه های دانش را دربرمی گیرد؛ اما برندسازی شخصی، فقط به این موارد محدود نمی شود و منجر به یک احساس منحصربه فرد، به یادماندنی و ایده آل در صاحب برند می شود.
برند شخصی نشان می دهد که شما چه کسی هستید؟ چه کار می کنید؟ و چه چیز متفاوتی در شما وجود دارد؟ یا چگونه برای بازار هدف تان ارزش آفرینی می کنید. مونتویا، نویسنده کتاب برندی به نام شما و پدیده برندسازی شخصی می گوید: هرکسی، خواه ناخواه، دارای یک برند شخصی است. هدف باید این باشد که آن برند طوری طراحی شود که تأثیری واضح و حائز اهمیت در مورد شما و کارتان ایجاد کند، چه شما کارآفرین یا صاحب کسب و کاری کوچک باشید چه مدیرعامل یک شرکت بزرگ، برند شخصی زمانی معتبر می باشد که شما در رفتارهایتان وحدت رویه داشته باشید. داشن چشم انداز شخصی، دانش، مهارت، قدرت یادگیری، تفکر، اعتماد و علاقه مساوی با دارا بودن برند شخصی می باشد.
اجازه دهید در اینجا به این نکته بپردازم که وایت برای اولین بار در سال 1959 واژه «شایستگی » را برای توصیف ویژگی های شخصیت مرتبط با عملکرد برتر و انگیزه بالا معرفی کرد. وی تأکید داشت که ویژگی های شخصیتی فرد شامل کلیه ارزش ها و باورهایی می شود که در رفتار فرد نمایان می شود. وی همچنین به داشن انگیزه شخصی برای پیشرفت تأکید داشت و معتقد بود که بدون انگیزه بالا نمی توان عملکرد مطلوب داشت. این تحقیقات همچنان ادامه داشت تا در دهه 1960 رویکرد شایستگی به صورت رسمی در دانشگاه هاروارد مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفت.
دانشگاه هاروارد در تبیین مؤلفه های اثرگذار بر شایستگی نقش اصلی را داشت. تام پیرز نیز از جمله افرادی بود که در حوزه برند شخصی مطالعات و تحقیقات گسترده ای انجام داد. اصطلاح برند شخصی اولین بار در یک مقاله در سال 1997 توسط تام پیرز استفاده و مطرح شد.
اجازه دهید ابتدا هر کدام از این دو واژه را تعریف کنیم و سپس از تفاوت هایشان سخن بگوییم.
برند محصول: این برند، جهت افزایش درک مشریان از ویژگی ها، تمایزات و برتری های موجود در کالا و محصولات مورد استفاده قرار می گیرد. این برند طیف گسترده ای از نیاز مشتری تا قلمرو محصول، کیفیت و بسته بندی محصول و… را شامل می شود.
برند شخصی: به این برند، ایندیویژوال برند نیز گفته می شود. این برند بر اساس ویژگی ها و مهارت های شخصیتی، فرهنگی، تخصصی و اجتماعی شکل می گیرد و با برنامه ریزی مشخص و مدون، فرآیند رشد و ارتقای جایگاه فرد را در جهت دستیابی به فرصت های جدید تقویت
می نماید.
با مطالعه ویژگی های هرکدام از دو برند محصول و برند شخصی می توان به تفاوت ها، تمایزات و همچنین وجوه اشتراک آن ها دست یافت. در برند محصول، مشتری توجه خود را به کالا و ویژگی های آن معطوف می نماید و خیلی به سایر موضوعات قبل از فرآیند تولید محصول حساس نیست. در حالی که در برند شخصی این حساسیت مستمر و فراگیر است. برند محصول حاصل کارکرد مجموعه سیستم ها، منابع انسانی، منابع مالی، فناوری ها و امکانات در قالب یک شرکت است؛ در حالی که برند شخصی حاصل تلاش ها و سخت کوشی های خود فرد است. لذا در برند شخصی توسعه و گسترش شایستگی ها بسیار مهم است. من همواره گفته ام که یادمان باشد که بهترین و باکیفیت ترین محصولات، حاصل تلاش های بهترین افراد است. پس همه انواع برند زاییده تفکر، اندیشه و عملکرد افراد صاحب نظر و خبره می باشد.
شما میتوانید قبل از نهایی کردن نام تجاری خود از این راهنما به عنوان مرجع استفاده کنید:
نام تجاری شما باید برروی زبان بنشیند. مردم نباید با گفتن نام شما به نفس زدن بیفتند. فقط کافی است به نام برخی از برندهای معتبر حاکم بر سراسر جهان فکر کنید. برندهایی مانند نایک، اپل، والمارت.
طبق یک مطالعه جالب که توسط یک کارگزار بیمه انگلیس انجام شده است طول متوسط نام یک شرکت حداقل باید 22 کاراکتر باشد. بیش از نیمی از مشاغل نام تجاری خود را بین 17 تا 24 انتخاب کردهاند.
در حالیکه این موارد ظاهرا طولانیتر از نامهایی مانند اپل یا نایک هستند همچنان پایینتر از این برندها قرار دارند.
کسبوکار شما نباید مانند یک جمله به نظر بیاید. مطمئنا در برخی موارد بهتر است شما از دو کلمه استفاده کنید اما این دو کلمه نیز بهتر است کوتاه باشد. به اسامی برندهایی مانند Quick Sprout و یا حتی Waffle House نگاه کنید. با وجود دو کلمهای بودن اما هردوی آنها کوتاه هستند و هنگام تلفظ زبان را اذیت نمیکنند.
مهمتر از همه اینکه انتخاب یک نام تجاری کوتاه باعث میشود مصرفکنندگان آن را راحتتر یادآوری کنند و به خاطر بسپارند. این امر به طرز شگفتانگیزی در مبارزات بازاریابی به شما کمک خواهد کرد.
خودتان را در ذهن مصرفکننده قرار دهید و جای او بگذارید. به عنوان مثال آنها نام تجاری شما را در تلویزیون، رادیو یا هر جای دیگری میشنوند. سپس آن را به صورت آنلاین جستجو میکنند اما نمیتوانند شما را پیدا کنند زیرا املای صحیح نام تجاری شما را نمیدانند.
بهتر است نامهایی انتخاب کنید که املای مشخص و دقیقی دارد. زیرا حتی اگر مصرفکننده نام تجاری عجیب و غریب شما را که در جایی نوشته شده است ببیند بازهم ممکن است هنگام جستجو به خاطر نیاورد که آن را چگونه هجی کند.
در حال حاضر ممکن است استارت آپ شما روی محصول خاص یا مکان یا بازار خاصی هدفگذاری شده باشد. اما این به این معنی نیست که شما باید نام تجاری خود را به چیزی خاص اختصاص دهید. به عنوان مثال، تصور کنید که شما یک برند مد و فشن ایجاد میکنید که شلوار جین مردانه میفروشد. نامگذاری شرکت شما به عنوان «شلوار جین برای مردان» ایده بسیار بدی است.
یا مثلا شما در یک مکان براساس موقعیت فیزیکی فروشگاه خود نامگذاری را انجام دادهاید اما اگر بخواهید این مکان را تغییر دهید چه اتفاقی برای نام تجاری شما خواهد افتاد؟ به جای این کار اگر میخواهید ارتباطی با منطقه محلی خود داشته باشید آن را بعد از کلمهای مانند خیابان استفاده کنید و مطمئن شوید که املا و تلفظ راحتی دارد.
اگر شما یک نام را انتخاب کردید و آماده هستید تا برروی آن نام حل و فصل کنید در این زمان بهتر است از یک ابزار آنلاین مانند NameCheap استفاده کنید تا ببینید دامنه در دسترس است یا خیر.
ما دیدهایم که مشاغل اغلب این اشتباه را مرتکب میشوند. یک شرکت نامی را انتخاب میکند اما شخصی در حال حاضر دارای آن نام است. بنابراین مجبورند برای خرید آن به جای .com از پسوندهای دیگری مانند .org ، .biz یا .net استفاده کنند. اما ما این راه را توصیه نمیکنیم. مصرفکنندگان عادت کردهاند با دامنههای .com با مشاغل معتبر و مستقر در ارتباط باشند. اما این بدان معنی نسبت که شما باید نام دامنه خود را با نام شرکت خود متفاوت کنید فقط به این خاطر تأمین دامنه .com
پیشنهاد ما این است که اگر نام دامنه شما قبلا انتخاب شده و نمیتوانید آن را خریداری کنید سعی کنید نام دیگری را برای تجارت خود پیدا کنید.
مطمئنا دوست دارید نام تجاری شما بینظیر باشد. نام شما باید به یاد ماندنی و خاص باشد.
تمام تلاش خود را انجام دهید تا از نامهای معمولی دور بمانید. به عنوان مثال «لوله کشی احمد».
فکر میکنید چند نامزد برای انتخاب این نام وجود دارد. در حال حاضر مطمئن باشید بیش از تعداد انگشتان دست است. شما باید نام تجاری را انتخاب کنید که تک باشد. بدون هیچگونه سردرگمی یا ارتباطی با شرکتهای دیگر.
ممکن است نام شما روی کاغذ خوب به نظر برسد اما وقتی صحبت آن میشود چه اتفاقی میافتد؟
پیش از این گفته بودیم که اسامی باید به راحتی هجی شوند. علاوه بر این باید به راحتی نیز تلفظ شوند. اطمینان حاصل کنید که وقتی آن را با صدای بلند میگویید با کلمات دیگر اشتباه گرفته نمیشود. نام تجاری شما نباید یک نام نامناسب به نظر برسد. در این مورد مثالی نمیآوریم و به شما اجازه میدهیم از تخیل خود استفاده کنید.
نیازی نیست که به تنهایی برای انتخاب نام تجاری خود تلاش کنید. مطمئنا میتوانید برخی ایدهها را مطرح کنید و در نهایت تصمیم خود را بگیرید. اگر یک تیم یا شرکای کاری دارید بهتر است یک بحث گروهی در این باره انجام دهید. ایدههای خود را یادداشت کنید و یک لیست با پنج یا نام تجاری بنویسید. سپس با خانواده و دوستان خود آن را مطرح کنید و ببینید چه بازخوردی میتوانید از آنها دریافت کنید.
این کار شبیه به کاری است که برای تحقیق درمورد دامنه انجام میدهید. نام تجاری شما باید در تمام کانالهای بازاریابیتان مشترک و ثابت باشد. بنابراین باید تحقیق کنید که نام تجاری شما در رسانههای اجتماعی نیز وجود نداشته باشد.
شما باید در تمام رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام و غیره جستجو کنید تا نام تجاری شبیه به نام تجای شما یا خود آن وجود نداشته باشد.
داشتن نامها و گروههای متفاوت در هر سیستم عامل مشتریان شما را گیج خواهد کرد. همچنین تلاشهای شما برای آگاهی از برند را پیچیدهتر خواهد کرد.
نام تجاری شما باید با مصرفکننده طنینانداز شود و نباید فراموش شود. حتی اگر در مراحل اولیه کار خود هستید باید همیشه به آینده نگاه کنید و به فکر کمپینهای بالقوه بازاریابی باشید.
باید دریابید که این نام تجاری چه مطابقتی با تبلیغات شما دارد؟ آیا ساختن یک شعار شرکتی که با این نام همراه شود برای شما آسان خواهد بود؟
شما نمیتوانید از قبل تعیین کنید که آیا چنین چیزی هماهنگ است یا خیر و هیچ ابزاری در این مورد وجود ندارد اما هنوز هم میتوانید براساس احساس خود و بازخورد دیگران متوجه این موضوع شوید.
شما باید پس از انتخاب نام، شغل جدید خود را ثبت کنید. در هنگام ثبت شرکت شما نباید نام قبلا ثبت شده باشد. چراکه ممکن است کشور یا منطقه شما از ثبت این نام که مشابه با نام تجاری دیگری است خودداری کند. میتوانید برای این کار از یک وکیل کمک بگیرید. آنها میتوانند به طور بالقوه در این تحقیق به شما کمک کنند.
شما میخواهید نام تجاری داشته باشید که کسی نتواند آن را بدزدد. بهتر است در USPTO.gov جستجو کنید تا ببینید میتوانید برای نام تجاری خود علامت تجاری بزنید.
این وبسایت منابع و اطلاعاتی را درمورد علائم تجاری موجود و روند درخواست علامت تجاری در اختیار شما قرار میدهد.
پیش از این گفتیم که بهتر است نام تجاری خود را محدود به چیز خاصی نکنید. اما این بدان معنی نیست که نامی تصادفی یا مبهم برای کسبوکار خود انتخاب کنید.
به عنوان مثال تصور کنید که شرکت تازه تاسیس شما برروی امنیت اینترنت تمرکز دارد. نمیتوانید نامی غیرمرتبط و بیربط برای آن انتخاب کنید و بهتر است نامی انتخاب کنید که با کار شما مرتبط باشد و همخوانی داشته باشد.
نام تجاری شما با تلاشهای بازاریابی شما گره خورده است. پس زمانی که نام تجاری خود را انتخاب میکنید طراحی لوگوی خود را نیز در نظر داشته باشید.
طرحهای مختلف رنگی میتواند بر فروش شما تاثیر بگذارد. دلیل آن این است که تصاویر سریعتر از کلمات پردازش میشوند. اگر شما یک لوگوی به یادماندنی داشته باشید مصرفکنندگان از طریق آن نام تجاری شما را به خاطر خواهند آورد.
به عنوان مثال به لوگوی « M » که مخصوص برند تجاری مکدونالد است توجه کنید. این حرف یک حرف طلایی است تا برند مکدونالد به خاطر بیاید. هنگام انتخاب یک نام تجاری از خود بپرسید که آیا نام تجاری شما با لوگوی شما به خاطر آورده میشود و قابل تشخیص است یا خیر؟
همه مراحل و نکتههایی که در این مقاله گفتیم مهم هستند و باید برای ایجاد یک برند شخصی موفق اجرا شوند. برای اینکه بهتر بتوانید در این زمینه فعالیت کنید، نیاز به یک مشاور دارید تا همه این نکات را به درستی بداند و به شما کمک کند تا عملکرد بهتری داشته باشید. تیم ایجاد برند شخصی عظیم مدیا با چند سال سابقه در زمینه خدمات دیجیتال مارکتینگ و مشاوره کسب و کارهای آنلاین، به شما کمک میکند تا برند شخصی خودتان را راهاندازی کنید.