ویرگول
ورودثبت نام
محمدرسول عزیزی
محمدرسول عزیزیبرنامه نویس پایتون و کارشناس ارشد هوش مصنوعی کاوشگر درون
محمدرسول عزیزی
محمدرسول عزیزی
خواندن ۲ دقیقه·۹ روز پیش

ما فقط بخاطر خودمون زنده نیستیم!

به خاطر دارم زمانی که نوجوان بودم، زندگی برایم نه یک هدیه، بلکه نوعی جبر بود. من انتخابش نکرده بودم، انتخاب نکرده بودم کجا به دنیا بیایم یا در چه شرایطی رشد کنم. بارها در ذهنم می‌گذشت که چرا باید زندگی‌ای را ادامه دهم که نقشی در آغازش نداشتم. گاهی فکر رهایی به سرم می‌زد؛ اینکه به بلندترین کوه شهر بروم و با یک پرواز همه چیز را تمام کنم.

آن روزها هنوز دبیرستانی بودم، حتی از بسیاری از سختی‌های واقعی زندگی خبر نداشتم، اما حس می‌کردم تحمل همین مقدار هم از توانم خارج است. یک روز تصمیم گرفتم دنیا را بدون خودم تصور کنم. فکر می‌کردم نبود من تغییری ایجاد نمی‌کند و دنیا مسیرش را می‌رود. اما بعد به پدرم، مادرم و برادرم فکر می‌کردم. می‌دانستم آن‌ها می‌شکنند. نبود من شاید برای جهان مهم نبود، اما برای آن‌ها زخم عمیقی می‌شد. حتی همان سن کم هم نمی‌توانستم لحظه‌ای را تصور کنم که عزیزترین آدم‌های زندگی‌ام به خاطر من گریه کنند. دوست داشتم لبخند ببینم، نه اندوه. دوست داشتم روبه‌رویم بایستند و با افتخار بگویند «این پسر ماست».

سال‌ها از آن پسر ۱۵ ساله گذشته. امروز، در آستانه ۲۸ سالگی، جهانی پر از درد و البته پر از شادی را تجربه کرده‌ام. دیگر مانند گذشته ناامیدی سراغم نمی‌آید. بعضی شب‌ها فکرها هجوم می‌آورند، اما باز هم همان آدم امیدوارم. شاکر خدایم که زندگی، با تمام سختی‌هایش، طعم‌های شیرین خودش را دارد. اشک گاهی مسیرمان را خیس می‌کند، اما دل را هم تمیزتر می‌کند.

امشب برای مادرم اتفاقی افتاد؛ یک واکنش سریع و خطرناک به دارو. تا زمانی که او را به پزشک رساندم، هر لحظه دعا می‌کردم زمان بیشتری داشته باشم. زمان برای بودن کنار او، برای شنیدن تذکرهای مادرانه‌اش، برای خندیدن، برای زندگی کردن کنار کسی که وجودش برایم نعمت است. خدا را شکر که به موقع رسیدیم و خطر رفع شد. وقتی پزشک گفت «اگر دیر می‌رسیدید ممکن بود خطرناک شود»، هزار بار شکر کردم که درست همان زمان رسیده بودم.

در این لحظات آدم می‌فهمد که ما فقط برای خودمان زندگی نمی‌کنیم. ما بخشی از زندگی کسانی هستیم که دوستمان دارند. تصمیم‌ها و بودن ما، روی خیلی‌ها اثر دارد. شاید همیشه نفهمیم، اما اهمیت داریم. هر کدام از ما.

اگر روزی احساس کردی خسته‌ای، توقف نکن. اگر زخمی شدی، خودت را درمان کن. اگر زمین خوردی، دوباره بلند شو. زندگی همیشه ساده نیست، اما مسیر خودش را دارد و برای هرکدام از ما چیزی کنار گذاشته. کافی‌ است حرکت کنیم و امید را رها نکنیم.

این حرف‌ها برای همه کسانی‌ است که روزی مثل من فکر می‌کردند ادامه دادن سخت است. شما تنها نیستید. دنیا به بودن شما احتیاج دارد، حتی اگر همیشه آن را نبینید.

زندگیدنیاامیدسختیسرنوشت
۰
۰
محمدرسول عزیزی
محمدرسول عزیزی
برنامه نویس پایتون و کارشناس ارشد هوش مصنوعی کاوشگر درون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید