bookworm
bookworm
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

پنیر دولت

داستانی از به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا که حاصل دخالت دولت بود.
داستانی از به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا که حاصل دخالت دولت بود.


داستان اقتصادی ما این بار از زمانی در اواسط دهه 70 و کمپین انتخاباتی جیمی کارتر شروع میشه اما بذارین اول چند سالی به عقب برگردیم .

آمریکا در سال 1970 با کمبود لبنیات مواجه بود. رفته رفته اوضاع بدتر شد تا جاییکه در سال 1973 تورم بالایی گریبان گیر صنعت غذایی شد و مردم شاهد افزایش 30 درصدی قیمت لبنیات بودن . دولت وقت که سعی داشت این وضع رو اصلاح کنه با مداخله خودش باعث کاهش بیش از حد قیمت ها شد و این بین مزرعه دارها ضرر زیادی کردن .

حالا میرسیم به سال 1976 و کمپین های انتخاباتی . در شرایطی که مزرعه دارها ضرر زیادی کردن ، شرایط مالی خوبی ندارن و دچار نارضایتی سیاسی شدن چی بهتر از یه کمپین انتخاباتی با شعار کمک به تثبیت درآمد مزرعه دارها؟
یکی از وعده هایی که جیمی کارتر برای کمک به مزرعه دارها داد افزایش قیمت شیر بود ، 6 سنت به ازای هر گالن .
اما این افزایش قیمت چطوری قرار بود اتفاق بیفته ؟
خوب به طور معمول دوتا راه هست : یکی اینکه عرضه کنترل بشه و یکی اینکه تقاضا افزایش پیدا کنه .
راه اول انتخاب دولت نبود . پس به راه حل دوم فکرکردن ، اینکه از طریق کمپین و تبلیغات مردم رو به خرید بیشتر لبنیات تشویق کنن و به این ترتیب حجم تقاضا رو بالا ببرن . اما این راه ساده به نظر نمیرسید. پس دولت رفت سراغ ساده ترین راه حلی که به ذهنش میرسید ، اینکه خودش حجم زیادی شیر بخره . این کاری بود که قبلا برای گندم و ذرت هم انجام شده بود . دولت برای حمایت از مزرعه دارها محصولاتشون رو میخرید و توی سیلوهای بزرگ انبار میکرد تا در وقت مناسب و به تناوب محصولات رو وارد بازار کنه . اما در مورد شیر نمیتونستن چنین کاری رو انجام بدن چون احتمالا فاسد شدنش وجود داشت .
پس به جای شیر قرار شد دولت پنیر بخره . این طوری تولید کننده های پنیر شیر بیشتری میخریدن ، دراثر افزایش تقاضا قیمت ها بالا میرفت و دولت ( به خیال خودش ! ) به هدفش میرسید .

دولت جیمی کارتر در سال 1977 برنامه ای برای تزریق بیش از 2 میلیون دلار به صنعت لبنیات ارایه داد. سیاستی که باعث شد دولت تا سرحد توان پنیر ، شیرخشک و کره خریداری کنه و در طول 5 سال دولت اونقدر پنیر خریده بود که 2 پوند پنیر به ازای هر نفر ذخیره کرده بود .

خوب حالا میرسیم به سال 1981. جیمی کارتر دولت رو به اضافه حجم زیادی پنیر به ریگان تحویل میده !

این روند نمیتونست ادامه پیدا کنه . در 34 ایالت دولت انبارهایی رو اجاره کرده بود تا پنیرها رو در اونها جا بده و علاوه برمبلغ بالایی که برای اجاره پرداخت میکرد ، پنیر ها داشتن خراب میشدن . یکی ار این انبارهای معروف غارهای زیرزمینی توی ایالت کنزاس بودن .


دولت نمیتونست بازاری برای این پنیرها پیدا کنه پس از اقتصاددان ها مشورت خواست . دولت میخواست بدونه چطور میتونه از شر پنیرها خلاص بشه بدون اینکه با عرضه زیاد باعث پایین اومدن قیمت ها و آسیب به مزرعه دارهایی بشه که از ابتدا هدفش کمک به معیشت اونها بوده .

در چنین شرایطی چندتا راهکار وجود داره . اول اینکه دولت میتونست از شر این پنیرها خلاص بشه . چجوری ؟ یه عده ای میگفتن پنیرها رو بریزین توی اقیانوس. اما دولت مخالفت کرد.
راه بعدی این بود که مازاد مصرف رو به صادرات اختصاص بدن . اما در مورد پنیر چنین امکانی نداشتن چون باز هم امکان خراب شدن پنیر در طول مسیر مطرح بود .
و اما راه حل سوم ... در یک طرف مردمی بودن که هنوز از رکود ایجاد شده در سال های گذشته در رنج و عذاب بودن و در طرف دیگه دولت بود و یک عالمه پنیر ? دولت تصمیم گرفت بخش عظیمی ازپنیرهای مازاد رو بین مردم فقیر تقسیم کنه . تفکر پشت این تصمیم این بود که پخش کردن یه کالا بین مردمی که به هرحال پولی برای خرید اون کالا نداشتن ، نمیتونست تهدیدی برای بازار باشه . پس شروع کردن به توزیع پنیر بین آدم های کم درآمد در سانفرانسیسکو.
البته که بخشی از این پنیرها هم بین مدارس و ارتش توزیع شد .در نهایت در سال 1990 ماجرا ختم به خیر شد.

درسال های بعد دولت به تولید کننده ها پول میداد تا تولید و عرضه رو کاهش بدن و همچنین از طریق کمپین های مختلف مردم رو به خرید بیشتر شیر تشویق میکرد تا تقاضای واقعی رو جایگزین تقاضای مصنوعی بکنه .


کمپین milk mustache که در سال 1994 شروع شد بخشی از تلاش های دولت برای تشویق مردم به مصرف بیشتر شیر و کمک غیر مستقیم به مزرعه دارها بود.

این تجربه آمریکا کمک میکنه بهتر درک کنیم که دخالت دولت در اقتصاد اگر در زمان درست و به شکل صحیحش اتفاق نیفته حتی اگر در خیرخواهانه ترین حالت ممکن هم باشه لزوما اثربخش نیست و علاوه بر این خوبه که بدونیم تعادل برقرار کردن بین امور سیاسی و نتایج اقتصادی حاصل از اونها گاهی بسیارسخت و دردسرساز میشه.


اقتصادعرضه و تقاضاجیمی کارتررونالد ریگان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید