انگار همین دیروز بود که امتحانات میانترم سال دوازدهم را داشتیم میدادیم. دقیقا روز ۱۳ام دیماه بود؛ من صبح استرس امتحان شیمی را داشتم و فرمولهای شیمیایی را با خودم مرور میکردم. بعد از مرور، خیلی سریع سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه حرکت کردم. اون روز هم مثل یک روز خیلی معمولی، پدرم رادیو ماشین را روشن کرد تا برنامههای صبحگاهی را گوش کنیم. رادیو روشن شد ولی کاش روشن نمیشد. کاش همان جا رادیو برفکی میشد، صدایش را دیگه نمیشنیدیم یا کاش خراب میشد یا... .
به هر صورت خبر شهادت حاج قاسم را شنیدیم. من که عین سنگ شدهبودم. از طرفی حاج قاسم، یکی از بزرگمرد ترین قهرمانهایی که داشتیم را شهید کردهبودند و از طرفی امتحان داشتم و میخواستم تمرکزم را از دست ندهم. در نتیجه من را به صخرهای که هر لحظه احتمال افتادن و ریزش دارد، تبدیل کردهبود. به هر زحمتی که شده، امتحان را دادم و به خانه برگشتم. جو عجیبی در خانه بود. انگار کسی خانه نبود ولی همه بودند. تلویزیون شبکه خبر بود و تند تند اخبار قرمز از پایین صفحه رد میشد.
چند ساعتی گذشت و وصیتنامه حاج قاسم از تلویزیون قرائت شد. قسمتی از این وصیتنامه نظر من را جلب کرد:((من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام، دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید بهسر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!))
فهمیدم حاج قاسم با تمام وجود خود برای سربلندی دین و کشور تلاش میکرد. با خودم گفتم، همهی ما اگر چنین مجاهدتی کنیم و برای سربلندی کشور تلاش کنیم، مشکلی دیگر ممکن نیست باقی بماند! کمربندها را باید سفت کرد و تلاش کرد. یکی از جاهایی که ما این امر را میتوانیم تا حد بسیار زیادی ممکن کنیم، دانشگاههاست.
سال بعد از آن ماجرا الحمدلله وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم و متوجه شدم که دانشگاه صنعتی شریف واقعا بهترین جا برای وقوع این امر یعنی سربلند کردن کشورمان، ایران است. جایی پر از نخبگان جوان که اولینها را میسازند و باعث شگفتی شده اند. دانشگاهی با اساتیدی که در جهان حرفی برای گفتن دارند. اما متاسفانه برخی آگاهانه یا ناآگاه نمیگذارند این چهره از شریف نشان داده شود و آن را تغییر چهره میدهند!
به درستی دانشجو کیست؟ یک دانشجو چه کارهایی باید انجام دهد؟ وظیفه نخبگان دانشگاه صنعتی شریف چیست؟ در این شماره به دانشجو بودن، وظایف نخبگان و برخی از نتایج شگرف آنها اشاره میکنیم.
امیدواریم با خواندن این شماره به جواب این سوالات برسید و چهرهی واقعی شریف و نخبگان آن را ببینید.
برای ورود به کانال پیامرسان تلگرام «مکتوبات هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف» کلیک کنید.